تاریخچه ی:
ائمه فرزندان پیامبر هستند
تفاوت با نگارش: 4
| - | عامر شعبی میگوید: یک شب ((حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج بن یوسف)) که ا ونخا شمار میرود را اار کرد من بسیار ریدم، براست و ضو رف. |
+ | عامر شعبی می گوید: یک شب ((حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج بن یوسف)) مرا احضار کرد. با رس فاوان ا . ید شمشیری برهنه در دست دارد. سلام کردم، جوابم را داد گفت:«نترس؛ از ام تا فردا تا ظهر د امان هستی.» سپس مرا کنار ود نشاند، اشارهی کرد و مد ر که با زنجیر بست بودد، حاضر رد. |
| - | سپس وصیت کردم و از خانه خارج شدم، وقتی بر حَجّاج داخل شدم، دیدم سفره ای چرمی گسترده و شمشیری برهنه آماده کرده است، بر او سلام کردم ، جوابم را داد و گفت:نترس امشب و فردا تا ظهر، در امان هستی. مرا کنار خود نشاند، سپس اشاره کرد و مردی را که با زنجیر بسته بودند، حاضر کردند. |
+ | ::{picture=ahlbeit.jpg height=314 width=419 } :: |
| - | حجاج گفت: این پیرمرد میگوید: ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن)) و ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین)) پسران ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)) هستند. اگر دلیل از قرآن برای من ورد که هی، والّا گردنش را میزنم. |
+ | حجاج گفت:«این پیرمرد می گوید ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن)) و ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین)) پسران ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)) هستند. اگر برای این سخنش از قرآن برای من دلیل آورد که هیچ، والّا گردنش را میزنم.» من گفتم:«زنجیر او را باز کنید.» زنجیر را باز کردند. دیدم ((سعید بن جبیر|سعید بن جبیر)) است. حجّاج رو کرد به سعید بن جبیر و گفت:«برای ادّعای خود دلیل از قرآن بیاور و الّا گردنت را می زنم!» سعید گفت:«صبر کن.» و متی سکوت کرد. باز حجاج گفت:«دلیل خود را بگو.» سعید گفت:« صبر کن.» برای بار سوم حجّاج، دلیل خواست. سعید این آیات را خواند:« اعوذ با لله من الشیطان الرجیم* بسم الله الرحمن الرحیم* وهب له ((حضرت اسحاق عله السلام|اسحق)) و ((حضرت یعقوب علیه السلام|یعقوب)). . .» (و ما به ((حضرت ابراهیم علیه السلام))، اسحق و یعقوب را عطا کردیم و ((حضرت داود علیه السلام|داوود)) و ((حضرت ایوب علیه السلام|ایوب)) و ((حضرت یوسف علیه السلام|یوسف)) و ((حضرت موسی علیه السلام|موسی)) و ((هارون|هرون)) از فرزندان اویند...) (سوره انعام، آیه 84) سعید ساکت شد و چون حجاج حافظ قرآن بود، به حجّاج گفت:«ادامه آیه را تو بخوان.» حجاج هم خواند:« و ((حضرت زکریا علیه السلام|زکریا)) و ((حضرت یحیی علیه السلام|یحیی)) و ((حضرت عیسی علیه السلام|عیسی)) ... » ناگهان سعید قرائت حجاج را قطع کرد و گفت:«خداوند چگونه عیسی را فرزند ابراهیم میداند در حالی که عیسی پدر نداشته است؟ وقتی خداوند عیسی را که فرزند ((حضرت مریم|مریم)) است، از فرزندان ابراهیم میشمرد، پس امام حسن و امام حسین که فرزندان دختر رسول خدا هستند، نیز فرزندان رسول خدا هستند.» |
