منو
 صفحه های تصادفی
رویارویی داعی علوی با امیر اسماعیل سامانی
فرهنگ فیزیک پایه
دستگاه مختصات کروی
رودوکروزیت
فلسفه حجاب از دیدگاه قرآن
تولید صنعتی چسب
کالکوفیلیت
علی علیه السلام عضوی از اعضای پیامبر است
حلزون صدفدار دریاچه ی بزرگ
امام علی علیه السلام و نامرغوب ترین خرما
 کاربر Online
1006 کاربر online
 : خلاقیت
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه خلاقيت ارسال ها: 224   در :  سه شنبه 14 اردیبهشت 1389 [08:39 ]
  نقد‌فرصت طلبی و خلاقیت
 

آن گونه که دوبونو یا سایرین عنوان می کنند ، یکی از دلایل خلاقیت البته می تواند موارد فوق باشد که در بحث رابطه ی خلاقیت و سلامت روانی به آن اشاره شده است ولی لازم است تا نکاتی خاطر نشان شود .خلاقیت ها یا نوآوری ها و اکتشافات و جز آن همواره دارای سطوحی از ارزش هستند که درجه ی ارزش گذاری یا قضاوت درباره ی آن با بحث ها و اختلاف نظرهایی همراه است و پیامد هر یک از ایده ها یا کارهای خلاقانه به طرز چشمگیری متفاوت هستند به طور مثال کشفیات پاستور با کشف کریستف کلمب از یکدیگر تمایز اساسی دارند . این درست است که پیامد و نتیجه ی کشف کریستف کلمب باعث دگرگونی های بسیار جدی در سطح بین المللی شده است اما این کشف را نباید با مفهوم خلاقیت ارزیابی کرد .گرچه ممکن است که وی در عرصه ی فعالیت خودش کوشش های بی دریغی انجام داده باشد اما به نظر نمی رسد که هرگونه کشفی را بتوان خلاقیت نامید .پیامد کشف کلمب باعث تغییرات در سطح جهان شده است که این تغییرات صرفاً محصول چنین کشفی نمی باشد . در حوزه ی روابط بین المللی و حوادث و وقایعی که از آن پس روی داده است ، عوامل بیشماری منجر به جدی شدن تغییرات حاصل از کشف قاره ی آمریکا شده است .تاریخ وقایع گوناگون در قاره ی آمریکا و تعامل آن با حوادث جهانی در سالیان دراز ، پیامد های این کشف را بیشتر نمایان ساخته و در صورتی که حوادث متعدد که برای اطلاع از آن ها نیاز به مطالعه ی تاریخ می باشد رخ نمی داد، کشف کلمب نیز ممکن بود که از رونق بیفتد .مناطق دیگری نیز پس از آن اکتشاف شدند که هیچگاه آثار چنین کشفیاتی قابل قیاس با کشف قاره ی آمریکا نیستند . از این رو علی رغم اهمیت چنین کشفی ، قطعاً نمی توان آن را در حوزه ی خلاقیت به عنوان شاهد و نمونه در نظر گرفت .کشفیات لویی پاستور یا سایر افراد خلاق، به درستی با ملاک های خلاقیت تطابق دارند هر چند باور کنیم که برخی از آن ها با تصادف یا به تعبیری شانس نیز همراه باشند که البته به نظر نمی رسد که تصادف، نقشی کاملاً تعیین کننده داشته باشد . ذهن خلاق و زحمات بی شمار و انگیزه های بسیار قوی د رچنین افرادی ، از فرصت هایی که برایشان به طور اتفاقی رخ داده است باعث شده است که آنها حد اکثر بهره وری را داشته باشند.این طبیعی است که برای هر یک از آدمیان ، حوادث این چنینی رخ داده باشد اما فقط عده ی معدودی از آن ها توانسته اند که از این فرصت ها ، اشتباهات و غیره به خوبی استفاده کنندکه دلیل چنین استفاده و فرصت طلبی هایی ، شانس یا تصادف نیست بلکه ذهن مراقب و حساس و علاقه مند و پشتکار چنین افرادی منجر به استفاده از این فرصت ها می شود .