امام علی و تدفین فاطمه علیهماالسلام


امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از آنکه بر بدن مطهر فاطمه علیهاسلام نماز خواند، آن را به طرف قبر برد و وقتی سرازیر قبر کرد، دستی آمد و آن را بر خاک گذاشت. علی علیه السلام با یک دنیا حسرت و اندوه از حضرت زهرا خداحافظی کرد و بر آن جسم شریف خاک ریخت و جای قبر را محو کرد.
وقتی از دفن فاطمه علیهاسلام فارغ شد و خاک‌های دست خود را از تکاند، ناگهان اندوه سنگینی بر دلش نشست و سیل اشک بر چهره مبارکش جاری شد. نشست روی زمین و فرمود:« ای زمین! این دختر رسول خدا است. این امانت من است.»
و شنید که زمین می‏گوید:« ای علی! من با او بیشتر از تو مدارا می‏کنم. غصه او را نخور.»

امام علی ایستاد و رو به سوی قبر رسول الله کرد و عرضه داشت:« السلام علیک یا رسول الله. سلام بر تو ای رسول خدا از جانب خودم و از جانب دختر نازنینت که هم اکنون به زیارتت شتافته و در بقعه شریفت آرمیده است. او که خدای تعالی چنین مقدر فرمود که هر چه زودتر به تو ملحق شود. ای رسول خدا، صبر من در مصیبت دختر تو کم شد و قوه و قدرتم محو و نابود گشت.
تنها تسلای خاطر من این است که همان طور که در فراقت روش تو را در پیش گرفتم و با اینکه با دست خودم بدن پاک و مطهرت را در قبر گذاردم و جان تو وقتی که سر بر سینه‌ی من داشتی، به آسمان پرکشید، ولی باز بر این همه مصیبت صبر کردم. اکنون نیز در مصیبت دخترت فاطمه راهی جز صبر و بردباری نمی‏پویم و کلام الهی را که در قرآن فرموده « انا لله و انا الیه راجعون» (ما همگی از آن خداییم و به سوی او باز می‏گردیم.» به گوش جان می‏پذیرم و آن را مایه آرامش خود می‏دانم.
ای رسول خدا! امشب امانتی که به دست من سپردی و فرمودی:« این امانت من است.» نزد تو برگشت و زهرا از دستم رفت. آه که این آسمان چه زشت است و این زمین چه بد منظر. ای رسول خدا، حزن و اندوه من دیگر زوال نیابد و شب‌هایم به بی‏خوابی صبح گردد؛ چرا که قلب من با غصه همنشین ابدی است. مگر خدای تعالی مرا هم به نزدیک شما بخواند. آه که حزن شدید من چرکین شده و غم و اندوه، مرا به اضطراب انداخته. چه زود بین ما تفرقه افتاد و من تنها شدم. من این شکایت را به سوی خداوند می‏برم.

ای رسول گرامی، زود است که زهرا برای شما بگوید که از دست این امت چه کشید؛ آنها که در ظلم به او و سرکوبش یکدیگر را کمک می‏کردند. با اصرار از او سؤال کن تا همه چیز را برایت بازگو کند.
یا رسول الله! زهرا درد دلش را برای من نمی‏گفت و چه بسیار آتش درونی که در سینه‌اش انبوه شده بود و راهی برای بازگو کردنش نیافت. به زودی آنها را می‏گوید و خداوند برای او داوری خواهد کرد که او بهترین داوران است. ای رسول خدا و ای فاطمه، خداحافظ. من با شما وداع می‏کنم، اما نه از روی ناراحتی و یا خستگی. اگر به خانه می‏روم نه به جهت این است که ملول و خسته شده‏ام؛ یا اگر اینجا نمی‌ایستم نه به خاطر این است که به وعده الهی به صابرین بدگمان باشم. بلکه با سوز درونی و آه دل، صبر و شکیبایی را بهتر و زیباتر می‏بینم و اگر مردم می‌گذاشتند، بر سر قبر تو و دخترت می‏ماندم و اعتکاف می‏کردم و بر این مصیبت بزرگ همچون زن بچه‏مرده می‏گریستم و ناله سر می‏دادم.
آیا مصیبت از این بزرگ‌تر که دخترت پنهانی و دور از چشم دشمنان به خاک سپرده شود و کسی جز خدا آن را نبیند؟ او که حقش پایمال و ارثش گرفته شد، در حالی که چندان زمانی هم از رحلت تو نگذشته و یادت در خاطرها هنوز کهنه نشده است. ای رسول خدا؛ شکایت و گلایه‌ی من به سوی خداست و تو بهترین مایه‌ی تسلی هستی. درود خداوند بر تو باد و سلام و رضوان بر فاطمه.»

از قول امام علی علیه السلام اشعاری هم در این باره روایت شده از جمله اینکه فرمود:« ای فاطمه، تو محبوبی هستی که هیچ محبوبی با پایت نمی‌رسد و در قلب من جز برای تو برای کسی دیگر جایی نیست؛ ای محبوبی که جسمش از جلوی چشم من غایب شد ولی هرگز از قلب من پنهان نگردد و فراموش نشود.»

منابع:

  • بحار الانوار، ج 43، صفحات 193، 211، 215، 184و 217.

مراجعه شود به:



تعداد بازدید ها: 11873