منو
 صفحه های تصادفی
ام فضل «لبابه»
پل فلزی
عبادت امام حسن مجتبی علیه السلام
نظریه گراف (المپیاد)
راکتور هسته‌ای
فرمانروایی مرشد قلی خان
اثر تشعش حرارتی روی مواد مختلف
رشته کاردانی مدیریت بازرگانی
اصول مکانیک کوانتومی
صفویه
 کاربر Online
1014 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline لیلا مهرمحمدی 3 ستاره ها ارسال ها: 411   در :  سه شنبه 01 فروردین 1385 [15:09 ]
  دل افروزترین روز ، دلاویزترین شعر
 

از دل افروزترین روزِ جهان،
خاطره ای با من هست،
به شما ارزانی:
سحری بود و هنوز،
گوهرِ ماه به گیسوی شب آویخته بود.
گل یاس،
عشق در جان هوا ریخته بود.
من به دیدار سحر می رفتم
نفسم با نفس یاس درآمیخته بود.
می گشودم پر و می رفتم و می گفتم:"های!
بسرای ای دل شیدا، بسرای.
این دل افروزترین روز جهان را بنگر!
تو دلاویزترین شعر جهان را بسرای!

آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم،
روح در جسم جهان ریخته اند،
شور و شوق تو برانگیخته اند،
تو هم ای مرغک تنها، بسرای!

در افق، پشت سراپرده ی نور
باغ های گل سرخ،
شاخه گسترده به مهر،
غنچه آورده به ناز،
دم به دم از نفس باد سحر؛
غنچه ها می شد باز.


غنچه ها می شد باز،
باغ های گل سرخ،
باغ های گل سرخ،
یک گل سرخ درشت از دل دریا بر خاست!
-چون گل افشانی لبخند تو،
در لحظه ی شیرین شکفتن!_
خورشید!
چه فروغی به جهان می بخشید!
چه شکوهی...!
همه عالم به تماشا برخاست!

من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم!


  امتیاز: 0.00