تمجید عبدالملک از حضرت
زهری روایت میکند که روزی با
امام سجاد علیه السلام نزد عبدالملک مروان رفتند.
عبدالملک از اثر سجود بر روی پیشانی امام متعجب شد و گفت: « ای ابا محمد، میبینم که سخت مجاهده و عبادت میکنید و در گرفتن پاداش الهی از همه سبقت گرفتهاید. شما پاره تن
رسول الله صلی الله علیه و آله هستید و نسبت نزدیکی با او دارید. بر بستگان و همه معاصرین تان برتری دارید و به شما از فضل و علم و دین و تقوا به آن اندازه داده شده که به هیچکس داده نشده، مگر اجداد بزرگوار خودتان.»
پاسخ امام در سپاسگزاری از خدا
حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود: « آن چنان که تو ذکر کردی همه از فضل الهی و تأیید و توفیق او است. پس چگونه باید شکر این همه نعمت او را به جا بیاورم؟ رسول الله صلی الله علیه و آله آن قدر نماز میخواند که قدمهای مبارکش متورم میگردید و آن قدر روزه میگرفت که دهان مبارکش کاملا خشک میشد. به ایشان میگفتند: « یا رسول الله؛ آیا خداوند گناهان گذشته و آینده شما را نیامرزیده است؟»
و پیامبر جواب میداد که « چرا بندهی سپاسگزاری نباشم؟ »
حمد و سپاس مخصوص خداست؛ هم در دنیا هم در آخرت. قسم به خداوند اگر همهی اعضایم قطعه قطعه شود، هرگز نمیتوانم یکدهمِِ یکی از نعمتهای بیپایانش را به جا آورم. اگر همه جهانیان جمع شوند، قادر به شکر یکی از نعمتهای او هم نیستند.
قسم به خدا دست از عبادت بر نمیدارم تا خداوند ببیند که هیچچیز مرا از شکر او و یاد او در شب و روز و در خفا و آشکارا بازنداشته است. اگر به خاطر اهل خانهام و سایر مردم که بر من حقوقی دارند، نبود، چشم به آسمان میدوختم و قلبم را به سوی الله متوجه میکردم و دیگر هرگز آن دو را بر نمیگرداندم تا خداوند جان مرا میستاند.»
امام با گفتن این سخنان گریست.
واکنش عبدالملک
عبدالملک نیز به گریه افتاد و گفت:« چقدر بین بندهای که خواهان آخرت است و برای آن تلاش می کند با بندهای که دنیاطلب است و در آخرت نصیبی ندارد، تفاوت است.»
آن گاه از امام سئوال کرد که برای چه نزدش آمده است. امام عدهای را که عبدالملک بر آنها خشم گرفته بود،
شفاعت کرد. او هم قبول کرد و هدایای فراوانی به امام داد.
توضیح: به نظر میرسد این ماجرا مربوط به اوایل خلافت عبدالملک بوده است.
مراجعه شود به: