منو
 کاربر Online
527 کاربر online

مبارزالدین محمد مظفر

تازه کردن چاپ
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > دوره های تاریخی
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > تاریخ اسلام
(cached)



مبارزالدین محمد مظفر

«759 718 ق/ 1358 1318م»

مبارزالدین محمد بن شرف الدین مظفر، در نیمه جمادی‏الثانی 700 ق/ 25 فوریه 1301 م در میبد یزد زاده شد. به هنگام درگذشت پدر بیش از سیزده سال نداشت . در این ایام، خواجه رشیدالدین فضل الله که از پدر مبارزالدین محمد، رنجشی در دل داشت ، همه اموال آنان را مصادره کرد. مبارزالدین همراه خواهر بزرگش و امیر بدرالدین ابوبکر، برای چاره‏جویی روانه اردوی اولجایتو گردید. سلطان مغول وی را به نیکی نواخت و پایگاه پدر یعنی فرمانروایی میبد و نگهداری پاره‏ای از راههای کشور را بدو سپرد. مبارزالدین چهار سال در دربار اولجایتو به سر برد و چون سلطان ایلخانی در اول شوال 716 ق/ 18 دسامبر 1316 م درگذشت، به خدمت سلطان ابوسعید رفت. ابوسعید نیز او را با احترام پذیرفت و در 717ق/ 1317 م به مقر حکومت خود میبد فرستاد.

انقراض سلسله اتابکان یزد

یک سال پس از آن امیر غیاث الدین کیخسرو، برادر شیخ ابو اسحاق اینجو که برای دیدار اتابک حاجی شاه بن یوسف شاه، واپسین فرمانروا از سلسله اتابکان یزد به این شهر آمده بود، پس از چندی درنگ، همراهان خود را در یزد گذاشت و برای دیدار مبارزالدین محمد به میبد شتافت. در غیاب او اتابک حاجی شاه به یک تن از نوکران وی که پسری زیبا روی بود، دل بست و چون آن پسر بدو اعتنا نکرد، نزاعی در گرفت و نایب امیر کیخسرو در یزد کشته شد. مبارزالدین و امیر کیخسرو پس از آگاهی از این رویداد، جریان را به شاه مغول گزارش دادند و از سوی او مأمور سرکوب اتابک شدند. در جنگی که میان نیروهای دو طرف درگرفت، اتابک شکست خورده و متواری شد. بدین ترتیب سلسله اتابکان یزد در 718 ق/ 1318 م منقرض شد. مبارزالدین پس از این واقعه از سوی سلطان ابوسعید فرمانروای یزد شد. سال بنیاد گذاری آل مظفر را باید همین تاریخ 718 ق/ 1318 م دانست. مبارزالدین پس از استقرار در یزد، به سرکوب راهزنان نکودری همت گماشت . پس از آن به کرمان رفت و در آنجا ترکان مخدوم شاه، دختر قطب الدین شاه جهان بن محمد شاه بن قراختایی را خواستگاری کرد. چون ترکان مخدوم شاه در این ایام در شیراز بود، راهی آن دیار شد و با وی عقد ازدواج بست. ترکان مخدوم مادر شاه شجاع و شاه محمود و سلطان احمد است.

