منو
 کاربر Online
935 کاربر online
 : دین و زندگی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline شکوفه رنجبری 2 ستاره ها ارسال ها: 29   در :  چهارشنبه 28 بهمن 1383 [10:11 ]
  حضرت قاسم علیه السلام
 

السلام علیک القاسم بن حسن بن علی علیه‌السلام


هر زمانی غنچه لب می گشود *** از همه اهل حرم دل می ربود

ماه پیش ماه روی او خجل *** سرو نزد سرو قدش پا به گل

سنبل گیسوی او در پیچ و تاب *** پای او کوتاه تر بود از رکاب

از حرم آمد برون در یتیم *** این پسر هم چون پدر باشد کریم

سوی گلچینان روان شد یاسمن *** جلوه گر شد ماه کنعان حسن علیه‌السلام

بود از عشق عمویش جان به کف *** خیل گلچینان به دورش بسته صف

آن یکی از دیگری دلسنگ تر *** او نگین و حلقه می شد تنگتر

آن یکی گفتا که رویش دیدنی ست *** دیگری گفتا که این کل چیدنی ست

آن یکی گفتا به خون رنگش زنم *** دیگری گفتا که من سنگش زنم

آن یکی گفتا پریشانش کنیم *** مثل بابا تیربارانش کنیم

عاقبت افتاد قاسم از فرس *** گل فتاد آخر به چنگ خار و خس

لعل لبهای پر از خون باز کرد *** با عموی خود سخن آغاز کرد

که ای عمو جان من دگر جان بر لبم *** من به زیر دست و پای مرکبم

لاله سرخ پرپرم قاسم *** 13 ساله یاورم قاسم

ماه من بین چگونه از غم تو *** ریزد از دیده اخترم قاسم

تا تن پاره پاره ات دیدم *** تازه شد داغ اکبرم قاسم

سخت باشد که همچو توئی *** جان دهد در برابرم قاسم

سخت تر اینکه در وداع حرم *** تشنه رفتی از برم قاسم

من تو را بوده ام به جای پدر *** تو به جای برادرم قاسم

آمدند از برای دیدارت *** پدر و جد و مادرم قاسم

لب تو خشک و چشم من دریا *** این بود داغ دیگرم قاسم

تن پاک تو را تک و تنها *** به سوی خیمه می برم قاسم




  امتیاز: 0.00