آسیای صغیر: در شمال غرب فلات ایران در ترکیه فعلی و شامل مناطق زیر بود.
1- لیدیه 2- ایونی 3- کاریه 4- مسیه 5- فریگیه 6- کاپادوکیه 7- پافلاگونیه 8- بیتی نیه 9- لیکیه
1- لیدیه (Lidya): لیدی که سابقاً مئونی (Meonie) نام داشت و در کتیبه داریوش اسپاردا (Sparda) آمدهاست و از طرف جنوب به رودخانه مئاندر(meander) و از شرق به فریگیه و از شمال به میسیه و از مغرب به ایونی محدود بود. شهر سارد در دامنه کوههای تملوس(Tomo lus) پیش از پیوستن به ایران پایتخت لیدی بود.
2- ایونی: (Ioni) داریوش در کتیبه خود آن را یه ئونه خواندهاست. ساکنان آن بیشتر مهاجرین یونانی بودند که از 900 سال قبل از میلاد آن را تصرف کردهبودند. مهمترین شهرهای این ایالت عبارت بودند از میلت (Milet)جزایر ساموس(Samos) و خیوس .(chios)
3- کاریه (کاری) (Charie): از طرف مغرب و جنوب محدود به دریا بوده و اهالی این جزایر در دریای اژه ساکن بودند و از جهت نزاع با یونانیان به آسیای صغیر مهاجرت کردند. از شهرهای معروف این شهر هالیکارناس (Halicarnass) بود که مهاجرنشین یونانی بوده و هرودوت مورخ مشهور یونانی از مردم این شهر است.
4- میسیه (Mysie): این ایالت از شمال به دریای مرمره و از مغرب به دریای اژه و از جنوب به لیدی و از مشرق به بیتینیه محدود بود. والی ایرانی در شهر داسیلیوم(Dassylium) که امروز دیاسکیلو (Dioskillo) نام دارد ساکن بودند.
5- فریگیه (Fhrigie): دشتهای پهناور در این ایالت به توسط رود هالیس (Halys) (قزل ایر ماق کنونی) مشروب میشد. در این ایالت بود که کوروش پادشاه هخامنشی پادشاه ایران، کروزوس پادشاه لیدی را مغلوب کرد.
6- کاپادوکیه (Capadoce): این منطقه در کتیبه داریوش کتپتوکه درج شدهاست که از شمال به دریای سیاه و از مغرب به پافلاگونیه و از جنوب به کوههای توروس و از مشرق به ارمنستان محدود بود و شامل ناحیهای واقع میان رود هالیس و فرات بودهاست.
7- پافلاگونیه (Paphlagonie): در جنوب دریای سیاه واقع در بندر سینوب (Sinop) امروز از شهرهای معروف آن بودهاست.
8- بیتینیه (Bithynie): این ایالت کمتر فرمانبردار پادشاه ایران بود و فقط مدت کوتاهی از امپراتوری هخامنشی اطاعت میکرد.
9- لیکیه (Lycie): این ناحیه به اتفاق پام فیلیه و کیلیلیه ولایتهای کوهستانی و نیمه مستقلی بودند که اغلب به ایالات مجاور خو تجاوز میکردند. داریوش سوم در شهر ایسوس(Issus) از شهرهای کیلیکیه از اسکندر مقدونی شکست خورد. این ایالات در جنوب آسیای صغیر و در کنار دریای مدیترانه واقع بودند.
آمادانا (آمدانه) (Amadana): نام آشوری همدان است. در کتیبههای هخامنشی هگمتانا (Hagmatana) و در تاریخ هرودت و مآخذ یونانی، آگباتان و اکباتان آمدهاست. این شهر در پای کوه الوند واقع است و مکان آن برای پایتخت شدن کمال مناسب را داشته است زیرا مشرف به سه راهی بود که به بابل و آشور میرفته است. معنی شهر همدان را محل اجتماع نوشتهاند. آشوریان قوم ماد را آمادای ذکر کردهاند. آمادانا به معنی محل مادها و جائی که در آنها زندگی میکنند. کلمه ماد در زمان ساسانیان مبدّل به مای شد.
آمل: شهری در طبرستان (تیپورستان)گویند. که منوچهر پادشاه ایران در پس از جنگ با افراسیاب به مازندران آمد که همان تیپورستان قدیم است و آمل را پایتخت خویش ساخت. کلمه آمل از واژه پهلوی آمویی گرفته شده که نام قبیه آماراد بوده که این شهر را ساختهاند. آمارادها، و تیپوریها (طبرستانیها) همه اهل مازندران بودهاند و با قوم کادوسیان یعنی طالشیها، همسایه بودهاند که در گیلان میزیستند. در اساطیر ایران آمدهاست که یکی از پهلوانان ایران که در اوستا نام او ارخش (Arexsh) بوده و نام دیگر او آرش شوایتر (کمانگیر) از آمل بر قله دماوند بالا رفت و تیری افکند که از بامداد تا نیم روز پرش میکرد و سرانجام در کنار جیحون بر زمین افتاد و این رود مرز ایران و توران گردید.
