يك حادثه اي كه پيش مي آيد، وقتي افراد مي خواهند عذر تسليم شدن خودشان را در مقابل آن حادثه بيان كنند و اين حادثه را حتمي و اجتناب ناپذير و غير قابل مقاومت معرفي مي گويند جبر تاريخ است. كلمه جبر تاريخ در ميان طبقه مجدد همان نقشي را به اصطلاح بازي مي كند كه كلمه ي قضا و قدر و سرنوشت در ميان عوام و قديمي ها. اساساً خاتميت بر اساس جاويد بودن دين است. ما كه قائل به خاتميت هستيم، عقيده ي ما اين است كه اولاً هميشه خدا ديني در ميان مردم دارد. خود دين حقيقت جاويدي است و از ميان افراد بشر منسوخ نخواهد شد. ثانياً آن ديني كه براي هميشه بايد در اجتماع بشر باقي بماند و آن صلاحيت را دارد كه براي هميشه در ميان بشر زنده بماند، نميرد و منسوخ نشود و هميشه تر و تازه باقي بماند قرآن است. پس بحث خاتميت بحث جاويد بودن دين اسلام است. كلمه جبر يعني حتميت، اجتناب ناپذيري، به تعبير ديگر يعني ضرورت و در اصطلاح فلاسفه خود ما يعني و جوب. يعني اثرات و اثر بخشيدنهاي اين عوامل حتمي و غير قابل تخلف است. اين معني كلمه جبر تاريخ. جبر به مفهوم فلسفي 2 قسم است، يكي جبر در طبيعت است، به اصطلاح، در خلقت است و يكي جبر در تاريخ. جبر در خلقت و طبيعت معنايش اين است كه اين دنيايي كه ما در آن هستيم اين خلقت و آفرينش يك سلسله قوانين قطعي و ضروري و حلقي و غير قابل تخلف دارد، هرج و مرج نيست حساب هاي منظمي بر عالم حكومت مي كند. اگر كسي قبول كرد كه اين قوانيني كه در جهان هست، اين قوانيني كه در آفرينش وجود دارد، اينها يك سلسله قوانين مسلم و خلاف ناپذير و اجتناب ناپذير است، پس قبول كرده است جبر در طبيعت را. جبر در تاريخ معنايش اين است كه همانطوري كه يك پديده طبيعي، يك گياه، يك حشره قانون خاصي دارد و با آن قانون خاص به وجئد مي آيد و از بين مي رودن زندگي اجتماعي بشر هم مجموعاً يك قوانين مخوص به خود دارد. مجموع بشر حكم يك واحد و پيكر را دارد و افراد بشر به منزله اجزاء اين پيكر هستند. اين واحد، سرگذشت و تاريخي دارد، گذشته و آينده اي دارد، حسابهاي خاص و معيني دارد.
تعداد بازدید ها: 11811