منو
 صفحه های تصادفی
آپوتروپ
tennis elbow
عشق و ایمان حنظله غسیل الملائکه در احد
بیعت دوم عقبه
عوامل نفوذ تفکر دین‏ زدایى در شرق
طوایف بزرگ قزلباش
حساب دیفرانسیل و انتگرال
کشاورزی
طرح موضوع مورد مطالعه
رهیافت‏هایی فکری قرن نوزدهم وتاثیر آن بر روند فکری غرب
 کاربر Online
947 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سلیمه_مقصودلو 3 ستاره ها ارسال ها: 90   در :  پنج شنبه 13 اسفند 1383 [23:59 ]
  پاسخ به سئوال دوم آقای خالدی و ناخنکی به عروض
 

سلام آقای خالدی
ازسئوالات خوب شما متشکرم.گفته بودید که در داستان "طوطی و بازرگان " مثنوی به اشکالاتی در وزن بر خورده اید و بیتی را هم به عنوان مثال آورده اید.اما اگر دقت کنید ، متوجه می شوید که مولوی در این بیت از اختیارات شاعری استفاده کرده است و هیچ گونه ایرادی از نظر وزنی به این بیت وارد نیست. در ضمن اگر بتوانید نمونه ای از تبصره هایی که به گفته ی شما اساتید فن برای توجیه ایرادات وزنی شعر مولوی ذکر کرده اند ، بیاورید ، بسیار ممنون می شوم.

اختیارات شاعری:اختیارات شاعری تسهیلاتی است که به شاعر اجازه می دهد تغییرات اندکی در تعداد و ترتیب هجاها ی بیت انجام دهد ، به طوری که این تغییرات در گوش فارسی زبان عیب محسوب نشود.عروضیان این تغییرات را به گونه های متفاوتی تقسیم بندی کرده اند، که در این جا من یکی از این تقسیمات را شرح می دهم:
الف )اختیارات زبانی:این نوع از اختیارات مربوط به تلفظ کلمه است و شامل انواع زیر است:
1-امکان حذف همزه:اگر قبل از همزه ی آغاز هجا، حرف صامتی بیاید ، می توان همزه را حذف کرد؛هم چون این بیت:
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست/ تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
-دررکن دوم مصراع دوم ،همزه حذف شده و " جان از " به صورت "جا نز " خوانده می شود ، بدون آن که در وزن بیت اشکالی به وجود آید.
2- بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه: مصوت کوتاه پایان کلمه را به ضرورت وزن می توان کشیده تلفظ کرد تا بلند به حساب آید.در مورد کسره ی اضافه و "و "(ضمه)عطف هم همین قاعده صدق می کند.
مردم دیده ی ما جز به ُرخت ناظر نیست/دل سرگشته ی ما غیر تو را ذاکر نیست
-"مِ" در" مردم" به صورت کشیده خوانده می شود.
3-کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند:اگر پس از کلمه ای که به مصوت بلند "و" و یا " ی" ختم می شود ،مصوت دیگری بیاید،شاعر می تواند مصوت "و " و " ی" را کوتاه تلفظ کند.
سوی چاره گشتم ز بی چارگی/ ندادم بدو سر به یک بارگی
-مصوت بلند "و" در کلمه ی " سو" کوتاه خوانده می شود.
ب)اختیارات وزنی:شاعر در اختیارات وزنی تغییرات کوچکی در وزن می دهد .
1- بلند بودن هجای پایان مصراع:هجای پایانی مصراع همیشه بلند محسوب می شود ؛ یعنی اگر شاعر هجای کوتاه یا کشیده هم در پایان مصراع آورد ،آن را بلند به حساب می آوریم.
خامی و ساده دلی شیوه ی جانبازان نیست/خبری از بر آن دلبر عیار بیار
-در پایان هر دو مصراع هجای کشیده آمده است و ما هر دو هجا را بلند محسوب می کنیم.
2-تسکین :شاعر مختار است به جای دو هجای کوتاه میان مصراع ، یک هجای بلند آورد.
با که گویم به جهان ، محرم کو؟/چه خبر گویم با بی خبران
-در رکن آخر مصراع اول شاعر به جای دو هجای کوتاه،یک هجای بلند آورده است.
3-آوردن فاعلاتن به جای فعلاتن:شاعر به جای فعلاتن اولِ وزن می تواند فاعلاتن آورد؛اما عکس این مورد امکان پذیر نیست.
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد/به وداعی دل غم دیده ی ما شاد نکرد
-در رکن اول مصراع نخست شاعر فاعلاتن آورده ،حال آن که وزن شعر" فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن "است.
4-قلب:شاعر می تواند بنا به ضرورت یک هجای کوتاه و یک هجای بلند را در کنار هم جا به جا کند.قلب معمولا ًً در دو رکن "مفتعلن " و مفاعلن " رخ می دهد و کاربرد آن به نسبت سایر اختیارات کم است.
کیسه هنوز فربه است، با تو از آن قوی دلم/چاره چه خاقانی اگر کیسه رسد به لاغری
-در رکن دوم مصراع دوم به جای مفاعلن ، مفتعلن آمده است.
حال که نگاهی کوتاه به اختیارات شاعری انداخته ایم ،بیت مورد سئوال شما را یک بار دیگر بررسی می کنیم.
قا ف ی ان / دی ش م دل / دا ر من
- U - / - U U - / - U -
گو ی دم من / دی ش جز دی/ دا ر من
- U - / - - U - / - - U -
فا ع لا تن / فا ع لا تن/ فا ع لن
-موارد اختلاف در رکن اول و دوم مصراع نخست است.و هر دو مورد اختیار شاعری بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه می باشد.در کلمه ی "قافیه" مصوت کوتاه آخر کلمه بلند شده و در "اندیشم و" و عطف. بنابر این مولوی در این بیت هیچ خطای وزنی مرتکب نشده است.
دقت کنید که "-" علامت هجای بلندمی باشد،و "U "علامت هجای کوتاه.

