افول دین در نقشهای اجتماعی آن از دیدگاه امیل دورکیم


  • دورکیم همچون آگوست کنت معتقد بود که امروزه ادیان الهى و آنچه او غیر علمى مى‏داند قدرت خود را از دست داده‏اند و تاب مقاومت در برابر رشد علمى و تجربى ندارند; مذهب قادر نیست‏ با حذف علل عمیق شر به نابسامانى پایان دهد. اصولا ادیان در جوامع امروزى بیش از پیش انتزاعى شده و نقش اجبار اجتماعى خود را تا حد زیادى از دست داده‏اند. ادیان اگرچه از افراد مى‏خواهند که از شهوات خویش بگذرند و بر اساس قانون معنوى زندگى کنند، لکن دیگر قادر به تعیین تکلیف یا قواعدى که انسان در زندگى غیر دینى‏اش باید از آنها تبعیت کند، نیستند. نفوذ مذهب با توسعه جوامع، رو به زوال مى‏گذارد، اعمال تشریفاتى و شعایر تنها بخش کوچکى از زندگى افراد را اشغال مى‏کند و دین سنتی ، که متضمن نیروهاى الهى است، در آستانه ناپدید شدن است.

  • در واقع دین، که در نظر دورکیم در گذشته شیرازه زندگى بود و وسیله‏اى که مردم با آن از علایق گوناگون روزانه‏شان تا اندازه‏اى دست مى‏کشیدند و به پرستش مشترک چیزهاى مقدس روى مى‏آوردند، امروزه دیگر جهت‏گیرى‏هاى سنتى‏اش سپرى شده است. امروزه به اصطلاح خود او خدایان مرده‏اند و دین محور عقاید و الگوهایى است که در آن جوامع پیشرفت چندانى نکرده‏اند.او با این اصل نظرى خود، به گونه‏اى دیگر در عصر جدید از دین جدیدى سخن مى‏راند و آن‏را اساس همین کارکردها عنوان مى‏کند در حقیقت، به عقیده او در جوامع فردگراى عقل باور امروزى، اقتدار عالى اخلاقى و فکرى در اختیار علم است، در حالى که چنین جامعه‏اى نیز مانند هر جامعه‏اى دیگر به اعتقادهاى مشترک نیازمند است، اما پیداست که دین سنتی پاسخگوى اقتضاى روح علمى نیست. پس دین دیگر نمى‏تواند اعتقادهاى مشترک لازم را تامین کند و تنها یک راه خروج مانده است.

منبع

  • فصلنامه معرفت شماره 20 ، مقاله محمد رضا آقایى


تعداد بازدید ها: 4321