حکیمه (دختر
امام جواد ، خواهر امام هادی و عمّه امام حسن عسگری علیهم السلام) میگوید:
پس از رحلت امام هادی روزی به زیارت امام حسن عسگری علیهماالسلام رفتم. نرجس (همسر امام حسن عسگری علیه السلام و مادر حضرت مهدی علیه السلام ) به من گفت:« ای سرور من، اجازه بده کفشهایت را از پایت در بیاورم.»
گفتم:«
تو سید و سرور من هستی! سوگند به خدا نمی گذارم کفشهایم را از پایم درآوری؛ منم که باید به تو خدمت کنم.»
امام حسن عسگری علیه السلام که صدایم را شنید فرمود:«خداوند به تو جزای خیر بدهد، عمه جان.»
--
در روایتی دیگر حکیمه می گوید:
وقتی امام حسن عسگری علیه السلام فرمود نرجس مادر حضرت مهدی علیه السلام است، نزد نرجس رفتم، خودم را به دست و پایش انداختم، دستهایش را بوسیدم و نگذاشتم همانند گذشته به من تواضع کند. او به من گفت:« تو سرور منی.»
من هم به او گفتم:« خیر، تو سید و سرور من هستی.»
او به من گفت:« فدایت شوم.»
من به او گفتم:«خیر، من و تمام جهانیان فدایت شویم.»
تعجب کرد. به او گفتم:« تعجب نکن؛ چرا که خداوند، امشب، شب نیمه شعبان 260 هجری قمری، به تو فرزندی عنایت میفرماید که آقای دنیا و آخرت است و مایه گشایش و فرج برای مؤمنین خواهد بود.»
منابع:
بحارالانوار، ج 51، ص 12
مراجعه شود به:
مقام همسر امام حسن عسگری علیه السلام از دیدگاه رسول الله صلی الله علیه و آله