جریان ایدئولوژی در ایران


‏تفسیر ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک دین، هر دو تابع جریان‏گسترده‏ترى هستند که بر ذهنیت وشنفکرى در ایران و یا فراتر از آن، درکشورهاى اسلامى و حتى در جهان سوم حضور دارد.

  • روشنفکرى درایران، از دهه بیست ‏به بعد، با حضور مارکسیسیم، بار ایدئولوژیک چپ‏ دارد. روشنفکرى دینى نیز که به دلایلى در دهه چهل به بعد، به صورت‏واقعیتى اجتماعى درآمد با تاثیر از این محیط، به تفسیر ایدئولوژیک دین ‏پرداخت.

از دهه شصت ‏به مرور، روشنفکر ایرانى در داخل و خارج ازکشور، به تخلیه بار ایدئولوژیک پرداخت و بعد از فروپاشى مارکسیسم،آخرین سنگرهاى ایدئولوژیک نیز که به نام ایدئولوژى علمى‏ شهرت ‏یافته بود، در هم ریخت و به دنبال آن، روشنفکرى دینى نیز به آنچه‏نزدیک به دو دهه، در باب دین ایدئولوژیک‏ پرداخته بود، پشت کرد.

به معناى مثبت، ایدئولوژى که تا قبل از دهه شصت در بین‏روشنفکران ایرانى حضورداشت، همان ایدئولوژى علمى‏ بود که مارکس ، آن را درحاشیه معناى دیگرى به کار مى‏برد که مذموم بود.

  • دکتر شریعتى با استفاده از موقعیت‏ ممتازى که این لفظ، بین روشنفکران داشت، آن را بیشتر در ابعاد ارزشى به کار برده و دربرابر جهان‏بینى قرار داد.

و در این تقابل، جهان‏بینى‏ به عنوان اصل، و ایدئولوژى‏ ،فرع بر آن شمرده شده و براین اساس، جهان‏بینى‏ توحیدى اسلام، زیر بنا، و ایدئولوژى‏اسلامى، روبناى آن معرفى شد.

این تقسیم‏بندى، موجب شد تا متفکرین مسلمانى که برمبناى حکمت‏ شیعى‏ مى‏اندیشیدند، دو لفظ جهان‏بینى‏ و ایدئولوژى‏ را مرادف با حکمت نظرى‏ و حکمت عملى‏ قرار دهند و مکتب‏ را که در تعابیر دکتر شریعتى، جامع «جهان‏بینى و ایدئولوژى‏» بود، شامل این دو بخش، و در معنایى، مرادف با فلسفه‏به معناى اعم‏ به کار ببرند.

  • حکمت نظرى، دانشهایى را شامل مى‏شود که به بحث از هستى‏هایى مى‏پردازند که‏با صرف نظر از اراده و اعتبار انسانى، موجوداند.
و به همین دلیل، مبداء و معادشناسى‏ و علوم طبیعى و ریاضى‏ و دانشهایى نظیر نفس شناسى‏ را شامل مى‏شود

  • و حکمت‏عملى، شامل دانشهایى است که با اراده و اعتبار انسان، موجود مى‏شوند، نظیر اخلاق‏ ، تدبیر منزل‏ و سیاست مدن‏. بدین ترتیب، جهان‏بینى، به بحث از هستى‏ها وایدئولوژى، به بحث از بایستى‏ها و شایستگى‏ها مى‏پرداخت.

  • شهید مطهرى در برخى از آثار اخیر خود، لفظ جهان‏بینى و ایدئولوژى را به همین‏معنا به کار مى‏برد و ذهنیت عمومى جامعه مذهبى و روشنفکرى نیز با این معنا مانوس‏بود.

ایدئولوژى‏ ، با مسیرى که شریعتى براى آن هموار کرد، در نهایت، معنائى نزدیک ویا مرادف با حکمت عملى‏ را پیدا کرد.

در پایان دهه چهل، هنگامى که کلمه «ایدئولوژى‏» به مجموعه واژگان ایرانى واردشد، دین در نزد متفکرین مسلمان، مشتمل بر عقاید، آگاهى‏ها و دانش‏هایى بود که کلمه‏ توحید در مرکز آن قرار مى‏گرفت و معاد ، نبوت‏ ، اخلاق‏ و شریعت‏ از فرعیات ولوازم دور ونزدیک آن به حساب مى‏آمدند.

منابع

1- ‏مطهرى ، جهان‏بینى اسلامى،صص 52 - 40
2- فصلنامه کتاب نقد شماره 3-2
3- پایگاههای اسلامی اینترنت ،نسخه 3


تعداد بازدید ها: 8069