تاریخچه جامعه ‏شناسی دین


تاریخ جامعه ‏شناسی دین را می‏توان به چهار دوره عمده تقسیم‏بندی کرد:

دوران اندیشه اجتماعی سنتی


مجموعه اندیشه‏ای را که همپای شکل‏گیری جامعه‏شناسی جدید تحول و رنگ عرفی و دنیوی یافت می‏توان به عنوان اندیشه سنتی قلمداد کرد که مشخصه اصلی آن تلفیق بین تحلیل‏های اجتماعی و اخلاقی‏ بود. این اندیشه اصولا بر منشا جهانی و الوهی همه ارزش‏ها و نهادهای اجتماعی جاافتاده تاکید می‏کرد و همچنین انسان را موجودی اجتماعی و سیاسی می‏دانست. جریان اصلی این اندیشه وحدت آلی و انداموار جامعه را به زبان حق طبیعی بیان می‏کرد که این مفهوم و برداشت از آن به صورت یک مفهوم عرفی یا دنیوی تحول یافت و اساس علوم طبیعی و علوم اجتماعی اولیه را تشکیل داد.

دوران شکاکیت و نظریه ‏پردازی


نظم و قانونمندی جامعه از مسائل مورد تحقیق در دوران قرون وسطی بود، نظمی که اساسا به کمال معنوی انسانی دعوت می‏کرد. در خلال قرن‏های هفده و هیجده، متفکران به جستجوی نظم و نظام در جامعه ادامه دادند، ولی نظم مورد نظر آنها نظمی بود که تبیین کننده تنوع و کثرت زبان‏ها، رسوم و ادیان، بر وفق همنواختی‏های ساده و طبیعی بود. در طی این دوران، اندیشه‏های دوره اول مورد انتقاد شدید قرار گرفت که از جمله این منتقدان می‏توان به ماکیاولی و توماس‏ هابز اشاره کرد. همچنین این دوره زمان بروز نظام‏های فکری و نظریه‏پردازانه‏ای بود که می‏کوشید هم جامعه و هم اقتصاد را بر شالوده‏های واقع‏گرایانه‏تری، که کمتر هم‏دینی یا اخلاقی است، مبتنی سازد. در این دوران، پیدایش دولت ملی و ظهور طبقات سوداگر و یا متوسط تبدیل به عنصری شد که نگارش نظریه‏های اجتماعی و اقتصادی را از انحصار طبقات روحانی درآورد و قانون طبیعی زیر سؤال رفت و به انتقاد کشیده شد. روحانیت ‏ستیزی به شکل مشخصه رایج‏ بیشتر انتقادهای اجتماعی درآمده بود، به گونه‏ای که جستجو برای یافتن منابع جدید نظم اجتماعی آغاز شد و درنهایت، این تفکر، که جامعه باید بر طبق طرح و برنامه‏های مقدر الهی و قانون طبیعی‏ ساخته شود، جای خود را به این اندیشه داد که جامعه بر اساس طرح و برنامه‏ریزی و تلاش خود انسان شکل می‏گیرد. در این زمان، نوعی اومانیسم عرفی - دنیوی و اجتماعی پدید آمد که به نوبه خود سرچشمه زاینده اغلب نظریه‏های فلسفی و اجتماعی دنیای جدید گردید. مهم‏ترین دستاورد این دوران، پروراندن مفهوم عرفی‏ سازی یا دنیوی‏ سازی بود.

دوران واکنش محافظه‏کارانه و رمانتیک


دوران نظریه‏پردازی به تدریج ‏با یک واکنش نه چندان شدید، بلکه محافظه‏کارانه و بیشتر رمانتیک مواجه شد. مصایب ناشی از انقلاب صنعتی و انقلاب فرانسه و عصر وحشت پس از آن، اعتقاد خوش‏ بینانه عصر روشنگری را زیر سؤال برده بود و اعتقاد به اینکه می‏توان صرفا بدون توجه به دین، اخلاق و حکومت، بر طرح و تدبیر خویش جامعه را بهبود بخشید و آن را از مشکلات حاد اخلاقی رهانید پس از رخداد واکنش‏های محافظه‏کارانه، رهیافت‏های موجود نسبت‏ به جامعه و دین را به میزان بالایی تغییر داد. براساس این نظرات،دین نباید به عنوان خرافه طرد گردد و جامعه تنها بر اساس ساخته قرارداد گذاران متفرد نیست ، بلکه فرد دست ‏پرورده جامعه و خود جامعه، مخلوق خداست. اینان کم‏کم ارتباطها و مناسبت‏های انداموار بین جامعه و دین و فرد را از نو کشف کردند و تجزیه و تحلیل آنها از دین به عنوان یک میانجی بین فرد و دولت از مباحثی بود که‏بارها دربررسی‏های جامعه‏شناسان پس از دورکیم ‏مطرح گردید.

دوران نظریه جدید


در این دوره، دیگر با رد و انکارهای حاد و ضد روحانی فیلسوفان عهد روشنگری روبه‏رو نیستیم. در این دوران، رد و انکارها جای خود را به تجزیه و تحلیل کمابیش خونسردانه و نقش دین در حفظ انسجام اجتماعی و ارتقای تحول اجتماعی می‏دهد.
نظرات افرادی چون آگوست کنت ، ماکس وبر ، امیل دورکیم ، کارل مارکس، تالکوت پارسونز ، و ... در این دوره به چشم می‏خورد. برخی این دوران را دوران دینی ندانسته و انحطاط دین را امری محتوم تلقی کرده‏اند. برخی نیز عرفی‏سازی یا دین‏زدایی را امری غیرممکن شناخته و عده‏ای آن را لزوما نه جهانی، نه محتوم و نه بی ‏بازگشت ‏شمرده‏اند.

منابع

  • میرچا الیاده، دین پژوهی ، دفتر دوم ، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 351
و 365


تعداد بازدید ها: 15940