مقدمه
فاطمه زهرا علیهاسلام از شدت جراحات و فشارهای روحی و بدنی به بستر بیماری افتاده بود. گرچه زن های
مدینه، جز عده معدودی، به پیروی از شوهران شان چندان علاقهای به فاطمه علیهاسلام نشان نمیدادند، ولی به هرحال دختر
رسول خدا مریض شده بود. بنابراین وقتی بیماری فاطمه علیهاسلام شدت یافت، عدهای از زن های مهاجر و
انصار به عیادت او رفتند و از آن بانو احوالپرسی نمودند.
اعلام ناخشنودی از آنها
فاطمه زهرا علیهاسلام که دید فرصت خوبی برای روشن کردن جریانات و جلوگیری از تحریفات است و نیز برای دفاع از
امیرالمؤمنین علی علیه السلام لب به سخن باز کرد و خطاب به زنهای مسلمان فرمود:
« به خدا قسم از دنیای شما ناخشنودم و از مردان شما خشمگین. عطایشان را به لقایشان بخشیدم، و وقتی آنها را آزمودم، از آنها بدم آمد.
چه زشت است شمشیری که بشکند و نیزهای که از کار بیفتد و اندیشهای که فاسد شود. (اشاره به اینکه مردان آنها شمشیر بران و نیزه قوی و دارای اندیشهای معقول بودند؛ چرا همه این صفات نیکو را از دست دادند؟) «
بئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون »؛ _سوره مائده ـ آیه 80_ (بد توشه ای برای خود فرستادند؛ چرا که - عمل آنها- موجب خشم خدای تعالی و عذاب ابدی است.) و به ناچار، کیفر و پیآمد این اعمال - غصب خلافت و کمک به خانهنشینی امیرالمؤمنین - گریبانگیر آنها خواهد شد و کارشان به اختلاف و تفرقه خواهد کشید و به خاک مذلت خواهند افتاد.
آری ستمکاران همیشه از حق و حقیقت فاصله دارند.
انحراف خلافت الهی
وای بر آنها! چگونه خلافت الهی را از مسیر اصلی خود منحرف و از پایگاه محکم نبوت و مهبط وحی الهی دور کردند و دست این مرد روشندل و آگاه به امر دین و دنیا (علی علیه السلام) را از رهبری امت کوتاه کردند؟ بدانید که این زیانی آشکار است.
اشاره به فضائل علی علیه السلام
چرا اینان از ابوالحسن (علی علیه السلام) انتقام گرفتند؟ چرا او مورد پسندشان نبود؟ به خدا قسم زیرا از شمشیرش ضربه دیده بودند. علی علیه السلام در راه خدا استوار بود و ضربههایش ناگوار، و هرگز در راه خدا کوتاهی نمیکرد زیرا محو ذات خدا بود.
به خدا قسم اگر زمام امری را که رسول الله به امیرالمؤمنین علی سپرده بود، به دست خود او میسپردند، مسلمانها را به کمال میرساند؛ به طوری که نه بر شتر خلافت جراحتی وارد آید و نه بر سوارانش سختی وارد شود. آنها را به چشمهسار جوشان و وسیع حقیقت رهنمون میشد و از آبشخور ولایت سیراب میکرد و گرسنگی آنها را برطرف مینمود.
این غاصبان خلافت راه سیرابی و نوشیدن آب پاک را بر مردم سد کردند و آنها را در حیرت و گمراهی گذاشتند، بدون اینکه به مردم فایدهای برسانند. آنان فقط در آبهای حیرتزدگی غرق میشوند. . .
غصب ولایت علی علیه السلام وعاقبت آنها
آری این دنیا پر است از عجایب. این غاصبان خلافت به کدام تکیهگاه محکم تکیه کردند و به کدام ریسمان الهی چنگ زدند؟! به خدا قسم- این مردم - جای شهپر قوی ولایت را با پرهای بسیار سست و ضعیف عوض کردند و استوانههای استوار را کنار زده، به افرادی پست و نابخرد چنگ زدند. نه، اینان برخلاف میلشان خیال میکنند اعمالشان صحیح و نیکو است.
آگاه باشید که اینان تباهکار و زشت کردارند ولی خودشان نمیفهمند. آیا آن کس که به حق و حقیقت هدایت می کند، برای پیروی شایستهتر است یا آن کس که خودش هدایتی نیافته و راهی به حقیقت ندارد، مگر شخص دیگری دست او را بگیرد؟!
پس شما را چه شده و چگونه قضاوت میکنید؟! قسم به بقا و دوام خداوند، شتر این فتنه، آبستن شده و به زودی خواهد زایید و شما از آن، قدحهای خون تازه و سم تلخ خواهید نوشید و در آن هنگام است که یاوهسرایان، زیان خواهند دید و عاقبت این سنت را خواهند فهمید. آری با اطمینان آماده فتنه و بلا باشید که به زودی شمشیر بران ستمها و نابسامانی اوضاع و زورگویی ظالمین بر شما فرود میآید و زندگیتان را زیر و رو مینماید.
آه و حسرت بر شما باد، شما کجا و هدایت؟ قلبهایتان کور شده و راه هدایت بسته شده! چه کنیم، آیا ما شما را به امری اجبار کنیم که خودتان از آن کراهت دارید؟!
عذر خواهی عده ای از بزرگان مهاجر و انصار و رد عذر آنها
بعد از اینکه زنها به نزد شوهرانشان رفتند و سخنان آتشین فاطمه علیهاسلام را برای آنها بازگو کردند، عدهای بزرگان مهاجر و انصار با حالت عذرخواهی و پوزش خدمت حضرت فاطمه علیهاسلام رسیدند و گفتند:« ای بانوی بانوان، اگر قبل از اینکه ما با ابوبکر پیمان ببندیم، علی علیه السلام جریان را به ما می گفت، با او بیعت میکردیم.»
فاطمه علیهاسلام که دید آنها تمام گفتههای رسول خدا در روز
غدیر و احادیث هر روزهی او را زیر پا گذاشته و به سخنانی بیپایه و سست چنگ زدهاند و دنیا و هوای نفس، چشم دل آنها را کور کرده، فرمود:« دور شوید که عذری ندارید! آنچه گفتید عذری است غیر موجه و بعد از کوتاهی و تقصیرتان، کار از کار گذشته است.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 43، ص 158، ح 8.
- بحارالانوار، ج 43، ص 161.
مراجعه شود به: