جایگاه حجت و استدلال در منطق
همان طور که می دانیم
موضوع منطق عبارت است از
معرف و حجت؛ یعنی
علم منطق می خواهد به ما صحیح تعریف کردن و صحیح استدلال کردن را بیاموزد. (اساسا در تمام علوم بشری دو کار اساسی صورت می گیرد: یکی این که یک سلسله امور تعریف می شوند و دیگر اینکه برای اثبات یک سلسله احکام و
قضایا، استدلال می شود.)
مبحث
حجت یا استدلال مربوط است به همین قسم دوم: یعنی استدلال کردن.
به سخن دیگر،
منطق دانان با ارائه مبحث حجت یا استدلال، می خواهند ابزاری به دست دهند تا انسان ها در هنگام استدلال کردن و یا مواجه شدن با استدلال (در هر زمینه ای)، از خطای در تفکر مصون باشند.
باید دانست که هدف نهایی و مقصود اصلی علم منطق، مبحث حجت یا همان استدلال است. به این صورت که:
مباحث
الفاظ، مقدمه ای بود برای بحث
تصورات.
و تصورات نیز مقدمه بحث مهم معرف و نیز مقدمه ای برای مبحث
قضایا به شمار می آمد.
اما نهایتا مبحث قضایا مقدمه و مدخل برای ورود به بحث حجت یا استدلال بوده و به بیان دیگر، عمده مباحث منطق مقدمه ای است برای مبحث حجت یا استدلال.
مقدمه مبحث حجت یا استدلال
چنانکه می دانیم انسان قادر است از به هم پیوستن معلومات خود، مجهولات را کشف کند و از دانسته هایش به ندانسته هایش برسد. به عبارت روشن تر، وقتی ذهن ما بخواهد مجهولی را کشف کند، نخست در معلومات قبلی خود جستجو می کند و آنچه را مناسب و درخور هدفش باشد، می یابد. سپس آن معلومات را به نحوی شایسته ترتیب و سازمان می دهد تا به مطلوب خود برسد.
این عمل ذهنی، یعنی کشف مجهول به وسیله معلومات قبلی،
فکر نامیده می شود.
حال امر مجهولی که می خواهیم آن را کشف کنیم یا
تصور است یا
تصدیق. یعنی گاهی تصور مجهولی را می خواهیم معلوم سازیم و گاه تصدیق مجهولی را.
تبصور مجهول به وسیله تصورات معلوم کشف می شود و تصدیق مجهول توسط تصدیقات معلوم.
- اگر تصورات معلوم باعث شد تا تصور مجهولی کشف شود، به آن تصورات معلوم، معرِّف و تصور مجهول کشف شده را معرَّف می خوانیم. (به بخش تعریف مراجعه کنید.)
- اما اگر تصدیق های معلوم (قضایا، احکام) باعث شد تا قضیه یا تصدیق مجهولی کشف شده و به دست آید، هر یک از این تصدیق ها یا قضایای معلوم را مقدمه و قضیه یا تصدیقی را که به دست آمده، نتیجه می خوانیم و مجموع این عمل؛ یعنی نتیجه گرفتن قضیه مجهول از قضایای معلوم را حجت یا استدلال یا استنتاج می نامیم.
تعریف حجت یا استدلال
بنابراین، چنانکه ذکر شد، این قسم دوم؛ یعنی کشف قضایای مجهول به وسیله قضایای معلوم، حجت یا استدلال نام دارد.
یعنی ذهن از به هم پیوستن برخی حکم ها و قضایا، قضایای تازه کشف می کند و از آنچه می داند، به انچه نمی داند می رسد.
بنابر این در تعریف استدلال می گوییم:
استدلال عبارت است از اینکه قضایای معلوم را به گونه ای تالیف کرده و ترتیب دهیم که بتوانیم قضیه مجهول را کشف کنیم.
به عبارت دیگر، استدلال یا حجت یعنی کشف قضایای مجهول توسط قضایای معلوم.
