منو
 صفحه های تصادفی
اخلاق وسیره فردی پیامبر
آل محمد - ص- « آل الرسول »
تیره زرشک
امام کاظم علیه السلام و زنده ساختن گاو مرده
tongue inflammation
مرحله سوم : بررسی تجارت عهد صفویه قبل از ورود تاجران و بازرگانان خارجی
کرامت ذاتی و اکتسابی
ساختار شاخص دار
حرکت با توپ و دریبلینگ «فوتبال»
پروتئین هایی که قرار است به جای معینی صادر شوند
 کاربر Online
742 کاربر online
 : خلاقیت
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه خلاقيت ارسال ها: 224   در :  دوشنبه 28 دی 1388 [04:17 ]
  نقد و بررسی هوش و خلاقیت
 

هوش، ترکیبی از عوامل است که شامل استدلال و حافظه و توان یادگیری و... می‌باشد. مساله این است که در بحث خلاقیت، کلام یک از جنبه‌های مطرح شده بیشتر یا کمتر به کار گرفته می‌شوند و چگونه مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند؟ چه فرایند‌هایی برای حل مساله به کار می‌افتند به طور مثال در حل یک تکلیف یا یک تست ، سرعت پاسخگویی، سرعت حرکت مرتبط با چشم و غیره کدامیک در کارو در جریان هستند ؟ در این رابطه هاوارد گاردنر gardner در 1993 نظریه ی چند گانه هوشی را مطرح کرده است . به نظر او مردم در فرهنگ های مختلف وظایف و نقش های متفاوتی را ایفاء می کنند و هر یک با مهارت‌ها و توانمندی‌های گوناگون خود، موفقیت‌هایی به دست می‌آورند که موفقیت فرد در هر یک از آن فرهنگ‌ها، ارزش یکسانی دارند. بنابراین، گاردنر به این نتیجه می رسد که یک عامل زیر بنایی در تمام فرهنگ‌ها به نام عامل g وجود ندارد بلکه چند عامل یا چند هوش وجود دارد که به صورت ترکیبی عمل می کنند و هر هوش، برخاسته از فرهنگ یا جامعه ی معینی است و به خاطر وجود هوش های چند گانه است که آدمی را قادر می‌کند که نقش‌های بسیار گوناگونی از قبیل فیزیکدان، کشاورز، مهندس و غیره را در پیش گیرد . به نظر او هوش یک چیز یا یک صفت یا وضعیت معین در مغز نیست بلکه توان بالقوه‌ای است که حضور آن به صورت‌ها و انواع فکری متناسب با موقعیت خاص در شخص میدان و فرصت می‌دهد. این 7 هوش شامل موارد ذیل هستند:

1-هوش زبانی 2- هوش موسیقیایی 3- هوش منطقی-ریاضیاتی 4- هوش فضایی 5- هوش حرکتی – تنی 6- هوش درون فردی 7- هوش بین فردی

توانمندی مردم در فرهنگ‌های گوناگون، بازتاب ترکیب‌های گوناگونی از انواع هوش است. با این که آدم‌های طبیعی از تمام 7 مورد هوش مذکور به طور نسبی بهره‌مند هستند ولی ترکیب یگانه و واحدی از انواع هوش‌های ضعیف و قوی، وجه اختصاصی هر انسان است و موجب تفاوت های فردی انسان ها همین است مثلاً آزمون هوش می‌تواند پیش‌بینی کند که یک دانشجو چقدر در تحصیل ممکن است نمرات خوبی به دست آورد اما موفقیت شغلی را نمی‌تواند تعیین کند. هوش بین فردی د راین موارد مهم‌تر است و یک دانشجوی متوسط ممکن است پس از دوران تحصیل، مدیر بسیار خوبی در یک زمینه‌ی شغلی شود و بالعکس و لذا باید انواع هوش را برای پیش‌بینی موفقیت فرد در آینده در نظر گرفت. بعضی‌ها نیز معتقدند که نظریه‌ی گاردنر درست نیست به این معنا که هیچ نوع استعداد ذهنی، به کلی و طبق نظریه‌ی گاردنر جدا از سایر استعدادها نیستند و به طور مثال آندرسن mike Anderson تاکید بر سرعت پردازش اولیه ی اطلاعات دارد. به این معنا که اگر ساز و کار پردازش اولیه در یک فرد کند و آهسته باشد، نسبت به شخصی که پردازش سریع دارد، کسب و جذب اطلاعات کمتری صورت می‌گیرد و این بدان معنا است که پردازش کند و آهسته موجب کمبود هوش عمومی می‌شود. اشترنبرگ Sternberg نظریه‌ی 3 وجهی هوش را ارائه کرده و 3 جزءتفکر را مطرح کرده است .

1-اجزای عمومی و فراگیر که در طراحی و اداره و تنظیم و ارزشیابی پردازش در حین حل مساله به کار می‌روند.

2-اجزای عملکردی که راهبرد‌های حل مساله را شناسایی می‌کنند.

3-اجزای کسب دانش که به رمزگردانی و ترکیب و مقایسه‌ی اطلاعات در جریان حل مساله می‌پردازند که این 3 جزء در هم تنیده‌اند و در جریان حل مساله به کار می‌افتند و هیچ یک دارای عملکرد مستقل نیستند. به نظر او تفاوت تجربه در توانایی حل مساله نقش دارد. کسی که با مفهوم خاصی از قبیل فرمول ریاضی مواجه نشده یا با مساله‌ی تمثیلی، نسبت به کسی که در این زمینه تجربه دارد، با مشکلات بیشتری روبروست. محیط تا حد زیادی در مواجه ساختن فرد با مفاهیم مطلوب، نقش مهمی بازی می‌کند. افرادی که هوش بالایی دارند در صورتی که گرفتار تعارضات درونی و خودشیفتگی نباشند و تلاش کافی داشته‌باشند. البته در زمینه‌هایی آموزش لازم و علمی و تکنیکی داشته‌باشند، طبعاً از خلاقیت در سطوح بالاتری خواهند رسید به شرط آن که انگیزه‌ی خلاق بودن را داشته باشند، محیط نقش بسیار فراوانی در تحقق خلاقیت افراد دارد ، جامعه ای که ابزار و فن آوری لازم را د راختیار افراد قرار می دهد به آن ها آزادی عمل داده و ایمنی روانی و شرایط مساعد فراهم می نماید ، موجبات خلاقیت افراد باهوش تر را میسر می‌سازد. همان‌گونه که در نظریات هوش اشاره شد، در خصوص تعریف هوش ، اجزای تشکیل دهنده ی آن و رابطه ی آن با خلاقیت ، تفاهم اساسی بین صاحب نظران وجود ندارد و حتی آزمون های معتبر هوش نیز از این ایرادات مبرا نیستند. آن‌چه که مسلم است این است که نباید از شرایط محیطی غافل بود. محیط امن و مناسب، عامل درخشانی برای رشد هوش و به تبع آن خلاقیت است. خلاقیت محصولی از ترکیب عناصر زیستی و جسمانی، روانی و اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و غیره است و هوش فقط یکی از عناصر لازم برای بروز خلاقیت است.

  امتیاز: 0.00