ارجاع اختلافات ادیان به تنوع راه‏های وصول به حقیقت از نظر جان هیک


جان هیک نظریه کتز را در مورد تنوع نهایی تجربه‏های دینی می‏پذیرد و با وجود این، او از پلورالیسمی دفاع می‏کند که همه این اختلافات و کثرت‏ها را به گوناگونی و تنوع راه‏های وصول به حقیقت نهایی باز می‏گرداند.
  • هیک می‏نویسد:
«آن امر واقعی ، من حیث هو، پیش‏ فرض انگاشته می‏شود، نه پیش ‏فرض زندگی اخلاقی آنچنان که کانت می‏پندارد، بلکه پیش‏ فرض تجربه و حیات دینی، در حالی که خدایان، که از نظر عرفان به برهمن، سانیاتا و غیر از آن شهرت دارند، تجلیات آن امر واقعی در قلمرو تجربه دینی‏اند.» بدینسان، حقیقت نهایی پدیده‏ای غیر قابل بیان و توصیف است و ما از طریق ادیان و سنن دینی جهان و تجربه‏هایی که درون آن ادیان و سنن ایجاد می‏گردند به راه‏های ظاهرا متعارض رهنمون می‏شویم.

  • پلورالیسم راهی است ‏برای حل اختلافات و تعارض‏های باورهای برخاسته از تجربه‏های دینی، به گونه‏ای که توجیه اعتقاد بدان باورها بر اساس تجربه دینی با توجیه باور بر اساس ادراک حسی مشابه باشد. به همان شیوه‏ای که تجربه حسی موجه باور ادراک حسی است، تجربه دینی نیز آن باورها را توجیه می‏کند. آنگاه که با گزارش‏های متعارض افراد مشابهی درباره یک ادراک حسی روبرو می‏شویم، می‏توان میزان توجیهی را که تجربه برای باوری از آن باورها فراهم می‏نماید، به دست آورد، به شرط اینکه گزارش‏های متعارض با همان باور، سازگار و منطبق باشد یا دلیل‏های خوبی برای اعتقاد به اینکه آن گزارش‏ها اشتباه‏اند داشته باشیم; مانند کسی که فراموش کرده است عینک آفتابی بر چشم دارد و همه اشیای پیرامون خود را تیره می‏بیند، ولی وقتی عینک را برمی‏دارد اطراف خود را به گونه دیگری مشاهده می‏کند.

  • با توجه به شکاکیت عموم پروتستان‏ها در مورد الهیات عقلی شگفت‏آور نیست که می‏بینیم هیک راه جمع و حل تعارضات را دنبال می‏کند. به نظر وی، علی‏رغم اختلافات ادیان در مفاهیم، اطلاعات مشترکی از راه گزارش‏های ظاهرا متعارض حاصل می‏شود. بنابراین، اگر کسی در مورد تعارض‏های ادیان، بگوید که ادراکات معنوی آگاهی‏هایی در مورد اینکه خداوند برترین موجود است ‏به من انتقال داده، در حالی که شخص دیگری به همین شیوه ادعا کند که برهمن، برترین موجود است، می‏توان با اثبات اینکه «برهمن نامی است که هندو برای خداوند به کار می‏برد» بین آنها توافق ایجاد کرد و بدین وسیله، اختلافات آنها را رفع نمود.

  • جان هیک توجه دارد که مساله به این سادگی نیست و آن مفاهیم (خداوند و برهمن) واقعا با یکدیگر اختلاف دارند. برای درک مفهوم خداوند و برهمن، باید جهان‏بینی‏ها و نگرش‏های کلامی گوناگون را در مورد وداس و کتب مقدس ادیان سامی فهمید. هیک اظهار می‏دارد ادعاهایی که در مورد خداوند و برهمن انجام گرفته به یک واقعیت توصیف‏ناپذیر اشاره دارد. پذیرش اختلاف در مفاهیم، زمینه اظهار توافق نهایی را فراهم می‏سازد. بدون توجه به چنین زمینه‏هایی، تنوع و اختلاف باورها و تجربه‏های دینی هرگونه تلاشی را برای توجیه معقول باور دینی از طریق تجربه دینی به شکست و نابودی می‏کشاند.

  • هیک از مثال فیل که آن را از جلال‏الدین رومی اقتباس کرده است ، استفاده می‏کند: « نابینایانی که با فیلی مواجه می‏شوند، آن کس که دستش به خرطوم آن برخورد می‏کند، تصور می‏کند که فیل شبیه مار است. آن کس که پای آن را احساس کرده است پیش خود می‏گوید که شبیه درخت است. دیگران نیز هر یک از آن تصوری دارند. هیک می‏گوید: وضعیت ما شبیه آن نابینایان است. ادراکات و توصیف‏های هر یک از ما در باره حقیقت نهایی (حق)، موجب بروز شکل‏های محدودی از ادیان گوناگون شده است. در برابر چنین نگرشی، استدلال می‏شود که اگر واقعا ما به جای یکی از آن نابینایان بودیم و با چنین اختلاف و کثرت در گزارش‏ها مواجه می‏شدیم، نتیجه نمی‏گرفتیم که همه این گزارش‏ها فیلی را توصیف می‏کنند، بلکه به این نتیجه می‏رسیدیم که همه این گزارش بر خطا هستند».

  • لازم است متذکر شویم که عارف رومی آن مثال را به کار برده است تا توضیح دهد که توانایی‏های انسان برای شناخت ‏خداوند تا چه اندازه است و انسان باید برای شناخت‏خداوند از نور الهی و معنوی استفاده کند و دسترسی بدان از طریق شیوه‏های معمول فهم و درک ممکن نیست. وجه شبه در تمثیل فوق، برای اینکه آن مثال شامل تفاوت‏های تجربه‏های دینی نیز شود، این است که هدایتی فوق اعتماد شخص به تجربه‏های دینی‏اش مورد نیاز است. تجربه‏های دینی، خود نمی‏توانند اساسی قابل اعتماد برای باورهای دینی مهیا نمایند. در دین اسلام، تجربه دینی راهنمای سالک نیست، بلکه راهنمای سالک «معرفت‏» است.

منبع

  • فصلنامه معرفت ، شماره 22، مقاله دکترمحمدلگنهاوزن، ترجمه حجة‏الاسلام محمد حسین‏زاده




تعداد بازدید ها: 4447