استقلال اتابکان یزد

با درگذشت سلطان ابوسعید در 736 ق/ 1335 و آغاز دوران ملوک‏الطوایفی در ایران، مبارزالدین محمد نیز در اندیشه استقلال افتاد. در این هنگام ، فارس در دست فرزندان شاه محمود اینجو بود. برادر کوچکتر شاه محمود شیخ ابو اسحاق با سپاهی عازم یزد شد. مبارزالدین که یارای مقاومت در خود نمی‏دید به پیشواز ابو اسحاق آمد و او که در محذوریت اخلاقی قرار گرفته بود به کرمان رفت، لیکن به شتاب بازگشت و در نهان قصد تسخیر یزد را کرد. مبارزالدین از قصد ابو اسحاق آگاه شد و بی‏درنگ به جنگ او شتافت ، اما ابو اسحاق پایداری نکرده به شیراز بازگشت. چندی پس از این واقعه ، امیر حسین چوپانی به فارس هجوم برد و از مبارزالدین یاری خواست. وی پاسخ مثبت داد و به شیراز رفت. اهالی شیراز به شدت پایداری کردند، و عاقبت نیز صلح و آشتی برقرار شد و پیر امیرحسین وارد شهر شد و به پاس خدمات مبارزالدین ، حکومت کرمان را به او داد. مبارزالدین در 740 ق/ 1339 م رهسپار کرمان شد و پس از گشودن شهر، فرزند 9 ساله خود شاه شجاع را به فرمانروایی آن دیار برگماشت مبارزالدین در 758 ق / 1357 م به اصفهان آمد. شاه سلطان و بزرگان اصفهان در بیرون شهر از او استقبال کردند. لیکن مبارزالدین به ایشان روی خوش نشان نداد. این کار، مایه پدید آمدن رنجش خاطر بزرگان اصفهان شد. در همین ایام خبر رسید که در آذربایجان ، تبریز شورشهایی رخ داده و ملک اشرف چوپانی کشته شده است. مبارزالدین بی‏درنگ به آذربایجان شتافت و در نبردی که در شهر میانه با امیر اخی جوق - از امیران مغول کرد، او را شکست سختی داد و از آنجا به تبریز رفت. اما اقامت او در تبریز طولانی نشد. در آنجا شنید که لشکری انبوه از بغداد به تبریز می‏آید، بدون فوت وقت تبریز را ترک و به اصفهان بازگشت. در همین سفر بود که پسران خود شاه شجاع و شاه محمد را به سبب نشان دادن ضعف در نبرد با اخی جوق سرزنش کرد و آنان را به کشته شدن و یا نابینا کردنشان بیم داد.

پیمان بستن پسران مبارزالدین در برکنار کردن پدر

پسران با یکدیگر پیمان بستند که چون به اصفهان رسند ، پدر را دستگیر کنند و او را از فرمانروایی برکنار نمایند. اردوی مبارزالدین در نیمه رمضان 759 ق/ 22 اوت 1358 م به اصفهان رسید. شاه شجاع و شاه محمود در آنجا با شاه سلطان خواهر زاده مبارزالدین همدست شدند و همان روز به کاخ مبارزالدین حمله بردند و او را در حالی که قرآن می‏خواند دستگیر کردند. مبارزالدین در 19 رمضان 1159 ق / 25 اوت 1358 م نابینا و به قلعه طبرک فرستاده شد. اندکی بعد او را از قلعه طبرک به قلعه سفید فارس فرستادند. چون شاه شجاع بر تخت نشست و شیراز را به پایتختی برگزید، با پدر بر سر مهر آمد و او را به شهر فرا خواند و به دیدارش رفت و پای او را بوسید و از گناهان گذشته پوزش خواست و بسیار گریست. مبارزالدین پسر را بخشود و گفت من دیگر قصد فرمانروایی ندارم و تنها گوشه‏ای برای عبادت می‏خواهم. اما پس از چند ماه در نهان با گروهی از اطرافیان خود، توطئه قتل پسر را ترتیب داد. چون شاه شجاع از این کار آگاه شد. اطرافیان پدر را کشت و خود او را به قلعه بم بردند و در آنجا در زندان بود تا مرگش فرا رسید . مبارزالدین در اواخر ربیع‏الاول 765 ق / اوایل ژانویه 1364 م درگذشت.

پیکرش را به میبد بردند و در مدرسه مظفریه به خاک سپردند. از مبارزالدین به غیر از شرف‏الدین مظفر که در زمان حیات پدر درگذشت چهار پسر برجای ماند: شاه شجاع، شاه محمود، سلطان احمد، و سلطان مظفر الدین بایزید.


تعداد بازدید ها: 12358


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..