اعجاز امام حسن عسگری علیه السلام در حل مشکلات مالی


ابو هاشم می‌گوید:
روزی همراه امام عسگری علیه السلام سواره در صحرا می‌رفتیم. امام جلوتر از من حرکت می کرد و من پشت سر او. در راه به قرضی که داشتم و موعد پرداختش سر رسیده بود فکر می‌کردم که چگونه آن را پرداخت کنم. امام متوجه من شد و فرمود:«خداوند خودش قرض‌ات را ادا می کند.»
آنگاه روی زین مرکب خم شد و با چوبی که به دست داشت خطی بر زمین کشید و فرمود:«ای ابو هاشم، پیاده بشو و این را بردار و پنهان کن.»
از مرکب پیاده شدم و در برابرم قطعه‌ای از طلا دیدم. آن را برداشتم و پنهان کردم و پس از آن به دنبال امام به راه خود ادامه دادم.
دوباره فکر کردم اگر در این قطعه طلا به انداره تمام بدهی‌ام باشد، که چه بهتر، و اگر نباشد، طلبکار را با همین مقدار راضی می کنم. آن‌گاه به فکر مخارج زمستانم افتادم. در همین هنگام، امام دوباره خم شد و مانند بار اول با چوب خطی بر زمین کشید و فرمود:«پیاده بشو و این را بردار و پنهان کن.»
از مرکب که پیاده شدم. در برابرم قطعه‌ای از نقره دیدم. آن را برداشتم و پنهان کردم.
وقتی به خانه باز گشتم، و طلا و نقره را وزن کردم، دیدم طلا درست به اندازه بدهی‌ام است و نقره به اندازه مخارج زمستانم. نه کمتر نه بیشتر.

منابع:
بحار الانوار، ج 50، ص 259، ح 20

مراجعه شود به:
دعای امام عسگری علیه السلام و شفای بیمار


تعداد بازدید ها: 5343