دیوانسالاری




عقلگرایی و موسسات در جامعه سرمایه داری

  • علاقه وبر به موضوع ماهیت قدرت و اقتدار و نیز اشتغال پیگیرانه اش به تحلیل روندهای نوین عقلگرایی، او را به بررسی عملکرد مؤسسات بزرگ در قلمرو سیاسی، اداری و اقتصادی کشانده بود.

  • به نظر او، فعالیتهای هماهنگ دیوانسالارانه، نشانه نمایان عصر نوین است. دستگاههای دیوانسالار بر پایه اصول عقلایی سازمان گرفته اند. ادارات یک سامان سلسله مراتبی دارند و با ضوابط غیر شخصی عمل می کنند. مسئولان این ادارات وظایف خاص و مرزبندی شده ای دارند و هر یک باید در حوزه خاصی که به او اختصاص داده شده است، اعمال مدیریت کند. انتصاب ها بر حسب شایستگی تخصصی صورت می گیرند و نه بر وفق معیارهای انتسابی.

  • این هماهنگی دیوانسالارانه کنش های تعداد زیادی از مردم، ویژگی ساختاری حاکم بر صورت های سازمانی نوین را تعیین می کند. برنامه ریزی وسیع چه برای دولت نوین و چه برای اقتصاد نوین، تنها از طریق این تدبیر سازمانی امکانپذیر شده است. تنها از این طریق است که سران دولت ها می توانند منابع قدرت سیاسی را بسیج و متمرکز کنند؛ همان منابعی که در دوران فئودالی در کانون های گوناگون پراکنده بودند. تنها به کمک همین طرح سازمانی می توان منابع اقتصادی ای را بسیج کرد که در دوران پیشین عاطل و باطل افتاده بودند.

  • به نظر وبر، سازمان دیوانسالارانه همان وسیله ممتازی است که شکل سیاست، اقتصاد و تکنولوژی نوین را تعیین کرده است. از نظر فنی، همچنان که تولید ماشینی بر روش های دستی برتری دارد، انواع سازمانهای دیوانسالار نیز از همه صورت های دیگر مدیریت برترند.

کارکردهای نامطلوب دیوانسالاری

  • با این همه، وبر کارکردهای نامطلوب دیوانسالاری را نیز ندیده نگرفته بود. برای مثال، مزیت عمده دیوانسالاری که همان قابلیت آن در ارزیابی نتایج است، این نظام را در برخورد با موارد فردی، کند و خرفت می سازد. به همین دلیل است که نظام های حقوقی عقلایی و دیوانسالارانه نتوانسته اند ویژگی های فردی را در نظر گیرند، حال آنکه نظام های قضایی پیشین به خوبی می توانستند با این ویژگی ها برخورد کنند.

  • وبر ضمن تحلیل نظام قضایی اروپا گفته بود که «یک قاضی نوین مانند یک ماشین سکه خور است که دادخواستهای تمبر شده در آن ریخته می شوند و سپس حکمی را همراه با دلایلی که به صورت مکانیکی از قوانین استخراج شده اند بیرون می دهد».

بوروکراسی و عقلایی شدن

  • به نظر وبر، عقلایی و بوروکراتیزه شدن هر چه بیشتر جامعه بشری، امری تقریباً گریز ناپذیر است.

  • نظر وبر درباره عقلایی و بوروکراتیزه شدن گریزناپذیر جهان انسانی، با مفهوم از خود بیگانگی مارکس همانندی های آشکاری دارد. آنها هر دو بر این همداستان بودند که شیوه های نوین سازماندهی، کارآیی و تأثیر تولید و سازمان را به گونه بی سابقه ای افزایش داده اند و سطح تسلط انسان بر طبیعت را بس بالا برده اند. همچنین، هر دو آنها بر این بوده اند که جهان کارآیی عقلایی، به غولی تبدیل شده است که آفرینندگانش را به انسانیت زدایی تهدید می کند. اما وبر با این نظر مارکس موافق نبود که از خود بیگانگی تنها یک مرحله گذاری در راه رهایی راستین انسان است.

  • وبر جهش آتی انسان را از قلمرو ضرورت به جهان آزادی باور ندارد. او گرچه گهگاه این امید را به خود راه میداد که شاید رهبر فرهمندی سربلند کند و بشر را از وبال آفریده اش رها سازد، اما بیشتر، این احتمال را می داد که آینده بیشتر یک _قفس آهنین_ خواهد بود تا بهشت موعود.

مارکس ،وبر و تحلیل جامعه سرمایه داری

  • شاید هنوز جنبه دیگری باقی مانده باشد که وبر از آن جهت با مارکس تفاوت داشته و یا نظر او را بسط داده باشد. مارکس که تأکیدش بر عرصه تولید اقتصادی بود، به گونه ای مستند و مشروح نشان داده بود که چگونه سازمان صنعتی سرمایه داری موجب آن شده است که کارگر از ابزارهای کارش محروم شود و چگونه کارگر صنعتی نوین بر خلاف صنعتگران عصر کاردستی، ابزارهای کارش را در تملک ندارد و از این روی، ناچار است که کارش را به کسی بفروشد که با تملک ابزار کارش بر او تسلط یافته است.

فرق نظریه مارکس و وبر درتحلیل جامعه سرمایه داری

  • وبر با آنکه با بیشتر این تحلیل مارکس هم آواز بود، اما از این جهت با او اختلاف داشت که وبر یک چنین خلع ید از ابزارهای تولید را نیتجه گریزناپذیر هر گونه نظام تولید عقلایی و متمرکز می دانست و آنرا تنها پیامد نظام سرمایه داری نمی انگاشت. یک چنین خلع یدی به همان اندازه که ویژگی نظام سرمایه داری را تعیین می کند، می تواند شاخص یک نظام تولید سوسیالیستی نیز باشد. از این گذشته، وبر استدلال می کند که اشتغال تقریباً انحصاری مارکس به موضوع تولید، او را به ندیده گرفتن این واقعیت وا داشته بود که خلع ید کارگران از وسایل تولید، تنها یک مورد خاص از یک پدیده بسیار کلی تر در جامعه نوین است، جامعه ای که در آن دانشمندان از وسایل تحقیق، مدیران از ابزارهای مدیریت و جنگاوران از جنگ افزارهای شان خلع ید شده اند.

  • او سپس اظهار نظر کرده بود که در همه پهنه های جامعه نوین، انسانها دیگر نمی توانند در یک کنش مهم اجتماعی شرکت کنند مگر آنکه در صورتی در این سازمان ها پذیرفته می شوند که آرزوها و گرایش های شخصی شان را در پیشگاه هدف ها و دستورالعمل های غیر شخصی حاکم بر کل سازمان قربانی کنند.


تعداد بازدید ها: 27550