منو
 کاربر Online
954 کاربر online
 : خلاقیت
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه خلاقيت ارسال ها: 224   در :  شنبه 29 خرداد 1389 [07:11 ]
  ملاحظات در تکنیک چتر مفهوم
 

یک موضوع این است که ما راه های عینی و مشخص انجام یک کار را بدانیم و در این را می توانیم از موضوع شباهت استفاده کنیم به طور مثال اگر شما دارید به سمت شمال حرکت می کنید بنابراین ، این همان مسیری است که طی می کنید و جاده های زیادی هستند که رو به شمال می روند . این جاده ها ، راه های رسیدن به شمال هستند که همان مفاهیم هستند اما شما برای آن که از طریق یکی از این جاده ها به شمال بروید ، باید دست به اقدام معینی بزنید مثلاً از اتومبیل یا اتوبوس استفاده کنید یا پیاده یا با دوچرخه بروید و این اقدام خاص ، همان ایده ی شماست . یک مسیر ، فقط وسیع ترین مفهومی است که می توانید به تصور آورید . اگر شما به مفهوم کلی تری بیندیشید ، آنگاه این مفهوم ، همان دستور کار شما خواهد بود . ساختن چتر مفهوم نیز یکی از روش های شماست . در این عمل، فرض بر این است که نقطه ی شروع کار شما هدف شماست و سپس مرحله ی بعد، بازگشت به عقب است . به هر نقطه که می رسید از خود بپرسید : چگونه به این نقطه رسیدم؟ در نتیجه ، از مسیرهایی که رفته اید ، به سوی مفاهیمی باز می گردید که مجموعه ای از ایده های جانشین منتهی می شود . البته، ذهن ما برای پذیرش این روش منظم ، آمادگی ندارد .اکثر اوقات ، وقتی ما می خواهیم یک چتر مفهوم بسازیم ، بلافاصله ، ذهنمان به سوی ایده های راحت و عملی گرایش پیدا می کند به طور مثال فرض کنید که ما می خواهیم یک چتر مفهوم برای حل مساله ای ترافیک شهری بسازیم . ما فوراً فکر کار کردن در منزل به ذهنمان می رسد که کارهایی را طرح کنیم که افراد د رخانه بمانند و کمتر بیرون بیایند ، بعد به خودمان می گوییم که کار در منزل چه کمکی به حل این مشکل می کند؟ پاسخ می دهیم که نیاز به رفت و آمد را کاهش می دهد .بنابراین فایده ی این کار چیست ؟ این که ترافیک را کم می کند پس کاهش بار ترافیک ، خود یک هدایتگر یا رهنمود یا مسیر است . کاهش نیاز به رفت و آمد ، یک مفهوم است و کار در خانه نیز مفهوم است لذا برای انجام دادن چنین کاری ، باید در پی یافتن ایده های عملی باشیم . یا ممکن است به فکر ، نوبتی کردن ساعات کار بیفتید .لذا اگر به ایده ای بیندیشید ، با طرح این پرسش که حاصل این کار چه خواهد بود ؟ در واقع خلاف جریان آب شنا کرده اید . اگر به مسیر یا به مفهومی فکر کنید ، می توانید با این سوال : که چگونه می توان این کار ار به انجام رساند؟ در مسیر آب شنا کنید .بنابراین، از هر نقطه ای که شروع کنید ، به تدریج یک چتر مفهوم خواهید ساخت .هدف چتر مفهوم ، تهیه چارچوبی برای به دست آوردن ایده های جانشین است . چتر مفهوم می تواند مرکز توجه تازه ای د راختیار ما بگذارد مثلاً ممکن است مفهومی به ذهنمان برسد اما هنوز ایده یا طرحی برای عملی ساختن آن نداشته باشیم .برای حل مشکل ترافیک ، ممکن است مفهوم این باشد: پاداش دادن به رانندگانی که می توانند از رانندگی در شهر صرف نظر کنند .