رهیافت‏هایی فکری قرن نوزدهم وتاثیر آن بر روند فکری غرب


  • در قرن نوزدهم تغییرات بسیاری در زیر ساختهای فکری رخ داد، تحولاتی نظیرانتشار نظریه داروین ، گسترش فتوحات استعماری اروپاییان، پیشرفت‏های ‏مردم‏شناسی و باستان‏شناسی و زبان‏شناسی و پیدایش نظریات جدید در باب منشادین، هر یک به طریقی در روند فکری غرب تاثیر داشت و دیدگاهی خاص در مسایل دینی و مذهبی به وجود می‏ آورد. گسترش فتوحات استعماری غربیان دراین قرن باعث آشنایی بیشتر با زبان‏ها و ادیان شرقی و آفریقایی شد و به منظور یادگیری این فرهنگ‏ها، برنامه گسترده‏ای در دانشگاه‏های غرب به اجرا درآمد و انسان غربی با شیوه‏های گوناگون رفتار و اندیشه مواجه شد. غربیان با مطالعه تطبیقی و شناخت ادیان و مشترکات آن «دین‏ شناسی تطبیقی‏»را پایه نهادند.

  • انتشار نظریه تکامل داروین ، تحول دیگری بود که تاثیر مهمی بر تلقی‏ دانشمندان غربی از مذهب گذاشت. این نظریه مستقیما با برخی از باورهای دینی ‏در ستیز بود و پاره‏ای دیگر از مسایل دینی همچون رابطه خداوند با طبیعت وخلقت انسان، ثبات و جاودانگی دین و اخلاق در اثر ظهور این نظریه و تکامل آن ‏توسط دانشمندان دیگر در معرض تردید قرار گرفت. پیشرفت‏های‏ مردم‏شناسی، باستان‏شناسی و زبان‏شناسی نیز تاثیر خود را در مسایل‏مربوط به دین نظیر: فطری بودن توحید و خداپرستی و اصالت و اعتبار تاریخی ‏پاره‏ای از متون مقدس دینی، برجای گذارد. همچنین پیدایش نظریات جدید در باب منشا دین نیز، دین پژوهی را در جریانی‏ خاص قرار داد. به هر تقدیر، مجموعه این عوامل، سبب شد تا اندیشمندان و دین شناسان‏ غربی با رهیافتی نقادانه و تحلیلی و دیدگاهی فارغ‏البال و بیرونی، به بررسی پدیده ‏دین بپردازند و به جای دقت در ویژگی‏های هر دین، با چشم ‏پوشی از تنوعات و تشخصات ادیان، به پژوهش درباره دین بپردازند.

منابع

  • محمدعلی فروغی ، سیر حکمت در اروپا، ج 1،ص 141
  • ویل دورانت ، تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب، ص 110



تعداد بازدید ها: 2724