الف
الف، نخستین حرف از
الفبای عربی و
الفبای فارسی است و به دو گونه است:
ساکن و
متحرک. اگر الف، ساکن باشد آن را «الف لَیّنه» و اگر متحرک باشد، «همزه» مینامند.
از نظر
علم تجوید و
علم قرائت «الف» به صورت طبیعی از تَرقیق «عدم اشباع» و تَفْخیم «اشباع فتحه ماقبل» مبرّا است. زیرا «الف» در این صورت از حروف جوفی است و به غیر خود تکیه دارد. اما ترقیق و تفخیم آن به تبعیت از حروف «مُسْتَفلِه» و «مُسْتَعلیه» به این قرار است:
- ترقیق الف: هرگاه الف بعد از یکی از حروف «مستفله» واقع شود، در آن ترقیق انجام میشود یعنی فتحه ماقبلِ آن اشباع نمیشود. مانند: ساءَ، مالِک، اِیّاکَ.
- تفخیم الف: هرگاه الف بعد از یکی از حروف «مُستعلیه» یا «مُفخّمه» قرار بگیرد در آن تفخیم صورت میگیرد یعنی فتحة ماقبل آن اشباع میگردد. مانند: خالص، صالح، ضامِر، طالَ، ظاهِر، تَغابُن، قال.
- «الف متحرکّه» (همزه) جزو حروف حلقی است که مَخرج آن ابتدای حلق است و از هفت صفت: جَهر، شدّت، انفتاح، استفال، اصمات، سکون و نَبْر برخوردار است.
- الف در حساب جُمل «شمارش ابجدی» مقابل عدد «یک» قرار میگیرد.
- همزه دارای معنیهای متعددی است که به مشهورترین آنها اشاره میشود:
همزة استفهام: آیا، مانند: اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ (انشراح /1) (آیا برای تو سینهات را گشاده نکردیم؟)
همزه برای منادای قریب: ای، مانند: اَزیدُ اَقْبِلْ (ای زید روی ]به سوی ما[ کن.)
همزة تسویه: خواه، یا، در جملهای به کار میرود که دو طرف آن مساوی باشد. مانند: سَواءُ عَلَیْهِمْ ءَ اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ (بقره/6) (برای آنان فرق نمیکند بترسانی یا نترسانی)
- همزه از نظر قرائت در متن به دو گونه است: همزة قطع و همزة وصل.
همزة قطع: همزهای است که، چه در اول کلام و چه در وسط آن بیاید، تلفّظ میشود. در اول مانند: «اَکْرِمْ یا رَجُلُ» و در وسط مانند: «یا رَجُلُ اَکْرِمْ»
همزة وصل: همزهای است که در اول کلام تلفّظ میشود ولی در وسط کلام تلفّظ نمیشود. مانند: «اِذْهَبْ یا رَجُل» و «یا رَجُلُ اذْهَبْ» علامت نگارشی همزة وصل «صـ» است.