آمویه (جیحون): رودی بزرگی است که در قدیم آن را وخش و یونانیان آن را اکسوس(Oxus) مینامیدند و آمودریای هم در زبان فارسی رایج است. به آن جیحون و آمویه هم در زبان فارسی گفتهاند. این رود بزرگ از کوههای پامیر واقع در تبت سرچشمه گرفته و به دریاچه آرال یا وخش یا دریای خوارزم میریزد. این رود در زمان اسکندر به دریای خزر میریخته است و کشتیهای تجارتی از جیحون به دریای مزبور و از آن راه به رود کورای (کوروش) در قفاز میرفتهاند. بعدها این رو تغییر مسیر داده و به دریاچه آرال میریخت. در 1220 میلادی مغولها برای ویران کردن شهر اورگنج پایتخت منطقه خوارزم آب آن رود را به شهر مزبور بردند و در نتیجه، جیحون به مجرای سابق افتاد و تقریباً سه قرن آن مسیر را پیمود و باز تغییر محل داده و به طرف دریاچه آرال رفت. یکی از شعبههای این رود اکنون وخشاب نام دارد. رود جیحون، منطقه باختر (ایالت بلخ) را از سغر جدا میکرد. آن طرف جیحون را به یونانی ترانس اکسیان (Transoxiane)یعنی ماوراءالنهر (فرارود) میگویند. رود جیحون بخشی از مرز تاجیکستان و شمال شرقی افغانستان را در بر میگیرد. رود هم وزن جیحون، سیحون (سیر دریا) است که به یونانی (یاکسارتس) (Jaxartes) گویند که بین سغر و مسکائیه فاصله بودهاست.
آنو (Anu): آنو جایی بین عشقآباد و مرو است و کاوشهای آن به وسیله پامپلی(Pumpelly) امریکایی از دانشگاه هاروارد در روی دو تپه انجام گرفت و متوجه شدند که قدمت آنها به هشت هزار سال پیش از میلاد میرسد. در همین محل بود که بعدها، تمدن اشکانیان پا گرفت.
اَبُلّه: شهری باستانی در کنار رود دجله در جوار بصره کنونی که در خرابههای آن در زمان فتح عراق شهر بصره ساخته شدهاست. گردیزی بنای آن را به اردشیر دراز دست نسبت میدهد. ناصر خسرو و در سفرنامهاش درباره این شهر مطالبی نوشته است.
ادرنه: نام قدیم آدریانوپلولایتی در بخش اروپایی ترکیه فعلی، آن سوی آسیای صغیر که در 513 داریوش بزرگ آن را گرفت. در زمان قدرت دولت روم، هادریانوس امپراتور روم آن را بازسازی کرد و در قرن هشتم میلادی بدست ترکان عثمانی افتاد.
اردبیل: به روایت شاهنامه دژ بهمن در نزدیکی آن بنا شده و کیخسرو آتشکده آذرگشسب را در جوار آن بنا نهاد. بنای آن شهر را فروز پادشاه ساسانی در قرن پنجم میلادی تکمیل کرد و در زمان اشکانیان وسیعتر شد. در دوره ساسانی مرکز ولایت آذربایجان شد.
ارومیه: دریاچه ارومیه که نامی آرامی و به معنی شهر آب است و در اوستا نام این دریاچه چی چست و به زبان پهلوی کبوتان و به فارسی کبوذان یا کبودان گویند. این دریاچه در آذربایجان است و عمق متوسط آن 5 تا 6 متر است و در پیچ منطقه از 15 متر تجاوز نمیکرد. یونانی به این دریاچه کارپاوتا میگفتند که به معنی کبودان است. حمدالله مستوفی آن را ارومیه خوانده است. زرتشتیان معتقدند که زادگاه زرتشت ارومیه بودهاست. تپهی حسنلوی آذربایجان در 85 کیلومتری جنوب ارومیه است.
