اصول تربیت دینی در اسلام


فراهم آوردن زمینه برای به فعلیت رسیدن توانائیهای بالقوه فرد

چون تربیت دینی به معنای شکوفا شدن، ظاهر شدن و بالفعل شدن توانایی‏هاست. یعنی کار اصلی مربی این است که استعدادهای درونی مخاطب مورد تربیت را شکوفا سازد، باید زمینه‏ای برای او فراهم آورد تا آنچه را در درون دارد به فعلیت رساند. تربیت صرفا یک سری آموزش‏ها و محفوظات و تقلیدها نیست. آموزش وسلیه‏ای است که از طریق آن استعداد کودک شکوفا شده و قوه‏ها به فعلیت ‏برسد و لذا نمی‏توان آموزشی را که به این نتیجه مهم نرسد،موفق نامید. از جمله اصلی‏ ترین شیوه‏های تربیت دینی این است که به جای اصرار بر یادگیری‏های طوطی ‏وار،سعی بر شکوفا نمودن فطرت الهی داشته باشیم.

توجه به سیر رشد کودکان و نوجوانان در ابعاد شناختی و عاطفی و تاثیر عوامل‏« سن‏» در این رابطه


همه مفاهیم و مطالبی را که فرد در دوره جوانی و بزرگسالی قادر به فهم آن است، در دوران کودکی و نوجوانی متوجه نمی‏شود. بسیاری از مفاهیم مجرد و انتزاعی تنها در سنین بالاتر معنی پیدا می‏کند و لذا مطرح کردن مستقیم آن‏ها به کودک و نوجوان جز اتلاف وقت و احیانا تاثیر منفی اثر ندارد. در پایان دوره کودکی، یعنی حدود هفت تا دوازده سالگی، کودک به یک حالت کنجکاوی هدف‏دار می‏رسد و مفاهمی خاصی از جمله مفهوم علیت را روشن‏تر می‏فهمد. این قابلیت‏ بهترین فرصت را برای مربی فراهم می‏آورد تا رابطه کودک با خدای خویش را به زبان کودکانه تبیین سازد. توجه به این نکته نیز لازم است که تقیدات دینی و مذهبی دوران کودکی چنانچه سطحی باشد و همراه با شناخت کافی مناسب همان سن نباشد، بزودی در دوران نوجوانی دستخوش شک و تردیدهای خاص آن دوره شده و گاه منجر به تعارضات درونی و طغیان های نوجوانی می‏گردد.

موضوع رابطه تربیت دینی و عادت


درست است که توجه به عامل سن و توانایی‏ها و محدودیت‏های خاص هر دوره اقتضاء می‏کند نحوه و زمان آموزش مفاهیم دینی رعایت‏شود، اما این به معنای تعطیلی مطلق ارتباط با مفاهیم دینی رعایت ‏شود، اما این به معنای تعطیلی مطلق ارتباط با مفاهیم خاص دوره‏های بعد نیست. توانایی‏های حرکتی و بدنی، همراه با رشد شناختی و عاطفی کودکان در همان دوره‏های اول کودکی این اجازه را به آن‏ها می‏دهد که برخی تکالیف دینی را هر چند به شکل ساده و ناقص آن انجام دهند تا در زمان لازم برای انجام آن، کار بر آن‏ها سخت نیاید، و لذا در روایات اسلامی به نماز خواندن در سن هفت‏ سالگی ترغیب شده است.

توجه به رشد عقلی کودک و نقش تعقل و استدلال در تربیت دینی


هدف اصلی تربیت، شکوفاسازی فطرت الهی کودک می‏باشد. آموزش در این راه وسیله‏ای است تا متربی را با مفاهیم و مسائل لازم جهت طی مسیر آشنا سازد. این آموزش تا آنجا که وسیله‏ای جهت ‏باروری و شکوفا نمودن استعداد درون باشد، ارزشمند و قابل توجه است، اما اگر به دلائل مختلف و از جمله افراط در آموزش، روش ناصحیح آموزش، و یا هدف قرار دادن خود آموزش ، از اصل شکوفا سازی دور شویم، آموزش حالت منفی به خود می‏گیرد. از جمله خطراتی که آموزش این چنین به همراه دارد، کاستن و یا ایجاد مانع بر سر راه رشد عقلی متربی است. مرحوم استاد شهید مطهری می‏فرماید:« این مساله که رشد شخصیت فکری و عقلانی باید در افراد و در جامعه پیدا شود، یعنی قوه تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود، یک مطلب اساسی است‏».

نقش الگو در تربیت دینی


کودکان از همان آغاز حرکت و رشد اجتماعی خود و به محض ارتباط با دیگران به دنبال الگوها و نمونه‏هایی جهت تقلید از ایشان می‏گردند. کودک و بویژه نوجوان، بر اساس اصل همانندسازی سعی می‏کند الگویی برای خود انتخاب نموده و بر اساس آن رفتار خود را شکل بخشد. این یک حالت طبیعی انسانی است. انسان ناگزیر از داشتن الگو است و به نظر می‏رسد که آیه شریفه‏« لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة‏» (احزاب ،33)اشاره به این معنی نیز داشته باشد. در مورد تربیت دینی، الگوی کودکان و نوجوانان، در مرحله اول والدین و معلمین ایشان هستند. دانش‏ آموز قبل از این که از معلم « بشنود» ، از « رفتار او فرامی‏گیرد، قبل از چشم دوختن به دهان معلم به رفتار او توجه می‏کند و کلام وی را با رفتارش مقایسه می‏کند .

منابع

  • شعاری نژاد، علی اکبر، فرهنگ علوم رفتاری، ص 233
  • بهروز رفیعی، کتاب ‏شناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام
  • اصول کافی، ج 2، روایت 3
  • مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام ، صص 5-6.
  • فصلنامه معرفت ، شماره 33


تعداد بازدید ها: 32878