نباید در قضاوت و داوری ، غیر منصفانه و عامیانه بود و زحمات بی وقفه و یک عمر تلاش را صرفاً با شانس و اقبال و جز آن مرتبط دانست .چنین ایده هایی باعث می شود که ارزش خلاقیت به سطوح پایینی تنزل کند و هر فردی گمان کند که روزی ممکن است بر حسب چنین اتفاقاتی به کشفیاتی نایل شود .توجه به جزییات ریز و پنهان در یک زمینه با عدم توجه و سهل انگاری و مهم ندانستن جزییاتی که برای این افراد خلاق مهم بوده اند ، متفاوت است و تفاوت افراد خلاق درهمین امور است .آن ها ضمن آگاهی و اشراف داشتن به کلیت موضوع مورد مطالعه ، با دقت بسیار بالایی به جزییات ، حساس هستند و آن ها را آگاهانه رصد می کنند .ناآگاهی و غفلت در چنین شرایطی هیچگونه نقشی ندارند و از همین روست که تغییر در جزییات باریک و به ظاهر کم اهمیت ، ازدید دقیق آنان پنهان نمانده و سرانجام منجر به خلق و تولید و نوآوری می گردد .مفهوم دیوانگی نیز چنین وضعیتی دارد .بسیاری از مردم ، نوابغ را به نوعی دیوانه یا غیر عادی پنداشته اند چرا که رفتار یا نوع تفکراتشان با آن ها متفاوت بوده است . این گونه تفاوت ها برای ایشان قابل درک نبوده و به طور مثال درک نمی کرده اند که چرا فلان فرد خلاق به کار زیاد علاقه مند است در حالی که آنان از درک کار زیاد عاجز بوده و در سایر رفتار یا افکارشان نیز این چنین بوده اند .دیوانگی در این مفهوم به معنای بیماری نباید تلقی شود چرا که سلامت روانی یکی از شاخصه های مهم و گاه جدی در افراد خلاق است که در بحث بهنجار و نابهنجار به آن پرداخته شده است . اگر گاهی ممکن است که موانع خلاقیت بسیار بوده و شخص به هر دری که می زند راهی نمی یابد ، در این صورت بهتر است تا به جای غیر عادی فکر کردن ، به ساده فکر کردن یا گونه ای دیگر فکر کردن بپردازد .چیزهایی را تصور کند که حتی محال هستند اما در حد بسیار کوتاه مدتی به آن ها فکر کند و این احتمال وجود دارد که از قالب های معمولی بیرون آمده و شاید طرحی در آن زمینه ای که در نظر دارد و یا به مطالعه اش پرداخته است را بیابد .غیر معمولی فکر کردن به خودی خود نمی تواند راهگشا باشد یا به طرزی تصادفی منجر به بروز خلاقیت گردد مگر آن که شخص بر روی زمینه ای که مطالعه می کند از هر کوششی دریغ نکرده و ضمن تلاش ، اکنون در لحظاتی به فکرهای دیگر که بعید به نظر می رسند نیز بیندیشد .فرصت طلبی برای دریافت جزییات و ارتباط برقرار کردن آن ها طبعاً بهتر است .ذهن افراد خلاق به دنبال فرصت طلبی هاست تا با ادراک ناگهانی به یافته هایی دست یابد .نکته ی آخر این که در بحث خلاقیت نباید احساسی برخورد کرد. نمی توان انتظار داشت تا طبیعت یا نیروهای دیگر بدون این که فرد تلاشی کرده باشد به مدد او بیایند .فردی که به دنبال خلاقیت است از تمام امکانات فکری ، محیطی و .. استفاده می کند و از ایده آل بودن نیز دوری می جوید .اگر چیزی برای یافتن هست قطعاً با تلاش مستمر به دست می آید .این تصور که خلاقیت یک راه بسیار ساده است به این معنا نیست که دستیابی به آن نیز به سادگی به وقوع می پیوندد.

  امتیاز: 0.00