خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان
و با مرکب نافرمانیات به وادی شقاوت و بدبختیام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه
و قدرت برکاتت را بر من فروریز تا آنجا که تأخیر را در تعجیلهای تو و تعجیل را در تأخیرهای تو نپسندم.
آنچه را که پیش میاندازی دلم هوای تاخیرش را نکند
و آنچه را که بازپس مینهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.
...پروردگار من!
... من را از هول و هراسهای دنیا و غم و اندوههای آخرت، رهایی ببخش
و من را از شر آنان که در زمین ستم میکنند در امان بدار.
...خدایا!
به که واگذارم میکنی؟به سوی که میفرستیام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میکنند؟
... من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
...ای توشه و توان سختیهایم!
ای همدم تنهاییهایم!
ای فریادرس غمها و غصههایم!
...ای پشت و پناهم در هجوم بیرحم مشکلات!
ای مونس و مأمن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بیکسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بیانتهای تو!
...تو پناهگاه منی؛
یادش گرامی باد
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
کنار رودخانه ای عظیم بودن، یک دیوار کاهگلی نیم بند بد قواره،روئیده بود که سایه اش همیشه آفتاب را ازآب سیاه عفن آلود رود دریغ میداشت، اما رود می رفت همچنان، زمزمه کنان، پایکوبان، بی خیال.
تن مملو ازتموج کدورت وتارکی و دل رها از سلک نقره فام سعادت.
باد وحشی زوزه کشان در میدان تیره ی فلک جولان می داد و ابر خاکستری بی باران راه بر مرغ نگاه می بست . تا اینکه تو آمدی !!! ای بودن تو مایه ی مباهات بودن ! تو آمدی . طنین واژه های تو بر خاکستری مفلوج دیوار لرزه انداخت . رود حیران از حرکت ایستاد و تو را نگریستن گرفت . تیشه را بر داشتی و بر ریشه ی دیوار کوفتی . دوباره چشمانمان با آفتاب آشنا شد و نگاهمان با افق همبستر .
ای ابراهیم شهید ! ای درهم شکننده ی بتان قرن نو !
ای کاش سطح افسرده ی این باغ دوباره میهمان نوازش گامهای استوار تو می شد !
ای کاش صدای گرم تو دوباره تندیس این سموت سرد مرا در هم میشکست .
ای کاش بودی و میدیدی چگونه رود بودنمان دوباره گژ می رود و بیراهه ! ای کاش میدیدی که دوباره دیواری ساختن گرفته اند و ای کاش میدیدی که دستها تیشه را نمی شناسند و چشمها افق را از یاد برده اند . باورم نمی شود که نیستی . کاش بودی بت شکن . . .
نوشته:مهدی مافیا
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
-1312 :تولد دوم آذر ماه
-1319:ورود به دبستان` ابن یمین`
-1325:ورود به دبیرستان`فردوسی مشهد`
-1327:عضویت در کانون نشر حقایق اسلامی
-1329:ورود به دانشسرای مقدماتی `مشهد`
-1331:اتمام دوره دانشسراو استخدام در اداره فرهنگ مشهد
بنیانگذاری انجمن اسلامی دانش آموزان
شرکت در تظاهرات خیابانی علیه حکومت موقت قوام السلطنه
و دستگیری کوتاه مدت
-1332:عضویت در نهضت مقاومت ملی
-1333:گرفتن دیپلم کامل ادبی وانتشار کتاب(ترجمه)نمونه های عالی
اخلاقی در بحمدون اثر کاشف الغطاء
-1334:اتشار کتابهای` ابوذر غفاری`و`تاریخ تکامل فلسفه`.ورود به
دانشکده ادبیات مشهد
-1336:دستگیری به همراه 16 نفر از اعضای نهضت مقاومت در مشهد
-1337:فارغ التحصیلی از دانشکده ادبیات مشهد با احراز رتبه اول
24 تیرماه ازدواج با یکی از همکلاسان خود به نام بی بی فاطمه
شریعت رضوی
-1338:اعزام به فرانسه با بورس دولتی به دلیل کسب رتبه اول
تولد اولین فرزندش `احسان`
پیوستن به سازمان آزادیبخش الجزایر
-1339:بردن همسر و فرزند به فرانسه
زندانی شدن در باریسبه خاطر مبارزاتش در راه آزادی الجزایر
-1340:همکاری با کنفدراسیون دانشجویان ایرانی- جبهه ملی-نهضت
آزادی و نشریه ایران آزاد
-1341:مرگ مادر
تولد دومین فرزندش `سوسن`
-1342:تولد سومین فرزندش `سارا`
اتمام تحصیلات و اخذ مدرک دکترا در رشته تاریخ و گذراندن
کلاسهای جامعه شناسی
-1343:بازگشت به ایران و دستگیری درمرز وانتقال به زندان قزل قلعه
پایان انتظار خدمت و از شانزدهم شهریور ماه انتصاب مجدد در
اداره فرهنگ
-1344:انتقال به تهران بعنوان کارشناس بررسی کتب درسی
-1345:استاد یاری رشته تاریخ در دانشگاه مشهد
-1347:آغاز سخنرانیها او درحسینیه ارشاد و دانشگاهها وانتشار کتابهای
`اسلام شناسی مشهد`مجموعه آثار شماره 30 و`از هجرت تا
وفات`
-1350:تولد چهارمین فرزندش `مونا`
1351:تعطیلی حسینیه ارشاد و ممنوعیت سخنرانیهای او
1352:معرفی خود به ساواک و هیجده ماه زندان انفرادی در کمیته شهربانی
1354:خانه نشینی و آغاز زندگی سخت در تهران و مشهد
1356:هجرت به اروپا و ......
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!