امیدوارم پاسخ سئوال شما را به تمامی داده باشم.البته از یاد نبریم که "عروض " علمی بسیار گسترده است و من در این نامه تنها مختصری از یک بخش آن را بازگو کرده ام .هم چنان منتظر سئوالات بسیار خوب شما هستم.
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی.....











  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline محمد خالدی 3 ستاره ها ارسال ها: 153   در :  چهارشنبه 19 اسفند 1383 [05:37 ]
  > پاسخ به سئوال دوم آقای خالدی و ناخنکی به عروض
 

سرکار خانم مقصود لو، سلام،
از شما به خاطر پاسخ مبسوطی که ارائه دادید تشکر می کنم.
منظور من از تبصره های اهل فن همان مواردی است که اختیارات شاعری لقب گرفته اند و شما نیز به درستی به آن ها اشاره کردید. در عین حال من می توانم (در صورتی که وقت این کار را داشته باشم) شعری بگویم که به هیچ وجه به گوش شنونده موزون نرسد اما با استفاده از اختیارات شاعری وزن آن را توجیه کنم.
در ضمن من معتقدم که در مورد درست بودن وزن شعر گوش شنونده قاضی نهایی است و در مورد بیت مورد سوال، حداقل گوش من، ریتمی کاملا متفاوت با سایر ابیات را از این بیت استماع می کند.

مثلا به بیت زیر توجه کنید:
بود بقراط را خمی مسکن...بودش آن خم به جای پیرهن

واقعا آیا قحطی وزن بوده که شاعر این وزن سنگین و نا مانوس با گوش را برای شعرش انتخاب کرده است؟ من وزن خیلی از اشعار را بدون تقطیع و به سرعت می توانم مشخص کنم اما امثال این بیت را هرگز. این بیت را من صدها بار تقطیع کردم، وزنش را نوشتم اما هرگز نتوانستم به خاطر بسپرم و این به نظر من ضعف شاعر است نه حافظه یا استعداد من.

  امتیاز: 0.20     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سلیمه_مقصودلو 3 ستاره ها ارسال ها: 90   در :  جمعه 21 اسفند 1383 [07:26 ]
  > پاسخ به سئوال دوم آقای خالدی و ناخنکی به عروض
 