ممکن است هنوز هم راه عملی انجام دادن چنین کاری در دست نباشد و در نتیجه همین ، خود، به نکته ی تمرکز خلاقی تبدیل خواهد شد و ما در چنین موقعیت هایی در صدد یافتن راه های انجام این کار بر می آییم .به هر روی ، معمولاً وقتی ما می خواهیم راه کارهایی را بیابیم ، طبعاً به دنبال ایده هایی می گردیم که سودمند باشند .باید دید که این ایده ها آیا عملی هستند ؟ آیا این ایده را می توان به کار گرفت ؟ باید منافع آن را در نظر آورد هم چنین باید دید که آیا برای اجرای این ایده ، امکانات لازم در اختیار داریم ؟ مانند پول ، نیروی کار ، تکنولوژی و غیره و آیا این ایده تناسب دارد؟ آیا این ایده با نیازهای کسی که قرار است آن را عملی کند متناسب هست؟
اگر ما بتوانیم مفهومی را استخراج کنیم و به دست آوریم ، بنابراین می توانیم آن را به عنوان هدف مشخص، برای پیدا کردن راه های دیگر برای عمل کردن به آن مفهوم به کار ببریم که ممکن است بعضی از این راه کارها قوی تر از ایده هایی باشند که هم اکنون آن ها را به کار می بریم . هنگامی که مفهومی را به دست آوردیم ، می توانیم آن را با تلاش ماهرانه خود، تقویت کنیم و نقایص و عیوب آن را برطرف سازیم . البته وقتی مفهومی را شناختیم ، طبعاً می توانبم تصمیم بگیریم که آن را تغییر دهیم . ممکن است زمانی دست به این تغییر بزنیم که البته ، امور به خوبی پیش نمی روند و یا این که احساس کنیم د رکار خود خیلی موفق نیستیم مثلاً در یک رستوران ، می توانیم مفاهیمی بسازیم که فروش را بالا ببرند فرضاً غذاهایی تهیه کنیم که مشتریان به خاطر آن دور هم جمع می شوند و در عین حال کار می کنیم تا د رهمین فاصله ، چیزهای دیگر را هم بفروشیم فرضاً بستنی هم اضافه بگذاریم تا با دیدن آن، تمایل پیدا کنند که از آن بخورند . یا این که در فکر تهیه غذاهای آماده وبسته بندی شده ای بیفتیم که مزایایی دارند و دردسر غذاهای دیگر را ندارند و به راحتی مصرف می شوند مانند تهیه سبزیجات بسته بندی شده و غیره. مفاهیم مثل تقاطع های جاده ای هستند .وقتی که در یک مسیری حرکت می کنیم و به هدف می رسیم و از آن هدف خوشمان نمی آید می توانیم دوباره به تقاطع برگردیم و یک جاده ی دیگر را آزمایش کنیم . با هر ایده ای که در تفکر خلاق ایجاد می شود ، خوب است که به گذشته برگردیم تا مفاهیم زیر بنایی را پیدا کنیم و چه بسا مفاهیم مختلفی موجود باشند و هم چنین ممکن است نظرات مختلفی وجود داشته باشند که به این سوال پاسخ دهند که مفهوم واقعی چه می تواند باشد ؟ هدف از بازگشت به گذشته ، خلق کردن ایده های نو است و همین ایده های نو هستند که با ارزشند. ما با طرح پرسش هایی می توانیم بازگشت به سطح مفهوم را ساده تر کنیم : در این جا روش کلی کدام است ؟
چگونه از لحاظ عملی می توان به آن رسید؟ این ایده ، راه انجام چه کاری است ؟ از سوی دیگر ما اکثراً وقتی درباره ی امور ی یا چیزهایی می اندیشیم ، تمایل داریم که دقیق و روشن فکر کنیم ولی مفاهیم این طور نیستند . مفاهیم باید کلی ، نا مشخص و مبهم باشند . هر چه صریح تر باشیم ، کارآیی مفاهیم رامحدودتر خواهیم کرد .
بهترین راه برای پیدا کردن حد وحدود مفهوم سودمند ، فکر کردن به آن مفهوم و از یک طرف تعمیم دادن و از یک طرف خاص تر کردن آن است مثلاً شما حرفه ی اتومبیل کرایه دادن را بررسی می کنید و مفهوم شما این است : تامین تسهیلات و امکانات و حمل و نقل موقتی مردم . مفهوم مشخص و خاص تر این است : داشتن اتومبیل هایی حاضر و آماده برای کرایه دادن به مردم که در هر زمان که بخواهند به هر کجا که مقصدشان باشد و نیزبا قیمتی که سود آور هم باشد . بیان کلی تر این مفهوم ممکن است این عبارت باشد : رفع و رجوع نیاز حمل و نقل مشتریان . ما با زیرو رو کردن معنا و مفهومی که از این راه به دست می آوریم ، می توانیم برای خود معلوم کنیم که این مفهوم در سطح مطلوب و مناسبی هست یا نه ؟ فرضاً مفهوم مسواک این گونه است : برس دسته داری که روی آن خمیر دندان گذاشته می شود .در مواقع دیگر ممکن است که این مفهوم بیشتر از یک واژه یا کلمه نباشد . مفهوم مسواک این است : روش مناسبی در استفاده از خمیر دندان. واژه هایی مانند مناسب ، انعطاف پذیر ، هر یک برای خود ، مفهومی دارند. مفهوم نردبان این است : راه رسیدن به جایی بلند تر از دسترس آدمی .اما این تعریف بسیار کلی است زیرا این مفهوم می تواند، تعریفی از آسانسور، پله برقی ، جرثقیل یا حتی کفش های کوهنوردی باشد . تعریف زیر برای نردبان دقیق تر است : روشی برای استفاده از نیروی عضلانی انسان برای بالا رفتن . این تعریف دقیق تری است اما درباره ی گام برداشتن به سمت بالا هم به کار می رود . ساختاری که گام برداشتن در مسیر رو به بالایی را امکان پذیر می کند .این تعریف احتمالآً به قدر کافی به تعریف مفهوم نردبان نزدیکتر است . تعریف فیزیکی و مادی نردبان هم می تواند این هم باشد : وسیله ای است با دو تیر عمودی که در فاصله های معین ، قطعه های افقی به آن وصل شده است . یا مفاهیم مربوط به بیمه ها ممکن است این موارد ذیل باشند :
-روشی برای جبران خسارت – جبران خسارت های ناشی از حوادث یا بلایا – جبران خسارت های غیر منتظره –پرداخت سهمی از پولی که به منظو رجبران خسارت های وارده به کسانی که در معرض آسیب های احتمالی قرار دارند، در نظر گرفته می شود و در آن پول سهیم هستند – کاهش خطر – پرداخت حق عضویت به شرکت بیمه به منظور دریافت پولی در جبران خسارت های احتمالی آتی بیمه شده – حمایت های متقابل ، هم بیمه کننده و هم بیمه شونده .
همه ی آنچه گفته شده درست است اما برخی از آن ها مشخصه های اصلی مانند عامل اصلی دخیل در کار را از نظر دور داشته اند مثلاً کاهش خطر را می توان به معنی در خانه ماندن یا قفل کردن در خانه یا گاراژ به کار برده و در مواقع دیگر ، یک واژه مثل متقابل ، می تواند همه ی عواملی را در بربگیرد که واقعاً نیاز به توضیح کامل آن ها هست .
بنابراین ، از لحاظ نظری ، تعریف مفاهیم ابعاد زیادی دارد و بهتر است هر کدام را که به نظرتان کارآمد تر می آید انتخاب کنید . ما باید سعی کنیم که مفاهیم هدف داری را مشخص کنیم . این که هدفمان از این کار یا اقدام چیست ؟ این کار در واقع مانند هدف از داشتن چتر است یعنی خیس نشدن در باران. باید این سوالات را مشخص مشخص کنیم که : چرا این کار مفید است ؟ این کار چه ارزشی را فراهم می آورد ؟ این ارزش در کجای کار است ؟ چرا این کار ارزشمند است ؟ ارزش چتر ، در این است که قابل حمل و نقل است و به راحتی بسته می شود . موضوع این نیست که ما مفهوم درست را پیدا کنیم بلکه موضوع آن است که تعاریف مختلفی از هدف را بیازماییم تا تعریف مفید و مناسبی را پیدا کنیم . مفید بودن یک مفهوم وقتی معلوم می شود که بتوانیم از آن در بوجود آوردن ایده ها ی بیشتر یا تغییر دادن آن مفاهیم استفاده کنیم . افراد خلاق از یک ایده به یک مفهوم و از یک مفهوم به یک ایده حرکت می کنند .

  امتیاز: 0.00