| - | من گفم: ا را از زنجیر باز کید. زنجیر را باز کردند دیدم ای ای این پیرمرد، ((سید بیر|سعید بن جبیر)) است. یش د گفتم ا ز کجا میتواد و دلل ق برای این ملب بیاورد. حجّج کرد به سعید ب جبیر و : رای ادّی خو دلیل ا قآ یاور و الّا گردن را میم! عید گت: "صب کن. " و ساعتی سکوت کر. />از حجا ت: دیل خود را بگو. |
+ | اج ک با ای اسدل یبا دا کن مواج ود چای نید ج که بول . لا دو دا هار دینر بهند و او ر زا د. |
| - | سعید گفت: " صبر کن" برای بار سوم حجّاج، دلیل خواست. عید این آیات را خواند: " اعوذ با لله من الشیطان الرجیم* بسم الله الرحمن الرحیم* وهبنا له ((ضرت اسحاق علیه السلام|اسحق )) و ((حضرت یعقوب علیه السلام|یعقوب )). . . " (این آیات درباره فرزندان حضرت ((حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم)) (علیه السلام) است ه میفرمای: و ما عطا کردیم به ابراهیم، اسحق و یعقوب را و از فرزندان اوست داوود و مسلمین و ((حضرت ایوب علیه السلام|ایوب ))و ((حضرت یوسف علیه السلام|یوسف ))و ((حضرت موسی علیه السلام|موسی ))و ((هارون|هرون )). . .) (سوره انعام آیه 84)
در اینجا سعید ساکت شد و چون حجاج حافظ قرآن بود، به حجّاج گفت "آیه بعد را بخوان" حجاج هم گفت: " و ((حضرت زکریا علیه السلام|زکریا)) و ((حضرت یحیی علیه السلام|یحیی)) و ((حضرت عیسی علیه السلام|عیسی))"، یک مرتبه سعید قرائت حجاج را قطع کرد و گفت: "چگونه عیسی (علیه السلام) را خداوند فرزند ابراهیم میداند و در ردیف ذرّیّه حضرت ابراهیم می شمرد، در حالیکه حضرت عیسی پدر نداشته است؟
اگر عیسی از فرزندان ابراهیم است و با وجود چندین نسل، فاصله، بین عیسی و ابراهیم، وقتی عیسی از حضر ((حضرت مریم|مریم)) که از نسل حضرت ابراهیم است، متولّد میشود، خداوند او را از فرزندان ابراهیم می شمرد، پس امام حسن و امام حسین که فرزندان دختر بلافاصله رسول خدا هستند، چرا فرزندان رسول خدا شمرده نشوند؟! "
حَجّاج که به این استدلال زیبا و دندان شکن مواجه می شود، هیچ چاره ای نمی بییند مگر آنکه قبول کند. لذا دستور داد تا ده هزار دینار به او بدهند و او را آزاد کنند.
عامر شعبی میگوید: " فردا صبح با خود گفتم خدمت سعید برسم تا معانی قرآن را از او تعلیم بگیرم. دیدم سعید بن جبیر در مسجد نشسته است و ده هزار دینار را جلوی خود گذاشته و به فقرا ((صدقه)) می دهد و میگوید اینها همه به برکت امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) است؛ اگر ما یک نفر را خشمگین کردیم، یعنی حجاج را، در عوض هزار نفر را خوشحال نموم و خدا و رسولش را راضی کردیم. " |
+ | فردا بح با ود گفتم نزد سعید بروم تا قرن را از او بیاموزم. دیدم سعید بن جبیر در مسجد نشسته است، ده هزار دینار را جلوی خود گذاشته و به فقرا ((صدقه)) میدهد و مگوید:«اینها همه به برکت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام است؛ اگر ما یک نفر (حجاج)را خشمگین کردیم، در عوض هزار نفر را خوشحال، و خدا و رسولش را راضی کردیم.» |
| | مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
| | ((فرزندان فاطمه، فرزندان رسول خدا هستند)) | | ((فرزندان فاطمه، فرزندان رسول خدا هستند)) |
| - | ((استدلال بر اینکه حسنین فرزندان پیامبرند)) |
+ | ((امام باقر علیه السلام و استدلال بر اینکه حسنین فرزندان پیامبرند)) |
| - | منابع: بحار الانوار، ج 43، ص 292، سطر 2. |
+ | !منابع: *بحارالانوار، ج 43، ص 292، سطر 2. |