شاه عباس و شاهزادگان صفوى





شاه عباس و شاهزادگان صفوى

«998 - 1038 ق / 1590 - 1629 م»

اقدام شاه عباس با شاهزادگان صفوى و کور کردن یا از میان بردن آنها که بعدها دامن فرزندان شاه را نیز در بر گرفت، از جمله وقایع مهم این دوران است. شاه که از کودکى همواره در بیم و امید مرگ و زندگى و کور شدن زیسته بود، و رقابت درباریان و شاهزادگان و برادران و عمو زادگان و خویشان را تجربه کرده بود، خود نیز با همان بدبینى و به جهت سوءظن که اغلب بى پایه و اساس بود، کوشید تا با نابود کردن رقیبان در خاندان صفوى، سلطنت خود را از مدعى تاج و تخت برهاند.

شاید این اقدام براى یک دوره سلطنت 42 ساله پادشاه، توانست امنیت خاطرى از جانب خویشان و شاهزادگان براى شاه فراهم آورد، اما از سوى دیگر، همین شیوه تسویه‏اى خونین و بى جهت، وارث لایقى براى خاندان صفوى باقى نگذاشت و زحمات طاقت فرساى او را که در مدت چهل و دو سال با کوشش و زحمت فراوان توانسته بود، ایران را به مرز کشورى متحد و متمرکز و با اعتلا تبدیل سازد، بعد از مرگش در سراشیبى سقوط و انحطاط افتاد و دیرى نپایید که دودمان صفوى به کلى منقرض شد. هم از این رو، بسیارى از مورخان، دوره پادشاهى شاه عباس بزرگ را در طنزى نماد گونه و پارادوکسیکال مطرح مى‏سازند و این دوره را اعتلا و انحطاط دولت صفوى مى‏دانند. مطالبى که در این مقاله و مقاله شاه عباس و فرزندانش آمده، حکایتى از این واقعه غم انگیز عهد صفوى است.

حوادث جلوس شاه عباس از خراسان به قزوین

هنگامى‏که شاه عباس از خراسان به قزوین آمد و بر تخت سلطنت صفوى تکیه زد؛ طهماسب میرزا، برادر شاه، افزون بر دو سال بود که به دستور حمزه میرزا در قلعه الموت در زندان به سر مى‏برد. مرشد قلى خان - وکیل السلطنه - شاه عباس، برادر دیگر پادشاه یعنى سلطان على میرزا و شاه محمد - پدر شاه عباس - ابوطالب میرزا - برادر شاه - و پسران حمزه میرزا یعنى اسماعیل میرزا و حیدر میرزا را بدان قلعه فرستاد. سلطان على میرزا، در چهار سالگى به دستور شاه اسماعیل دوم کور شده بود؛ هر چند این شاهزاده در 1022 ق / 1631 م در اصفهان، با کابلى بیگم - دختر محمد حکیم میرزا، پسر ناصرالدین همایون شاه پادشاه هند - که به ایران آمده بود، ازدواج کرد «عالم آراى عباسى، ص 613».

فرستادن نماینده به دربار استانبول 9981 ق

در ماه شعبان 998 ق / ژوئیه 1590 م، شاه عباس برادر زاده خود، حیدر میرزا از قلعه ورامین به درآورد و با مهدى قلى خان چاوشلو، حکمران اردبیل، که براى امضاى معاهده صلح به دربار عثمانى مى‏رفت، روانه استانبول نمود. این اقدام شاه به موجب مفاد موافقت نامه بین دو دولت بود که مقرر مى‏داشت شاهزاده‏اى صفوى به رسم گروگان در دربار عثمانى باشد. حیدر میرزا تا 1005 ق / 1596 م‏در پایتخت به عنوان گروگان به سر برد، تا آن که در این سال به گفته مورخان به مرض طاعون در گذشت. پادشاه صفوى در آغاز سال 999 ق / نوامبر 1590 م از قزوین به اصفهان رفت و در ماه جمادى الثانى / آوریل 1591 م آن سال، در نظر داشت براى تنبیه یعقوب خان ذوالقدر - حاکم فارس - به شیراز رود. از این رو یکى از سرداران قزلباش به نام چراغ سلطان را مأمور کرد که شاهزادگان دربند صفوى را از قلعه ورامین به اصفهان برد، زیرا در همان ایام چند تن از سران قزلباش از بیم شاه به گیلان نزد خان احمد حکمران آنجا پناه برده بودند، و چون قلعه ورامین به گیلان نزدیک بود، شاه عباس وجود شاهزادگان را در آن قلعه دور از احتیاط مى‏دانست. در اصفهان نیز، ایشان را به قلعه طبرک، که از قلاع کهن و استوار آن سامان بود فرستاد، و احمد بیگ گرامپا از سرداران قزلباش را به نگهبانى آن قلعه و مراقبت شاهزادگان برگماشت.

با دفع فتنه یعقوب خان و پس از بازگشت شاه به اصفهان، روزى به قلعه طبرک رفت و شاهزادگان را به اصفها آورد. روز دیگر، به فرمان وى، چشمان برادرانش، ابوطالب میرزا و طهماسب میرزا، و برادر زاده اش اسماعیل میرزا را میل کشیدند و آن بینوایان را کور کردند، سپس بار دیگر آنها را به قلعه الموت فرستاد. شاه نکشتن شاهزادگان صفوى را «رعایت صله رحم عنوان ساخت. و به کور کردن آنان قناعت نمود / عالم آراى عباسى، ص 296»

از میان دولتمردان و « دولت خواهان» صفوى که همگى به جز یک تن با این کار موافقت کردند، کور حسن استاجلو، از ندیمان خاص و مشاوران محرم شاه بود که پس از این عمل زشت پادشاه چون پرسید: که این کار را چون کردم? کور حسن با بى پروایى پاسخ داد: «اجاق خانواده را کور کردى». این صراحت لهجه که با استبداد رأى شاهى موافقت نداشت، بر طبع شاه گران آمد، و از آن روز کینه این خیر خواه دولت صفوى را در دل گرفت. پس از اندک زمانى، در یک میهمانى، شاه به بهانه‏اى بر کور حسن خشم گرفت و درهمان مجلس میهمانى فرمان داد تا به دست میزبان «از مائده عمر سیر شود. / نقاوة الاثار، نسخ خطى». و سایر ندیمان و مشاوران شاه نیز به وظیفه خود در کار شور و مصلحت گزارى آشنا شدند.

از برادران شاه، ابوطالب میرزا در 1029 ق / 1617 م در قلعه الموت درگذشت و برادر دیگرش طهماسب میرزا با سایر شاهزادگان تا پایان سلطنت شاه عباس در آن قلعه محبوس بودند.


تعداد بازدید ها: 17410