اختلاف فتاوای فقها با مسأله قرائت های مختلف از دین


  • این دو، دو حوزه جدای از یکدیگرند و هرگز نمی توان اختلاف فتاوی را شاهدی بر صحت پلورالیسم دینی گرفت.آنچه تحت عنوان قرائت های مختلف از دین از آن سخن گفته می شود ، نظریه ای است که منطقا توجیهی ندارد، در حالی که نه تنها اختلاف فهم فقهاء از بعضی از مدارک فقهی در بعضی از فروعات دینی امری است طبیعی، بلکه تغییر برداشت یک فقیه از مدرک فقهی واحد در دو زمان، و در نتیجه تغییر فتوای او ، واقعه ای طبیعی است. ما دو نوع علوم و معارف انسانی داریم:
  • علوم ثابت و تغییرناپذیر
  • شناخت های عادی تغییرپذیر

  • بخشی از معارف بشر علومی هستند که هرگز در باب آنها شک و تردید و احتمال تغییر راه ندارد، نمونه این قسمت هم در باب معارف عقلی غیر دینی یافت می شود و هم در معارف دینی. مثلاً انسان یقین دارد یک سر دارد آنهم در بالای بدن خود و هرگز انسان عاقلی پیدا نمی شود که بگوید تا به حال اشتباه می کردم که خود را دارای یک سر می دانستم: من دو سر دارم آنهم در زیر پاهایم. یا معتقد باشد 4 = 2 + 2 قرائتی قدیمی است و حالا باید حاصل این جمع را عدد 5 بدانیم. در اصول و ضروریات دین نیز هرگز مسلمانی پیدا نمی شود که معتقد باشد خدا دوتا است، یا نماز صبح یک رکعت است، یا به جای ماه رمضان، ماه رجب را باید روزه گرفت. کتب فقهی مملو از احکام قطعی و تغییرناپذیر است که هیچ تغییر یا اختلاف فتوا در آنها مشاهده نمی شود.

  • اما دسته دیگر نظریات ظنی است که می تواند متاثر از زمینه ها و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی باشد و احیاناً ممکن است علوم دیگر در شکل گیری آنها نقش داشته باشد. در این گونه معارف چه بسا با تغییر پیش فرضها و ساختارهای خاص فرهنگی و اجتماعی تغییراتی به وجود می آید، چنانکه در معرفت های عادی وضع به همین منوال است.در علوم و معارف غیر دینی کم نیستند نظریه های علمی از قبیل نظریه زمین مرکزی که بطلان آنها ثابت شده است و یا احتمال تغییر در باب آنها وجود دارد. در احکام جزئی فرعی دینی نیز نمونه های از تبدل رأی و اختلاف در فتوا مشاهده می شود:

    • به عنوان نمونه فقهای سابق از ظاهر مدارک فقهی چنین استنباط می کردند که آب چاه کر نیست و با ملاقات با نجاست نجس می شود و تطهیر آن با کشیدن مقدار معینی از آب آن حاصل می شود، در حالی که امروزه فقها آب چاه را کر تلقی می کنند که با ملاقات نجاست نجس نمی گردد. نمونه دیگر، اختلاف برداشت فقها در این که در رکعت سوم و چهارم نماز گفتنِ یک مرتبه تسبیحات اربعه کافی است یا سه مرتبه گفتن واجب است.این گونه اختلافات جزئی در برداشت از مدارک فقهی امری است ممکن، لکن آنچه عقلا و منطقا نمی توان پذیرفت این است که این تغییرات جزئی و روبنایی را مستمسک قرار دهیم و بگوییم چون در این موارد جزئی تبدل رأی و اختلاف در فتوا پیدا شده است، پس بشر هیچ گونه معرفت ثابت و یقینی نمی تواند داشته باشد و تمام علومش دستخوش تغییر و تحول است.

  • این گونه سخن گفتن که از آن به مغالطه خاص و عام نیز تعبیر می شود به خیال پردازی و گفتار شعری شبیه تر است تا استدلال عقلی و منطقی. بنابراین، مسأله اختلاف فتاوای فقها با مسأله قرائت های مختلف از دین تفاوت جوهری دارند، و نمی توان اختلاف فتاوی را از مصادیق قرائت های مختلف از دین دانست و اساساً تفکر قرائت های مختلف از دین تفکری است آمیخته با تناقض که منطقا قابل توجیه عقلانی نیست.

منبع

  • مصباح یزدى، محمد تقى، پرسشها و پاسخها ، ج 3 ، دین و مفاهیم نو



تعداد بازدید ها: 3895