چگونگی استدلال
در واقع، ما به مجموع این عملیات ذهنی، حجت یا استدلال می گوییم و به همین دلیل، بنابراین، استدلال عملی ذهنی است.
در استدلال، ذهن بین چند قضیه (یا حکم)، ارتباطی دقیق و منظم برقرار می سازد تا به نتیجه برسد.
برای مثال، فرض کنید که نمی دانیم که آیا
آزمایشهای مربوط به هوا وزن دارد یا خیر. بنابراین قضیه "آزمایشهای مربوط به هوا دارای وزن است" در نظر ما قضیه ای مجهول است و باید توسط قضایای معلومی که داریم به درستی یل نادرستی آن پی ببریم.
قضایایی که ذهن ما در این رابطه می داند، دو قضیه است:
1- اول این که آزمایشهای مربوط به هوا از تعداد زیادی
مولکول تشکیل شده است. (معلوم اول)
2- و از طرف دیگر می دانیم که مولکول وزن دارد. (هر چند بسیار ناچیز) (معلوم دوم)
سپس ذهن، با تالیف این دو قضیه که آن را می دانسته، قضیه مجهول را کشف می کند و به این شیوه ما اثبات می کنیم که آزمایشهای مربوط به هوا دارای وزن است.
این عملیات ذهنی و فکری را استدلال یا حجت می نامیم.
در استدلال یا حجت، ذهن جستجو می کند تا مواد و قضایای لازم را از بین قضایای بی شماری که در خود دارد، انتخاب کند. آنگاه آن ها را با پیوندی عقلانی و منطقی به هم مرتبط می سازد؛ به نحوی که همه به سوی هدفی معین، یعنی کشف نتیجه جریان می یابند.
اهمیت حجت و استدلال
بدین ترتیب، مشخص می گردد که استدلال، یعنی کشف احکام مجهول بوسیله احکام معلوم، پیچیده ترین و کاملترین عمل ذهنی است و با دیگر اعمال ذهنی انسان،
تفاوت هایی دارد.
استدلال است که پیشرفت
تمدن و فرهنگ و کشف قضایای
هندسی و معادلات
ریاضی و فرمول های
فیزیکی و
شیمیایی و خلاصه هر گونه تحقیق و تتبع را میسر ساخته است.
اساسا انسان تنها به معلوماتی که از دیگران فرا گرفته است، اکتفا نمی کند؛ بلکه خود نیز در آموخته ها و معلوماتی که به وی رسیده است، دست می برد و از آن ها به نتایج تازه می رسد بر میراث علمی و فرهنگی پیشینیان افزوده و روز به روز دایره دانش و تمدن را وسعت می بخشد.
آدمی حتی به مدد تفکر و تعقل و استدلال، بسیاری از معلومات قبلی خود را که مدت ها بدان ها اعتقاد داشته است، باطل کرده و حکم درست را ارائه می کند.
مثلا برای صدها سال، همگان فکر می کردند که
خورشید به دور
زمین می چرخد. اما سرانجام بعضی از
دانشمندان توانستند با استدلال علمی، بطلان این نظر را ثابت کنند. به طو کلی، تمامی پیشترفت علم و تمدن بر همین سیاق بوده است.
استدلال یا حجت (یعنی کشف قضایای مجهول توسط قضایای معلوم) بر سه قسم است. به عبارت دیگر، ذهن ما برای این که به وسیله قضایای معلوم، قضیه ای مجهول را کشف نماید، به سه طریق حرکت می کند.
این سه قسم عبارتند از:
در همین زمینه نگاه کنید به:
استدلال با دیگر اعمال ذهنی آدمی تفاوت هایی دارد.
برای آگاهی از این مطلب نگاه کنید به:
منابع
- کلیات منطق(از مجموعه آثار شهید مطهری)، صفحه 50
- منطق مظفر، جلد2، صفحه 15
- کلیات منطق صوری، صفحه 35، 37، 298