منو
 کاربر Online
787 کاربر online
 : تاریخ
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبير گروه تاريخ 3 ستاره ها ارسال ها: 204   در :  یکشنبه 23 آبان 1389 [10:18 ]
  جنگ‌های دوره‌ی اشکانیان
 

بزرگترین و پر اهمیت‌ترین جنگ بین ایران اشکانی و روم باستان در زمان سلطنت ارد اول ( اشک سیزدهم ) رخ داد که در فاصله (37-55) قبل از میلاد سلطنت می کرد.
این جنگ به نام جنگ حران (کاره) بود که «کراسوس» سردار رومی و «سورنا» روی داد. حران (کاره) (chareh) در بین‌النهرین شمالی از خاک ترکیه کنونی نزدیک دریاچه «وان» و «کراسوس» crassus یکی از کنسول‌ها یا سرداران سه‌گانه روم روی داد که با کشته شدن کراسوس پایان یافت. به طوری که سرداران دیگر روم مانند: «ژولیوس سزار» و «پمپه» جرات حمله به ایران را نداشتند.

جریان جنگ حران

کراسوس که در جنگ‌های شبه جزیره ایتالیا به ویژه در نبرد با طرفداران «اسپارتاکوس» و سپس احتکار و رباخواری ثروتی اندوخته بود و از نظر داشتن طلا بی‌رقیب بود، دیگ طمع او به جوش آمد و قصد کرد که ایران و هند را بگیرد و بر ثروت خود اضافه کند. از این جهت کراسوس در 54 ق م وارد شام گردید. در این حال «آرتاوادس» پادشاه ارمنستان که قبلاً تابع اشکانیان بوده کراسوس را ملاقات کرد و وعده داد که شانزده هزار سوار رومی و هزار پیاده به او بدهد و نیز کراسوس گفت که اگر در ارمنستان با ایران جنگ نماید، سواره نظام ایران نخواهد توانست عملیاتی کند و پیاده نظام روم که به کوهستان عادت کرده و از این جهت به پیروزی خواهند رسید. اما کراسوس که بین‌النهرین را به واسطه سفر قبل بهتر می‌شناخت ترجیح داد از این راه به ایران حمله کند. در این موقع «ارد» سفیری نزد کراسوس فرستاد که این پیغام را برساند: اگر مردم روم می خواستند با من بجنگند، من جنگ می‌کردم و از بدترین عواقب آن بیمی نمی‌داشتم، ولیکن اگر چنان که فهمیده‌ام شما برای منافع شخصی به خاک ایران دست اندازی می‌کنید حاضرم به سفاهت شما رحم کرده، اسیران رومی را پس دهم. کراسوس به سفیر گفت که من جواب پادشاه شما را در سلوکیه خواهم داد. سفیر خندید و جواب داد: اگر از کف دست من ممکن است مویی بروید شما هم سلوکیه را خواهید دید. پس از آن کراسوس با سپاهی زبده مرکب از لژیون های متعدد رومی که در حدود چهل و دو هزار نفر بودند در کنار فرات و شمال بین النهرین آرایش جنگی داد ، چون می‌خواست در مقابل سلوکیه جنگ را آغاز کند. ارد ابتدا به وسیله سردارانش ارمنستان را اشغال کرد تا پیاده نظام ارمنستانی قادر به کمک به رومیان نباشند. بعد از این واقعه سورنا (surna) به وسیله سوار نظام خود قوای کراسوس را با تعقیب و گریز از ساحل فرات منحرف و به بیابان‌های حران کشانید. در این منطقه ناگهان سورنا دست به حیله‌ای زد و قسمتی از سواره نظام ایران را پنهان کرد و واحدهای دیگر قوای سورنا سلاح‌های خود را با روپوش‌های پوستی بپوشاندند.