آینده‏ جوامع انسانی


بدیهی است بنابر نظریه اصالت فطرت و اینکه وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالاخره روح جمعی جامعه‏ وسیله‏ای است که فطرت نوعی انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب‏ کرده است ، باید گفت جامعه‏ها و تمدنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن ، متحدالشکل شدن و در نهایت امر در یکدیگر ادغام شدن سیر می‏کنند و آینده‏ جوامع انسانی ، جامعه جهانی واحد تکامل یافته است که در آن همه ارزشهای‏ امکانی انسانیت به فعلیت می‏رسد و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود ، و بالاخره به انسانیت اصیل خود خواهد رسید .

از نظر قرآن این مطلب مسلم است که حکومت نهایی حکومت حق و نابود شدن یکسره باطل است و عاقبت از آن تقوا و متقیان است .
در تفسیر المیزان می‏گوید :

" کاوش عمیق در احوال کائنات نشان می‏دهد که انسان نیز به عنوان جزیی‏ از کائنات در آینده به غایت و کمال خود خواهد رسید . آنچه در قرآن آمده‏ است که استقرار اسلام در جهان امری شدنی و " لابدمنه " است ، تعبیر دیگری است از این مطلب که انسان به کمال تام خود خواهد رسید .


قرآن‏ آنجا که می‏گوید :

" « من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم‏ و یحبونه »" (مائده / . 54 ) .
( فرضا شما از این دین برگردید ، خدای متعال قوم‏ دیگر را به جای شما برای ابلاغ این دین به بشریت و مستقر ساختن این دین‏ خواهد آورد ).

در حقیقت می‏خواهد ضرورت خلقت و پایان کار انسان را بیان نماید ، و همچنین آیه کریمه که می‏فرماید :

" « وعد الله الذین‏ آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من‏ قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا »" (نور / . 55 )
( خدا وعده داده است به آنان از شما که ایمان آورده و شایسته عمل کرده‏اند که البته آنان را خلیفه‏های زمین‏ خواهد گردانید و تحقیقا دینی را که برای آنها پسندیده است مستقرخواهد ساخت و مسلما به آنها پس از یک دوره بیم و ناامنی امنیت خواهد بخشید - دشمنان را نابود خواهد ساخت - که دیگر تنها مرا پرستش کنند و چیزی را شریک من - طاعت اجباری - قرار ندهند )

و همچنین آنجا که می‏فرماید :

" « ان الارض یرثها عبادی الصالحون » " ( انبیاء / . 105 )
همانا بندگان صالح و شایسته من وارث زمین خواهند شد " (ج / 4 ص . 106 .)

علامه طباطبایی در کتاب تفسیر المیزان تحت عنوان " مرز کشور اسلامی عقیده است نه حدود جغرافیایی یا قراردادی " ، می‏گوید :

"اسلام اصل انشعابات قومی را از اینکه در تکوین " مجتمع " نقش‏ مؤثر داشته باشد ملغی ساخت . عامل اصلی این انشعابات دو چیز است :

یکی‏ زندگی ابتدایی قبیله‏ای که براساس رابطه نسلی است و دیگر اختلاف منطقه‏ جغرافیایی .

اینها عاملهای اصلی انشعاب نوع انسانی به ملیتها و قبیله‏ها و منشأ اختلاف زبانها و رنگهاست . همین دو عامل در مرحله بعد سبب‏ شده‏اند که هر قومی سرزمینی را به خود اختصاص دهند و نام میهن روی آن‏ نهند و به دفاع از آن برخیزند .

این جهت اگر چه چیزی است که طبیعت ، انسان را به سوی آن سوق داده‏ است ، اما در آن چیزی وجود دارد که بر ضد مقتضای فطرت انسانی است که‏ ایجاب می‏کند نوع انسان به صورت یک " کل " و یک " واحد " زیست‏ نمایند .

قانون طبیعت براساس گردآوری پراکنده‏ها و یگانه ساختن چند گانه‏هاست و به این وسیله طبیعت به غایات خود نائل می‏گردد . و این امری است مشهود از حال‏ طبیعت که چگونه ماده اصلی به صورت عناصر و سپس به صورت‏ گیاه و سپس حیوان و سپس انسان درمی‏آید .

انشعابات میهنی و قبیله‏ای ضمن‏ اینکه افراد یک میهن یا یک قبیله را در یک وحدت گرد می‏آورد و به آنها وحدت می‏بخشد ، آنها را در برابر واحد دیگر قرار می‏دهد بطوریکه افراد یک‏ قوم یکدیگر را برادر و انسانهای دیگر را در برابر خود قرار می‏دهند و به‏ آنها به آن دیده نگاه می‏کنند که به " اشیاء " یعنی به چشم یک وسیله که‏ فقط ارزش بهره‏کشی را دارد . . . و این است علت آنکه اسلام انشعابات‏ قومی و قبیله‏ای را که انسانیت را قطعه قطعه می‏کند ملغی ساخته و مبنای اجتماع انسانی را بر عقیده کشف حق که برای همه یکسان است و گرایش به آن قرار داده است نه بر نژاد یا ملیت یا میهن .

حتی در رابطه زوجیت و میراث نیز ملاک را شرکت در عقیده قرار داده است " (تفیر المیزان ج / 4 ص 132 ).


ایضا تحت عنوان " دین حق در نهایت امر پیروز است " می‏گوید :

" نوع انسان به حکم فطرتی که در او ودیعه نهاده شده است طالب کمال و سعادت حقیقی خود یعنی استیلا بر عالی‏ترین مراتب زندگی مادی و معنوی به‏ صورت اجتماعی می‏باشد و روزی به آن خواهد رسید . اسلام که دین توحید است‏ برنامه چنین سعادتی است .

انحرافاتی که در طی پیمودن این راه طولانی‏ نصیب انسان می‏گردد نباید به حساب بطلان فطرت انسانی و مرگ آن گذاشته شود . همواره حاکم اصلی برانسان همان حکم فطرت‏ است و بس ، انحرافات و اشتباهات از نوع خطای در تطبیق است . آن‏ غایت و کمالی که انسان به حکم فطرت بی‏قرار کمالجوی خود آن را جستجو می‏کند ، روزی دیر یا زود به آن خواهد رسید . آیات سوره روم از آیه 30 که‏ با جمله :

" « فأقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها " آغاز می‏شود و با جمله " « لعلهم یرجعون »" پایان می‏یابد ، همین‏ معنی را می‏رساند که حکم فطرت در نهایت امر تخلف ناپذیر است و انسان‏ پس از یک سلسله چپ و راست رفتنها و تجربه‏ها راه خویش را می‏یابد و آن‏ را رها نمی‏کند .

به سخن آن عده نباید گوش فرا داد که اسلام را همانند یک‏ مرحله از فرهنگ بشری که رسالت خود را انجام داده و به تاریخ تعلق دارد ، می نگرند . اسلام ، به آن معنی که ما می‏شناسیم و بحث می‏کنیم ، عبارت‏ است از انسان در کمال نهایی خودش که به ضرورت ناموس خلقت روزی به آن‏ خواهد رسید " (تفسیر المیزان ج / 4 ص . 14 ).


منبع

  • کتاب جامعه و تاریخ، نویسنده شهید مطهری، صفحه54



تعداد بازدید ها: 7708