اوصاف علی نمونه انسان کامل



ما اگر علی را الگو و امام خود بدانیم ، یک انسان کامل و یک انسان‏ متعادل و یک انسانی را که همه ارزشهای انسانی به طور هماهنگ در او رشد کرده است ، پیشوای خود قرار داده‏ایم .



عبادت و عرفان


وقتی شب می‏شود و خلوت شب فرا می‏رسد ، هیچ عارفی به پای او نمی‏رسد .

آن روح عبادت که جذب شدن و کشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست‏ ، با شدت در او رخ می‏دهد ، مثل آن حالتی که انسان در مطلبی داغ می‏شود . مثلا وقتی در حالت جنگ و دعوا و ستیز است ، چاقو قسمتی از بدنش را می‏برد و یک تکه گوشت‏ از بدنش به طرفی انداخته می‏شود ولی آنچنان توجهش متمرکز مبارزه است که‏ احساس نمی‏کند یک قطعه گوشت از بدنش جدا شده است .

علی در حال عبادت‏ چنان گرم می‏شود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله می‏کشد که اصلا گوئی در این عالم نیست . خودش گروهی را اینطور توصیف می‏کند :
« هجم بهم العلم علی حقیقة البصیره و باشروا روح الیقین ، و استلانوا ما استوعره المترفون ، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون ، و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی » (. 2 نهج‏البلاغه ، حکمت . 147 ) .

با مردمند و با مردم نیستند ، در حالی که با مردمند ، روحشان با عالیترین مقامها وابسته است .

در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون می‏آورند ، ولی او آنچنان مجذوب حق‏ و عبادت است که متوجه نمی‏شود ، حس نمی‏کند . آنچنان در محراب عبادت‏ می‏گرید و به خود می‏پیچد که نظیرش را کسی ندیده است .

روز که می‏شود ، گوئی اصلا این آدم ، آن آدم نیست . با اصحابش که‏ می‏نشیند ، چنان چهره‏اش باز و خندان است برخلاف زهاد و عباد ما که وقتی زاهد و عابد می‏شوند ، خاصیت زهدشان‏ این است که رویشان را ترش می‏کنند ، عبوس می‏شوند و به همه مردم منت‏ دارند .




خوشرویی


از جمله اوصافش این‏ بود که همیشه قیافه‏اش باز و شکفته است . به قدری علی علیه‌السلام به اصطلاح‏ خوش مجلس و حتی بذله‏گو بود که عمروعاص وقتی علیه علی علیه‌السلام تبلیغ‏ می‏کرد ، می‏گفت : او به درد خلافت نمی‏خورد ، چون خنده روست ، آدم خنده رو که به درد خلافت نمی‏خورد ، " خلافت " ، آدم عبوس می‏خواهد که مردم از او بترسند .

این را هم خودش‏ در نهج‏البلا غه نقل می‏کند ( خطبه . 82 ) : « عجبا لابن النابغة یزعم لاهل الشام أن‏ فی دعابة و انی امرو تلعابة » .
از پسر نابغه تعجب می‏کنم که می‏گوید علی خیلی با مردم خوش و بش می‏کند ، خیلی شوخی و می‏کند ، مزاح است .

با دشمن که در میدان جنگ به صورت یک مجاهد روبرو می‏شود ، باز چهره‏اش باز و خندان است که درباره‏اش گفته‏اند :
هو البکاء فی المحراب لیلا هو الضحاک اوست که در محراب عبادت ، بسیار گریان و در میدان نبرد ، بسیار خندان است. " بکاء " یعنی بسیار گریان و " ضحاک " یعنی بسیار خندان ) . او چگونه موجودی است ؟ او انسان قرآن است . قرآن ، اینچنین‏ انسانی می‏خواهد .
" « ان ناشئة اللیل هی اشد وطأ و اقوم قیلا 0 ان لک فی النهار سبحا طویلا »" (سوره مزمل ، آیات 6 و . 7 2 ) شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی‏ و اجتماع .

علی علیه‌السلام گویی شب یک شخصیت ، و روز شخصیتی دیگر است .

علی علیه‌السلام روز و شبش اینگونه است .

جامع الاضداد بودن علی علیه‌السلام


این تعبیر " جامع الاضداد بودن " که ما درباره انسان کامل می‏گوئیم ، صفتی است که از هزار سال پیش علی علیه‌السلام با آن شنا‏ خته شده است .

حتی خود سید رضی در مقدمه نهج‏البلاغه می‏گوید : مطلبی که همیشه با دوستانم در میان می‏گذارم و اعجاب آنها را برمی‏انگیزم ، این موضوع است که جنبه‏های‏ گوناگون سخنان علی علیه‌السلام به گونه‏ای است که انسان ، در هر قسمتی از سخنان که وارد می‏شود ، می‏بیند به یک دنیایی رفته است ، گاهی در دنیای‏ عباد است و گاهی در دنیای زهاد ، گاهی در دنیای فلاسفه است و گاهی در دنیای عرفا ، گاهی در دنیای سربازان و افسران است و گاهی در دنیای حکام‏ عادل ، گاهی در دنیای قضات است و گاهی در دنیای مفتی‏ها ، علی علیه‌السلام در همه دنیاها وجود دارد و از هیچ دنیایی از دنیاهای بشریت ، غائب نیست .



هم حلیمی در نهایت درجه حلم و هم شجاعی در نهایت درجه شجاعت ، خونریزی در نهایت درجه خونریزی - در جایی که باید خون کثیفی را ریخت - و عابد هستی در منتها درجه عبادت ، فقیری و جواد ! نداری و بخشنده هستی‏ ، نداری و آنچه به دستت می‏آید می‏بخشی که : قرار در کف آزادگان نگیرد مال نه صبر در دل عاشق ، نه آب در غربال خلق

یخجل النسیم من العطف و بأس یذوب منه الجماد
در یکجا اخلاق تو آنچنان لطیف و رقیق و آنچنان نازک است که نسیم ازلطافت این اخلاق ، شرمسار است ، و آنچنان شجاعت و تهاجم و روح مجاهده‏ای‏ داری که سنگها و جمادات و فلزات در برابر آن ، آب می‏شوند . روح تو آن‏ نسیم لطیف است یا این قدرت و صلابت و قوت ؟ تو چگونه موجودی هستی ؟ !

پس انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است ، در همه میدانهای انسانیت ، قهرمان است .
ما چه درسی باید بیاموزیم ؟ این درس را باید بیاموزیم که اشتباه نکنیم‏ که فقط یک ارزش را بگیریم و ارزشهای دیگر را فراموش کنیم .


ما نمی‏توانیم در همه ارزشها قهرمان باشیم ، ولی در حدی که می‏توانیم ، همه‏ ارزشها را با یکدیگر داشته باشیم ، اگر انسان کامل نیستیم ، بالاخره یک‏ " انسان تعادل باشیم . آن وقت است که ما به صورت یک مسلمان‏ واقعی در همه میدانها درمی‏آئیم

منبع :انسان کامل
شهید مطهری
صفحه 54




تعداد بازدید ها: 14536