منو
 صفحه های تصادفی
پرتقال «داروئی»
کامپیوترهای همه منظوره
خواص کولیگاتیو
بیماری پوسیدگی خشک سیب‌زمینی
خاصیت code completion
گرده افشانی
انفجارهای هسته‌ای
تاریخچه فوتبال از نگاه پله
آثار بی حجابی
ازدواج پیامبر با همسر پسر خوانده خود
 کاربر Online
596 کاربر online
 : رسانه‌های صوتی و تصویری
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline مهناز نظری 3 ستاره ها ارسال ها: 235   در :  یکشنبه 21 اسفند 1384 [20:34 ]
  بچه هالیوود ...
 

« بهترین دفتر خاطراتی که راجع به سینما نوشته شده » ( لوس آنجلس تایمز )

« اثری روشنگر و لذت بخش » ( ایروین شا)

« یکی از لذت بخش ترین ، فاش کننده ترین و با محبت ترین خاطره ها » ( هالیوود ریپورتر)

شاید در بین خواندنی ها چیزی زیباتر و جذاب تر از خواندن خاطرات نباشد به خصوص اگر نویسنده صادقانه و صمیمی رفتار کند. در این میان ، رابرت پریش ، بچه هالیوود شاید یکی از نمونه ای ترین این آثار باشد که درباره سینما نوشته شده. کتابی لذت بخش که به راحتی حتی می تواند خواننده ای را که به سینما علاقه ندارد با خود همراه کند. رابرت پریش در این کتاب به زیبایی مانند یک قصه گوی ماهر درباره سینما ، ارتباطش با آن ، احساسات و هر آنچه که در جلو و پشت پرده سینما دیده سخن می گوید، ما را به حال و هوای هالیوود در سال های آغازین می برد و با جذابیت و بیان جزئیاتی که به درستی انتخاب کرده به ما می گوید که او چطور رابرت پریش و هالیوود چطور هالیوود شد.

رابرت پریش ( Robert Parrish )

رابرت پریش در سال 1916 در ایالت جرجیای آمریکا به دنیا آمد ولی بیشتر سال های کودکی و نوجوانی اش را در هالیوود گذراند و در این شهر بود که از اواخر دهه بیست شروع به بازی در فیلم ها کرد و از هفده سالگی در نقش بازیگر جزء تقریبا پای ثابت فیلم های جان فورد شد. ... در سال های بعدی در رشته تدوین تحصیل کرد. مدتی تدوین گر صدا ، دستیار تدوین و بعد تدوین کننده اصلی فیلم ها بود. به عنوان تدوین گر به جز جان فورد با فیلم سازان مهم و سرشناسی چون لوئیس مایلستون ، جرج کیوکر ، ماکس اوفولس و رابرت راسن کار کرد. رابرت پریش در سال 1947 برای فیلم جسم و جان (Body and Soul ) ساخته رابرت راسن ، اسکار بهترین تدوین فیلم را گرفت. پریش از سال 1950 با فیلم فریاد کن خطر به کارگردانی پرداخت.
پریش کتاب بچه هالیوود را در سال 1976 منتشر کرد ، کتاب خاطرات دیگر او با نام هالیوود دیگر این جا زندگی نمی کند نیز در سال 1989 منتشر شده است. رابرت پریش در سال 1996 درگذشت.

رابرت پریش ، بچه هالیوود ...
نویسنده : رابرت پریش.
مترجم : پرویز دوایی.
انتشارات : روزنه.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline مهناز نظری 3 ستاره ها ارسال ها: 235   در :  یکشنبه 28 اسفند 1384 [00:38 ]
  بچه هالیوود / اسکار
 

اندکی بعد از گرفتن جایزه اسکار ، منشی جان فورد تلفن کرد و گفت که فورد مرا به نهار دعوت کرده است... سایر مهمانان عبارت بودند از جان وین ( هنرپیشه مورد علاقه جان فورد ) ، مریان سی کوپر( تهیه کننده مورد علاقه فورد ) و رابرت وایز ( کارگردان ).
... بعد از نهار بلند شدم که بروم ولی فورد زیر لب گفت :

- تو بمان ، مطلبی است که باید بهت بگویم.