سلام آقای خالدی
گفته اید که در مورد درست بودن وزن شعر ،"گوش شنونده قاضی نهایی است".حرف شما کاملاً درست است.اما فراموش نکنید که "اختیارات شاعری" همه توجیه همین مساله است.در واقع اختیارات شاعری از جمله مقولاتی است که مخاطب عادی شعر فارسی آن ها را به عنوان اشکال در وزن احساس نمی کرده است ، اما علمای عروض برای آن که قواعد بر ساخته شان با این انحراف های کوچک از وزن درست از کار در آید ،بخش هایی را به عنوان "اختیارات شاعری" بر آن افزوده اند.کافی است وزن رباعی را در نظر بگیرید که " مستفعل مستفعل مستفعل مستف(یا فع لن )" است وآن گاه دریابید که با اختیارات شاعری چند وزن از همین یک وزن اصلی مشتق می شود و گوش فارسی زبان هم هیچ کدام از آن ها را خارج از وزن یا دارای وزن ناقص نمی داند. تشخیص وزن شعر از طریق گوش دادن به آن کاری است محتاج تمرین.اگر اندکی تمرین کنید و تبحر بیشتری به دست آورید وزن همین بیت را که به قول شما نامانوس است ،نیز می توانید به راحتی دریابید. اما برخلاف گفته ی شما که آن را وزنی سنگین و نامانوس دانسته اید ،بزرگان اهل ادب و شاعران چنین نظری نداشته اند و بسیار از آن استفاده کرده اند.بهترین مثال برای آن "حافظ " است که در غزل هایش از جمله غزل به مطلع"حال دل با تو گفتنم هوس است" مصراع "ای صبا امشبم مدد فرمای " را مطابق همین وزن سروده است.به گمان من اشتباه شما از آن جا ناشی می شود که کلمه ی " پیرهن " را به صورت "پی ر هن " ( هجای بلند ، هجای کوتاه ، هجای بلند) خوانده اید ،حال آن که اگر آن را به صورت "پی را هن " ( هجای بلند ، هجای بلند،هجای بلند) بخوانید ، هیچ گونه سکته و اشکالی در وزن به وجود نمی آید و ضمناً شاعر در این بیت از هیچ اختیار وزنی استفاده نکرده است.
دوست عزیز ، بهتر است قبل از هر قضاوتی ،ابتدا بر مساله احاطه و اشراف کامل داشته باشیم و سپس قدم به وادی خطرناک و ظریف داوری بنهیم.آن چه را که شما " وزن سنگین و نامانوس و ضعف شاعر " قلمداد کرده اید ، محقق منصفی چون " دکتر شفیعی کدکنی " " اوزان کدر "(1) تلقی می کند ، یعنی وزن هایی که به دشواری می توان نظام ایقاعی آن ها را در یافت ،حال آن که به اعتبار داشتن تناسب خاص در نظام آوایی ، وزن محسوب می شوند.نسبت در همه ی اوزان وجود دارد و اگر نسبت نبود ، اصلاً وزن تحقق پیدا نمی کرد.اما در بعضی اوزان نسبت ریاضی آن ها در نخستین برخورد آشکار نمی شود و برای کشف آن نیاز به دقت و تامل بیشتری داریم.
باز هم منتظر سئوالات بسیار خوب شما هستم.

پیوست: 1-موسیقی شعر،محمدرضا شفیعی کدکنی ،انتشارات آگه ،چاپ ششم 1379،ص 379.

  امتیاز: 0.60     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline محمد خالدی 3 ستاره ها ارسال ها: 153   در :  شنبه 22 اسفند 1383 [05:20 ]
  > پاسخ به سئوال دوم آقای خالدی و ناخنکی به عروض
 

خانم مقصودلو،
سلام؛
با توجه به فرمایشات شما و نیز نسبی بودن زیبایی (که خوشایند بودن شعر به گوش شنونده نیز از همین مقوله است) حداکثر به این نتیجه می رسم که در مورد زیبایی شعر و وزن آن با شما مطلقاً هم عقیده نیستم.

قبل از هر چیز عرض می کنم که از نقد هیچ کسی هراسی ندارم و هیچ انسانی را نیز بری از زلت نمی دانم. در عین حال اصولاً هدف من از نقد نه تحقیر، بلکه پاسخ گویی به روح کنجکاو خودم بوده و هست و علت بیان آن در این جا، نواختن تلنگری به فکر و اندیشه ی صاحبان نظر و استمداد از آنان بوده است.

بر خلاف تصور شما من اصلاً قضاوتی نکردم بلکه تنها نظرم را مطرح کردم و تفاوت این دو در حیطه ی پذیرش آن ها از جانب افکار عمومی است. خوب می دانم که من قاضی نیستم و هیچ کس هم از من در مورد اشعار شعرا تقاضای قضاوت نکرده است، بلکه آن چه گفته شد تنها سوالاتی بود که سال هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده است. با کمال تاسف هنوز هیچ دو نفری را یافت نکرده ام که پاسخی مشابه به این سوالات بدهند و همین امر بر اشتیاق من برای پیدا کردن پاسخ واقعی آن ها بیشتر افزوده است.

حتماً به توصیه ی شما عمل می کنم و بیش از گذشته مطالعه می کنم ،اما دغدغه ی بیشین من قبل از دانستن بیشتر معطوف به عمل به چیزهایی است که اکنون می دانم، که بزرگان فرموده اند:
علم چندان که بیشتر خوانی...چون عمل در تو نیست نادانی

با تشکر مجدد و صمیمانه از این که حداکثر سعی و تلاش خود را در پاسخ گویی به سوالات من کردید، برای شما آرزوی موفقیت دارم. شاد و پیروز باشید.

