منو
 کاربر Online
1131 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline محمد رضا قدوسی 3 ستاره ها ارسال ها: 916   در :  جمعه 17 تیر 1384 [00:47 ]
  شاعرش کیست ؟
 

با سلام به همه انسان های بیکار mrgreen

یک شعر می گویم که
اگر کاملا شاعرش را می شناسید ،
به روی خود نیاورید و نگوئید .
قابل توجه مسؤول انجمن redface

هر که شاعرش را نمی شناسد ،
فکر کند و بگوید و
اگر هم خیلی بیکار است ،
برود بپرسد و بیابد .

اما شعر :

من خواب دیده ام که کسی می آید
کسی که مثل هیچ کس نیست ،...

فقط بگویم که
من با این شعر ،
با شاعرش آشتی کردم و یا

اصلا
شاعرش را به بزرگی شناختم .

منتظر همه هستم .lol

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سلیمه_مقصودلو 3 ستاره ها ارسال ها: 90   در :  جمعه 17 تیر 1384 [14:57 ]
  > شاعرش کیست ؟
 

اجازه آقا
اگر جایزه دارد ما حاضریم از مسئول انجمن استعفا بدهیمcool
یا با اسم مستعار .... قیافه ی مبدل.... خلاصه بند "پ" هم چیز خیلی خوبی است!mrgreen

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سمیه یاری 3 ستاره ها ارسال ها: 237   در :  جمعه 17 تیر 1384 [15:35 ]
  > شاعرش کیست ؟
 

من سمیه بیکار هستم (تغییر نام داده ام)و به شما دوستان بیکار سلام عرض می کنم .
می خواستم بدانم این چه سوالی است که هرکی بلده نباید جواب بده؟؟

  امتیاز: 0.00    نمایش یاسخ های این پست  
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سمیه یاری 3 ستاره ها ارسال ها: 237   در :  شنبه 18 تیر 1384 [10:34 ]
  > شاعرش کیست ؟
 

این هم سهم من . ببینم نفر بعدی کیه.



من خواب دیده ام که کسی می آید

من خواب یک ستاره قرمز را دیده ام

و پلک چشمم هی می پرد

و کفشهایم هی جفت می شود

و کور شوم اگر دروغ بگویم

من خواب آن ستاره قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام

کسی می آید

کسی می آید

کسی دیگر

کسی بهتر



خیلی شعر قشنگیه .(این حس فقط در یک ایرانی وجود دارد. اگه دروغ می گم بگید.)


  امتیاز: 0.00    نمایش یاسخ های این پست  
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سلیمه_مقصودلو 3 ستاره ها ارسال ها: 90   در :  شنبه 18 تیر 1384 [17:12 ]
  > شاعرش کیست ؟
 

اجازه هست ما هم ابراز وجودی بکنیم؟( با عرض معذرت از آقای قدوسی و خانم یاری)cool
به نظر من یکی از قشنگ ترین قسمت های این شعر این تکه است:
چرا من این همه کوچک هستم
که در خیابان ها گم می شوم
چرا پدر که این همه کوچک نیست
و در خیابان ها گم نمی شود
کاری نمی کند که آن کسی که به خواب من آمده است، روز
آمدنش را جلو بیاندازد.

راستی آقای قدوسی ، نگفتید جایزه چیه؟

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سمیه یاری 3 ستاره ها ارسال ها: 237   در :  یکشنبه 19 تیر 1384 [07:13 ]
  > شاعرش کیست ؟
 

وای که شما چقدر تنبل هستید . mad
من که دلم نمی آید شعر نصفه نیمه بماند.


کسی که مثل هیچ کس نیست

مثل پدر نیست

مثل انسی نیست

مثل یحیی نیست

مثل مادر نیست

و مثل آن کسی ست که باید باشد

و قدش از درختان خانه معمار هم بلند تر است

و صورتش از صورت امام زمان هم روشن تر است

و از برادر سید جواد هم که رفته و رخت پاسبانی پوشیده نمی ترسد

و از خود سید جواد هم که تمام اتاقهای منزل ما مال اوست نمی ترسد

و اسمش آن چنانکه مادر در اول نماز صدایش می کند

یا قاضی القضات است

یا حاجت الحاجات است

و می تواند تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را با چشمهای بسته بخواند

و می تواند حتی هزار را بی آنکه کم بیاورد از روی بیست میلیون بردارد

و می تواند از مغازه سید جواد هر چه قدر جنس لازم دارد نسیه بگیرد

و می تواند کاری کند که لامپ الله که سبز بود دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان روشن شود آخ ...



  امتیاز: 0.00    نمایش یاسخ های این پست  
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سمیه یاری 3 ستاره ها ارسال ها: 237   در :  پنج شنبه 23 تیر 1384 [12:22 ]
  > شاعرش کیست ؟
 

این هم قسمت پایانی شعر .
( چه می شه کرد جور همه رو باید کشید دیگه )biggrin


چرا من این همه کوچک هستم که در خیابان ها گم می شوم

چرا پدر که این همه کوچک نیست و در خیابان هم گم نمی شود

کاری نمی کند که آن کسی که بخواب من آمده است روز آمدنش را جلو بیاندازد

و مردم محله کشتارگاه که خاک باغچه هاشان هم خونیست

و آب حوض هاشان هم خونیست

و تخت کفشهاشان هم خونیست

چرا کاری نمی کنند

چرا کاری نمی کنند

چه قدر آفتاب زمستان تنبل است

من پله های پشت بام را جارو کرده ام

و شیشه های پنجره ها را هم شسته ام

چرا پدر فقط باید در خواب خواب ببیند

من پله های پشت بام را جارو کرده ام

و شیشه های پنجره ها را هم شسته ام

کسی می آید

کسی می آید

کسی که در دلش با ماست در نفسش با ماست در صدایش با ماست

کسی که آمدنش را نمی شود گرفت و دستبند زد و به زندان انداخت

کسی که زیر درختهای کهنه یحیی بچه کرده است

و روز به روز بزرگ می شود

کسی از باران از صدای شرشر باران

از میان پچ پچ گلهای اطلسی

کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید

و سفره را می اندازد

و نان را قسمت می کند

و پپسی را قسمت می کند

و باغ ملی را قسمت می کند

و شربت سیاه سرفه را قسمت می کند

و روز اسم نویسی را قسمت می کند

و نمره مریض خانه را قسمت می کند

و چکمه های لاستیکی را قسمت می کند

و سینمای فردین را قسمت می کند

درختهای دختر سید جواد را قسمت می کند

و هر چه را که باد کرده قسمت می کند

و سهم ما را هم می دهد

من خواب دیده ام ...


آخه به نظر شما کی بهتر از یه زن ایرونی می تونه با احساسات لطیفش آدم رو به فکر واداره ... سرشوق بیاره ....



  امتیاز: 0.00    نمایش یاسخ های این پست