وقتی که تنها شدیم پرسید:

- الان کجا زندگی می کنی؟

گفتم :

- در یک آپارتمان بیست متری در دره سان فرناندو.

لبخندی زد و یکی دو دقیقه ای را به روشن کردن پیپش گذراند. بعد پیپ را کنار گذاشت و به جای آن در زیر سیگاری شروع کرد چند دقیقه ای به دنبال یک ته سیگار برگ گشتن . این کار که تمام شد ، عاقبت گفت:

- شنیده ام اسکار گرفته ای.

گفتم :
- بله.

سیگار را روشن کرد و گفت:

- من هفت تا گرفته ام.

هر چه در جواب این حرف می گفتم ، بی بدبانه و حقیر بود. در واقع فورد تا آن زمان برای کارگردانی سه تا اسکار گرفته بود ( خبرچین ( 1935) ، خوشه های خشم ( 1940) ، چقدر دره من سر سبز بود ( 1941) ). در هیچ کدام از مراسم دریافت جایزه شرکت نکرد و بعدها به عنوان توضیح گفت : « یک بار رفته بودم ماهیگیری ، یک بار جنگ بود و یک بار هم پاتیل بودم.» علاوه بر این ، برای فیلم نبرد مید- وی در 1942و فیلم هفتم دسامبر در 1943 هم اسکار گرفته بود که جمعا می شد پنج تا ولی تعداد زیادی هنرپیشه و فیلم بردار و آهنگ ساز و تدوینگر و... هم زیر دست او اسکار گرفته بودند و این در مجموع شاید بهش حق می داد که بگوید هفت تا اسکار برده است. خیال نداشتم سر یکی دو تا اسکار کم یا زیاد باهاش بحث کنم . او استحقاق تمام جوایزی را که گرفته و نگرفته بود داشت. به حرفش ادامه داد:

- در خیابان هیل ، بین خیابان پنچم و ششم کافه ایست که اگر بروی و اسکارت را به آنها بدهی و پانزده سنت هم سر بدهی ، یک فنجان قهوه بهت می دهند.

حالا منظورش را می فهمیدم ولی باز نمی دانستم چه باید گفت. ناچار تنها چیزی را که به نظرم رسید به زبان آوردم. پرسیدم:

- نشانی این کافه را دارید؟

گفت:

- نه ولی اسکارها را دارم ، که هیچ معنی و اهمیت خاصی ندارند. مهم این است که آدم به کار ادامه بدهد و کار هم فقط موقعی که در حال انجامش هستی ، اهمیت دارد. متوجهی؟

گفتم : بله متوجهم...
بعد دیگر فرصتی برای صحبت کردن با او پیش نیامد تا بیست سال بعد...

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   ناشناس   در :  سه شنبه 08 فروردین 1385 [21:32 ]
  تشکر!
 

با سلام!
مطلب جالبی بود!

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline محمد رضا قدوسی 3 ستاره ها ارسال ها: 916   در :  سه شنبه 15 فروردین 1385 [02:27 ]
  ترجمه به زبان دری !!
 

ببخشید این کتاب ترجمه هم شده است ؟؟؟

اگر نشده است ،
چه کار بدی کردید که معرفی کردید و
تنها دل ما را سوزاندید !!!! madevil

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline مهناز نظری 3 ستاره ها ارسال ها: 235   در :  سه شنبه 15 فروردین 1385 [20:07 ]
  ترجمه شده!!!!!
 

با سلام
آقای قدوسی exclaimexclaimexclaimنام مترجم در انتهای متن اول ذکر شده ( پرویز دوایی ). و کتاب هم به راحتی قابل دسترسی است.

  امتیاز: 0.00