کراسوس چون سواره نظام ایران را از حیث عده کم و از جهت اسلحه ناتوان دید پنداشت که فتح و پیروزی خیلی آسان به دست خواهد آمد قبل از آن که به قشون خود فرصت رفع خستگی و عطش دهد، جنگ را شروع کرد. زمانی که رومیان خسته هجوم خود را به سپاه ایران آغاز کردند. ناگهان صدای طبل از سپاه ایران برآمد و سوارهای ایرانی که پنهان شده‌بودند لباس پوستی که دو رو پوشیده بودند، کنده و شروع به جنگ نمودند و در نتیجه این جنگ لژیون‌های رومی توسط سواره‌نظام تیرانداز پارتی تلفات زیادی متحمل شدند. در این زمان «فابیوس» (fabius) پسر کراسوس که زیر دست بزرگترین سردار روم (ژولیوس سزار) در مملکت گل (گالیا) (gaule) فرانسه امروزی فنون جنگی را آموخته‌بودند با یک هزار و چهار صد نفر سوار برخورد را به میدان جنگ رسانید ولی سواره نظام گل فرانسوی نیز نتوانستند از عهده سواران پارتی برآیند به طوری که سواره نظام پارتی به سرعت عقب‌نشینی کرده و پس از قلیل مدتی بر «فابیوس» هجوم آوردند و در حینی که کراسوس می‌خواست فرمان حمله به قشون خود دهد ناگاه دید که سر پسرش بر سر نیزه د رمیان پارتی ها بلند است. قشون رومی از دیدن سر فابیون وحشت‌زده شد و حتی «اکتاویوس» (octavios) از سرداران رومی که همراه کراسوس بود مجبور به عقب‌نشینی شده و در نتیجه سورنا تکلیف متارکه به کراسوس نمود و او را متقاعد کرد که به طرف رودخانه رفته، قرارداد متارکه را امضا نماید. کراسوس مطمئن شده و به اتفاق سورنا به طرف رودخانه حرکت کردند. در کنار رودخانه جنگی میان سواران پارتی و رومی در گرفت که در نتیجه کراسوس کشته شد و سر او را از تن جدا کردند. همین که قشون رومی خبر کشته شدن کراسوس را شنیدند و سر او را مانند سر فرزندش بالای نیزه دیدند به عقب‌نشینی پرداختند. سورنا سر کراسوس را نزد «ارد» پادشاه اشکانی که در ارمنستان بود، برد و به پای او انداخت. در همان زمان در مجلس پادشاه ایران نمایشنامه‌ای از اشعار «اورپیپید» (euripide) شاعر یونانی به انگیزه عروسی «پاکر» فرزند «ارد» با دختر پادشاه ارمنستان اجرا می‌شد. از نتایج مهم این جنگ آن بود که رومیان پرچم ارتش خود یعنی «اکیولای طلایی» (golden aqilae) را به غنیمت گرفتند و بیست‌هزار نفر از سربازان رومی اسیر شدند که از میان آن ها ده‌هزار نفر به منطقه مرو (مارجیانا) در شرق ترکمنستان کنونی فرستاده شدند تا در ساختن سد دفاعی از وجود آن‌ها استفاده شود. بعدها که چینی‌ها منطقه مرو را تصرف کردند اسیران رومی را با خود به چین بردند. نبرد با رومیان تا اواخر دوره اشکانیان ادامه داشت حتی ژولیوس سزار وقتی به حکومت رسید قصد حمله به ایران را داشت که توطئه قتل او در سنا این موضوع را منتفی کرد. در زمان فرهاد چهارم اشکانی که اکتاویوس سردار رومی به حکومت رسید. ایران اشکانی با رومیان صلح کرد.
دولت ایران پرچم‌های رومی را مسترد داشت و متقابلاً قیصر روم کنیزی به نام «تئاموزا» را به فرهاد بخشید و او را به عقد ازدواج فرهاد چهارم درآورد.

منابع :

1- ایران قدیم تاریخ مختصر ایران از آغاز نا انقرلض ساسانیان نوشته حسن پیرنیا (مشیر الدوله)، انتشارات اساطیر ، تهران ، 1378

2- نبردهای ایران با یونان و روم نوشته بهنام محمد پناه ، انتشارات سبزان تهران 1378

  امتیاز: 0.00