  امتیاز: 1.20     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سلیمه_مقصودلو 3 ستاره ها ارسال ها: 90   در :  یکشنبه 23 اسفند 1383 [18:54 ]
  > پاسخ به سئوال دوم آقای خالدی و ناخنکی به عروض
 

آقای خالدی ،دوست بزرگوار
درک التذاذ از شعر شاعرانی هم چون سنایی ، عطار و مولوی برای کسی که بیرون از منظومه ی فکری آن ها قرار گرفته ، بسیار دشوار و تقریباً محال است. کسی که با مبانی زیبایی شناسی شعر منوچهری و خاقانی و حافظ و نظامی ، انس و الفت گرفته باشد و از درون آن منظومه ی فرهنگی بخواهد درباره ی مجموعه های فرهنگی کسانی چون سنایی و عطار و مولوی داوری کند ، حق دارد که آن ها را شاعرانی بی توجه به لفظ و اصول زیبایی شناسی بداند. اما اگر همین اشخاص بتوانند به درون منظومه ی ذهنی سنایی و عطار و مولوی راه یابند ، در آن صورت به گونه ای دیگر داوری خواهند کرد. راه یافتن واقعی به درون دنیای فکری چنین آثاری آن گاه حاصل می شود که شما بتوانید " مثنوی مولوی" را به لحاظ " فرم و صورت" قوی ترین اثر زبان فارسی به شمار آورید؛ نه آن که بگویید " معانی بسیار خوبی " دارد اما در" شیوه ی بیان" یا " صورت" دارای ضعف و نقص است. وقتی از درون به این منظومه بنگرید ، ضعیف ترین و ناهنجار ترین ابیات مثنوی مولوی ، استوار ترین و هماهنگ ترین سخنانی است که می توان در زبان فارسی جستجو کرد.اگر کسی به این نکته رسیده باشد ، دیگر در آن جا پستی و بلندی احساس نمی کند.همه جا زیبایی است و صورت ها در کمال جمال اند. با این تفاوت که ما می توانیم بگوییم که گاه از بعضی از ابیات یا پاره ها به دلایل خاصی – که به نیاز های روحی ما وابسته است – لذت بیشتری می بریم و آن بخش ها زیبایی خود را به ما بیشتر می نمایانند.اما لحظه هایی هم خواهید داشت و این در زندگی زمانش قابل پیش بینی نیست ، که ساعت ها مست ابیاتی از مثنوی و منطق الطیر و حدیقه الحقیقه شوید که در حالات عادی از درک جمال شناسی آن ابیات عاجز بوده اید.در این قلمرو زیبایی شناسی ، معانی و صورت ها نو اند و از " عادات زبانی " و لذت های حاصل از شناخت " سنت" های شعری یاری گرفته نمی شود.الفبای این زیبایی شناسی را هنگامی می توان آموخت که اعتیاد به جمال شناسی شعر کهن و متکی به اسالیب استادان سبک خراسانی(وحتی سبک عراقی) را به یک سو نهیم.
اما جدای از دنیای ذهنی هر شاعر ، مسئله ی دیگری نیز هست و آن در نظر گرفتن بستر تاریخی و مقدماتی است که منجر به پدید آمدن یک اثر ادبی می شود. مثلاً بیت زیر از " بیدل دهلوی" شاعر سبک هندی را در نظر بگیرید:
شعله ی ادراک خاکستر کلاه افتاده است / نیست غیر از بال قمری ، پنبه ی مینای سرو
ما نه می توانیم ارتباط میان اجزای جملات را درک کنیم و نه از آن ها التذاذ هنری کسب کنیم.حال آن که حتی مردم عادی روزگار بیدل هم از این نوع شعر بسیار لذت می برده اند تا آن جا که آن را در قهوه خانه ها می خوانده اند. چرا که مردم آن روزگار که اندک اندک با این شبکه ی پیچیده ی تداعی های دور از هم در سبک هندی آشنا شده بودند ، هرگز چون ما کوششی برای فهم این معادله ی هنری به کار نمی بردند. بنا براین قضاوت آثار ادبی خارج از فضای ذهنی و تاریخی آن آثار ، خیانتی است در حق گذشتگان معنوی ما.
دوست گرامی ، بگذارید اثر ادبی، خود ، حقیقتش را به شما بنمایاند.آن گاه است که دل هر ذره را هم که بشکافید ، آفتابیش در نهان می بینید.وگرنه هر که این کار ندانست....

  • برای تفضیل بیشتر مراجعه کنید به : زبور پارسی، محمدرضا شفیعی کدکنی ،انتشارات آگه ، ص 16 تا 19. و شاعر آیینه ها ، محمدرضا شفیعی کدکنی ، انتشارات آگه، ص 16 و 17.


  امتیاز: 1.60