ازبکستان: از مناطق آسیای میانه که شهرهای اورگنج، خپوه، زرافشان، قراقالپاقستان، بخارا، سمرقند، تاشکند، فرغانه، اندیجان، ترمذ
استخر: در فارس خاستگاه پارسیان از هخامنشیان و ساسانیان بودهاست. ویرانههای آن در 7 کیلومتری غرب تختجمشید در دره رودخانه پلوار است. احتمالاً پس از ویرانی تخت جمشید بدست اسکندر، شهر استخر ساخته شدهاست. در روزگار ساسانیان این شهر مرکز دینی و سیاسی ایرانیان بودهاست که در برابر حمله اعراب مقاومت سختی کرد و در سال 23 هجری قمری به وسیله اعراب فتح شد. بنای شهر شیراز در 64 هجری قمری از اهمیت آن کاست. اهالی آن در زمان دیالمه شور بودند از این عضدالدوله دیلمی سپاهی روانه استخر نمود و شهر در اثر این جنگ ویران شد و خرابههای آن هنوز موجود است. در کتابهای المسالک و الممالک این شهر را به صورت اسطخر نوشتهاند. شهر استخر همواره پایتخت حاکمان و پادشاهان پارس در دوره ما قبل ساسانیان بودهاست. و بعد ساسانیان وقتی به حاکمیت رسیدند در استخر حاکمیت خود را مستحکم نمودند. قبل از اردشیر بایکان که مؤسس سلسله ساسانی بود، شهر استخر قبل از ساسانیان پایتخت بازرنگیان بود. معروفترین پادشاه بازرنگی، کوچی هر نام داشت. ساسان که مردی از دودمان پارسی و از نجبا بود بازنی از بازرنگیان به نام رام بهشت ازدواج کرد و کمکم قدرت بدست ساسانیان در استخر افتاد.
اسپهان: اسپهان که به عربی آن را احبهان و بطلمیوس اسپدانای نوشتهاست. این شهر جزئی از ولایتی بود که آن را پری تکان میگفتند که نام امروز آن فریدون است. اسپهان از دو شهر گی (جی) و یهوتکان (یهودیه) تشکیل میشد. در تاریخها سپاهان و صفاهان نیز نوشتهاند.
اقلید: شهری در فارس و به نوشته فارسنامه ناصر در روزگار ساسانیان ساخته شدهاست.
النشان (انزان): شهری باستانی و مهم که یکی از مراکز قدرت عیلامیها بوده و در تل ملیان در ناحیه بیضای فارس در 46 کیلومتری غرب تختجمشید واقع بوده و این شهر بعد از زوال عیلامیها یکی از پایتختهای هخامنشیان گردید.
اوش: شهری در قرقیزستان در جنوب غربی به آن کشور در دره فرغانه در جنوب شرقی شهر اندیجان.
ایران ویج: در متون ترجمه شده اوستائی به صورت (Aeryana Vage) و یا به صورت آریانم ویجوا (Aryanem Vaeja) به معنی مسکن آریائیها نوشتهاند. محل ایران ویج شمال منطقه خوارزم بودهاست. بعضی از خاورشناسان که تحقیق در مورد اساطیر ایران پرداختهاند. ایران ویج را همان سرزمین ایرج میدانندکه او نخستین جد ایرانیها بودهاست. دکتر محمد جواد مشکور در کتاب ایران در عهد باستان، تحت عنوان ایران در عصر اوستائی مینویسد: ایران ویج در شمال منطقه خوارزم بودهاست. در حدود چهارده تا بیست قرن قبل از میلاد بنا به موجبات و عواملی که برای ما معلوم نیست آریاییهای ایرانی ناگزیر شدند که از مسکن اولیه خویش که ایراج ویج نام داشت به طرف جنوب سرازیر شوند و یا آن که به سمت غرب و شرق و جنوب آن رهسپار شوند. ایشان به سغر، مرو، بلخ، هرات، کابل و هیرمند رهسپار شدند. آنها پس از گذشتن از سیستان رهسپار گردیدند. گروهی از این مهاجرین در تسخیر فلات ایران با اقوام بومی این سرزمین مانند آماردها (آملیها)، تپوریها (طبرستانیها)، کادویان (طالشیها) و عیلامیها روبرو شدند و با نبردهای پراکنده برخی از نقاط سرزمینهای آنها را تسخیر کردند. در همین زمان دسته دیگر از نژادهای هند و اروپایی مانند آریاییهای سکائی به چند شاخه تقسیم شدند، بخشی به سمت سیستان و گروهی به آسیای مرکزی و بقیه به سمت دریای خزر و رود دانوب مهاجرت نمودند. در این مهاجرتها بین آریاییها، سکاوسیتها از یک طرف و بومیان این سرزمین جنگهایی روی داد که در داستانهای حماسی ایران چون شاهنامه به صورت اساطیر خودنمائی کرده است.
امتیاز: 0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!