امام صادق علیه السلام یکی از خدمتکارانش را دنبال کاری فرستاد. مدتی گذشت ولی خبری از او نشد. امام دنبالش رفت و دید در گوشهای خوابیده است.
امام بالای سرش نشست و شروع کرد به بادزدن او. وقتی خدمتکار بیدار شد، امام با ملایمت به او فرمود:«تو این حق را نداری که هم شب بخوابی و هم روز. می توانی شب ها بخوابی ولی روزها در اختیار ما هستی.»
شعیب روایت میکند:
گروهی از کارگران را در باغ امام صادق علیه السلام به کار گرفته بودیم. همین که کارگران از کار فارغ شدند، امام به معتب فرمود:«مزد آنها را پیش از آن که عرق هاشان خشک شود پرداخت کن.»
تعداد بازدید ها: 5917