شمس الملوک رستم
«603-606ق / 1206-1209 م»
اندکی پس از مرگ ادرشیر، پسر بزرگتر او شرف الملوک حسن درگذشت و بزرگان
طبرستان با پسر کوچکتر او رکن الدین قارن به دژ دارا رفتند و شمس الملوک رستم پسر دیگر اردشیر را بر تخت نشاندند. اما رکن الدین قارن چندی بعد بر رستم شورید و چون نیرو و قوایی نداشت به علاء الدین محمد خوارزمشاه پناه برد. سلطان نیز برادر خود علی شاه را که در دامغان و بسطام بود، به یاری قارن برگماشت. اما میان سپاه علی شاه و رستم صلح افتاد و مقرر شد که آن چه از شرف الملوک حسن بازمانده و آن چه قارن خود در عهد پدر داشته، به او دهند. در این روزگار، اسماعیلیان که تا مدتی پیش از بیم
سلجوقیان و امیران باوندی طبرستان خاموش مانده بودند، اینک پس از انقراض سلاجقه ایران و ضعف و فتوری که در ارکان آلِ باوند به واسطه پیکارهای داخلی و خارجی روی داده بود، موقع را مغتنم شمردند و دست به تاخت و تاز زدند و حتی رکن الدوله قارن را نیز کشتند. سلطان علاء الدوله محمد خوارزمشاه نیز در پی توسعه قلمرو خود طمع به طبرستان بست و چندین دژ را در تمیشه تسخیر کرد. در این میان، یکی از امیران علوی رستم و شوهر خواهر او به نام ابوالرضا حسین بن محمد مامَطیری به نیرنگ، ممذوم خویش رستم را در شکارگاه به قتل آورد «4 شوال 606 ق / اول آوریل 1209 م» و خود دعوی حکومت کرد. خواهر رستم به کین خواهی برادر، شوی را بکشت و به امید زناشویی با سلطان به خوارزم رفت. اما سلطان محمد او را به یکی از امیران داد و نایبی فرستاد تا
مازندران را تصرف کند. با مرگ رستم، فرمانروایی اولین شاخه
آل باوند پس از 140 سال به پایان رسید و از آن هنگام تا یورش مغولان، آل باوند به استقلال فرمان نمیراندند، بلکه از سوی سلطان خوارزمشاهی، امارت داشتند.