مسموم نمودن حضرت رضا علیه السلام


عبدالله ابن بشر می گوید: مأمون ملعون به من دستور داد که ناخنهای دستم را بلندتر از معمول بگذارم و این مطلب را به کسی هم نگویم.
من ناخنهایم را بلند کردم، یک بار که حضرت رضا علیه السلام با مأمون طعامی خوردند، حضرت مریض شدند و مأمون هم اظهار مریضی کرد، سپس مأمون چیزی شبیه تمبر هندی به من داد و گفت: دستهای خود و زیر ناخنهایت را از این ماده بمال؛ من هم انجام دادم.
سپس برخاست و خدمت حضرت رضا علیه السلام رفت و از آن حضرت احوالپرسی کرد.
حضرت فرمود: امید است بهتر باشم.

مأمون گفت: من هم الحمدالله امروز بهترم.
بعد گفت: امروز کسی از خدمتگزاران، خدمت شما نیامده؟
حضرت فرمود: نه.
مأمون خود را غضبناک جلوه داد و فریاد زد: همین الان برای ما آب انار بگیرید که حتماً باید مصرف شود.

سپس مأمون مرا صدا زد و گفت: برای ما انار بیاور و گفت آب آنرا بگیر.
من هم به همان دستهای آلوده به سم، آب انار گرفتم.
بعد مأمون به حضرت گفت: از این آب انار میل کنید.

حضرت فرمود: بله می خورم، وقتی شما خارج شدید، خواهم خورد.
مأمون گفت: نه، به خدا قسم تا من هستم باید بخورید و اگر برای من آب انار، بد نبود، من هم می خوردم.

حضرت یکی دو قاشق از آن آب انار خوردند و آن سم در بدن حضرت آن چنان اثر کرد که هنوز عصر نشده بود که آن حضرت پنجاه بار مجبور شدند به بیرون از اطاق برای اجابت مزاج بروند.
وقتی مأمون حال حضرت را مشاهده کرد، گفت: من میدانستم آب انار برای شما خوب است چون حرارت بدن را ساکت می کند و فضولات بدن را دفع می نماید.
اما او خودش خوب می دانست که حضرت مسموم شده بود و حضرت به همان سم شهید شد.

منابع:

  • بحار الانوار، ج 49، ص 308، ح 18. از ارشاد مفید، ص 696.
  • بحار الانوار، ج 49، ص 305، ح 14. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 240.

مراجعه شود به:



تعداد بازدید ها: 9087