اسکندر پس از فتح مشرق زمین به ویژه از میان بردن هخامنشیان با شاهزادگان ایرانی از قبیل «روکسانا» (Roxana) (روشنک)، «استاتیرا» (statira) و «برسین» (barsine) ازدواج کرد و در همان وقت هزاران دختر ایرانی و پارسی را به عقد سربازان و سرداران مقدونی و یونانی در آورد و به این انگیزه جشن بزرگی گرفت. اسکندر برای جلب قلوب ایرانیان لباس شاهان ایران را پوشیده و مراسم درباری هخامنشیها را اختیار کرد و هم چنین لازم دید که پستهای لشکری و کشوری را به دستاندرکاران ایرانی بسپارد. اسکندر از لحاظ سیاسی لازم دید تشکیلات جدیدی برای قشون خود ترتیب دهد. برای رسیدن به این مقصود، دههزار مرد جنگی کارآزموده مقدونی را مرخص نموده و به جای آنها از ایرانیها و ملل دیگر آسیایی قشون گرفت و مقرر نمود که سیهزار طفل ایرانی در قسمتهای ارتش ایران داخل شوند تا فنون جنگی آموزند. مرحوم حسن پیرنیا در تاریخ ایران قدیم از آغاز تا انقراض ساسانیان و هم چنین در تاریخ ایران باستان جلد سوم به این موضوع اشاره می کند و می افزاید که اسکندر در این تشکیلات لشکری می خواست این هدف را دنبال کند که قشون تماماً از مقدونی و یونانی ترکیب نشده باشد ، زیرا عناصر ناراضی در میان آنها زیاد بود و لازم دید که ایرانیها با یونانیها مخلوط شده به یکدیگر نزدیک شوند. دیگر این که رفتار کوروش بزرگ و داریوش اول با ملل مغلوبه را تقلید نماید چه هیچ گاه شاهان مذکور در شهری کشتار ننمودند و اهالی را برده وار نفروختند و قربانی کردن انسان را برای هیچگونه مقصودی جایز ندانستند تا چه رسد به این که هزاران نفر را برای راحت روح سرداری قربانی کنند (اشاره به این است که بعضی از مورخین به قربانی کردن انسانها بعد از مرگ اسکندر مطالبی نوشتهاند) در صورتی که طبق نوشته «تروستن» مورخ رومی قربانی کردن انسان را جایز ندانسته و به کارتازیها امر کرد که قربانی کردن انسانها را غدغن کنند و جهانگیری اسکندر را از این جهت مورخین غرب قدر می دانند که تصور کرده اند، او می خواسته، ملل عالم را به هم نزدیک کند تا الفتی میان آن ها ایجاد شود .ولی بعضی از مورخین عقیده دارند که تمدن یونانی بدون اسکندر هم به مرور در شرق منتشر می شد و به عکس خصومت بین مشرق و مغرب را تشدید کرد.
چه پدید آمدن دولت اشکانی و به خصوص دولت ساسانی و جنگ های متمادی ایران با سلوکیها، «روم» و «بیزانس» در مدت 9 قرن عکسالعمل کارهای اسکندر بود، به هر حال او را «کبیر» گفتهاند زیرا غربیها چنین خواستهاند. در ص 301 کتاب ایران در عهد باستان نوشته محمد جواد مشکور از قول مورخین غرب نظر طرفدران اسکندر را چنین مینویسد: «اسکندر در واپسین ماههای زندگی خود را در کشورداری و نظم شاهنشاهی از پارسیان پیروی میکرد و سازمان کشوری هخامنشی را پذیرفت و بسیاری از فرمانروایان پارسی را به جای خود گذاشت. حسن رفتار اسکندر در مقابل محبت و اطاعت ایرانیان باعث شد، که ایرانیان خود را ملتی مغلوب که بر آن یک تن خارجی حکومت کند حس نمیکردند. وی در حلقه یاران خود ایرانیان را نیز میپذیرفت. سیهزار تن جوان از بهترین خانوادهها آغاز به آموختن زبان یونانی و فنون جنگی کردند و چند تن از برادران داریوش و مشاوران او را به حلقه مشاوران خود پذیرفت. هر چه باشکوه دربار اسکندر، یونانیان را آزرده خاطر میساخت، چون اسکندر کسی بود که باعث پیروزی مقدونیها بر آتنیها و اسپارتیها شدهبود، از جانب دیگر ایرانیان خشنود میشدند زیرا اسکندر بر دشمنان قدیم آن ها یعنی آتنیها نیز پادشاه بود. از طرفی ایرانیان میدیدند که اسکندر پادشاهی است مطابق دلخواه آنها. اسکندر میخواست اختلاف بین غرب و شرق را از میان برده، بین آن دو وحدت ایجاد کند، حکومت اسکندر باعث آشتی شرق و غرب در مدت کوتاهی گردید. نزدیک بود که صلحی طولانی در دنیا برقرار شود که با مرگ او این آرزو نقش برآب شد. نزدیک دویست سال جنگ ایرانیان با سلوکیهای مقیم ایران و سلوکی های مقیم در سوریه و سپس رومیان، جنگهای هفتصد ساله بین ایران و روم را به نهصد ساله تبدیل کرد. سلطه کوتاه اسکندر بر ایران و خاورمیانه و اختلاط نژادی در اثر ازدواج ده هزار نفر دختر ایرانی با سربازان یونانی و مقدونی و بالاخره آموختن زبان یونانی توسط ایرانیان، باعث ایجاد نهضت «فیلهلن» (phil–helen) (دوستدار یونان) یا «هلینسم» (hellinism) (یونانی مابی) در ایران شد زیرا بعد از مرگ اسکندر در 30ژوئن 322 در بابل،یکی از سرداران او به نام «سلوکوس » (selucos) به اتفاق جانشینان مدت نزدیک به یک قرن بر ایران سلطنت کردند و آداب و فرهنگ یونانی را در ایران رواج دادند و بعد از طرف «پارتیان» (اشکانیان) از میان رفتند و فرهنگ سابق یونان در ایران باعث گردید که حتی جانشینان ارشک(اشک) که یک سلسله آریائی، پادشاهی پنج قرنی را در ایران تشکیل دهند، با آن که حکومتی به نام«آتن» وجود نداشت بر اثر این که رومیان که وارث تمدن و فرهنگ آتنیها گردیدند و با توجه به این که اکثر اوقات با رومیها می جنگیدند، به جهت آن که در ایام صلح مبادله پول ایران با کالاهای رومی و یونانی صورت می گرفت، یک روی سکههای پادشاهان اشکانی با کلمات یونانی، نام و لقب پادشاه اشکانی حتی القاب یونانی که آن پادشاهان بریا خود انتخاب کرده بودند، ضرب شدهبود. این حرکت اوج هلینسم در ایران اشکانی بود ولی نباید این نکته را از نظر دور داشت که پارتیها (اشکانیان) آریایی با آن که علاقمند به فرهنگ غرب (یونان و روم باستان) بودند، اما به واسطه قدرتمندی و توانائی آنها که در حد دولت هخامنشی بود، جلو توسعه طلبی رومیان را د رمرز سوریه و ارمنستان می گرفتند.
امتیاز: 0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!