تاریخچه ی:
یونس بن عبدالرحمن
تفاوت با نگارش: 3
| V{maketoc} | | V{maketoc} |
| !ضمانت بهشت | | !ضمانت بهشت |
- | یکی یر از اصحاب بزرگوار ((حضرت امام رضا علیه السلام|حضرت رضا علیه السلام)) یونس عبدالرّحمن است. برخی از فضائل او چنین است: |
+ | یونس بالرّحمن از اصحاب بزرگوار ((حضرت امام رضا علیه السلام|حضرت رضا علیه السلام)) بود. برخی از فضائل او چنین است: |
| حضرت رضا علیه السلام سه بار برای او ((بهشت)) را ضمانت کردند. | | حضرت رضا علیه السلام سه بار برای او ((بهشت)) را ضمانت کردند. |
| + | و نیز فرمود:« یونس بن عبد الرحمن در زمان خود مانند ((سلمان فارسی|سلمان)) بود.» |
| !رضایت امام از او | | !رضایت امام از او |
- | ((فضل بن شاذان)) می گوید: شنیدم از حضرت رضا علیه السلام که می فرمود: یونس بن عبد الرحمن در زمان خود مانند ((سلمان فارسی|سلمان)) بود. | |
- | روزی یونس در خدمت حضرت رضا علیه السلام بود که گروهی از اهل ((بصره|بصره)) وارد شدند. | |
- | حضرت به یونس اشاره کردند که در اطاق دیگری پشت پرده بنشیند و فرمود: تا اجازه نداده ام از جایت رک نکن. سپس به آنها اجازه ورود دادند. آنها از یونس بسیار بدگوئی کردند. رت نیز سرشان را پایین انداخته بودند و چیزی نمی گفتند. بااخر داحافظی کردند و رفتند، رت یونس را فراخواندند.
یونس با چشم گریان داخل شد و عرض کرد: قربانت گردم! من یکی از حامیان امامت ((اهل بیت، عترت، آل رسول، قربی|اهل بیت)) علیهم السلام هستم و اینک اب ن درباره ام چنین سخن می گویند! حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: ای یونس! از این سخنان نگران مباش.
اکنون که امام تو از تو راضی است، هر چه می خواهند، بگویند که از مقام و موقعیت تو چیزی کم نمی شود. ای یونس، با مردم به قدر فهم و دانش آنها سخن بگو و از آنچه ادراک نمی کنند لب فرو ببند.
ای یون، ر در دست راست تو یک مروارید باشد و مردم بگویند آ شی بی ارزش است و شی پَی در دست چپ تو باشد و مردم بگویند ر است، آیا نفع یا ضرری به تو می رسد؟ یونس گفت: نه رت فرمود:اینک ای یونس! اگر تو مطیع امام خود باشی و راه حق را ترک نکنی و امام خود را راضی کنی، مردم نخواهند توانست به تو آسیبی برسانند. |
+ | روزی یونس در خدمت حضرت رضا علیه السلام بود که گروهی از اهل ((بصره|بصره)) وارد شدند. امام به یونس اشاره کرد که در اطاق دیگری پشت پرده بنشیند و فرمود:« تا اجازه نداده ام از جایت کن نخور. سپس به آنها اجازه ورود داد. آنها از یونس بسیار بدگویی کردند. مم نیز سرش را پایین انداخته بود و چیزی نمی گفت. ی رفتند، مم یونس را فراخواند. یونس با چشم گریان داخل شد و عرض کرد:« قربانت گردم! من یکی از حامیان امامت ((اهل بیت، عترت، آل رسول، قربی|اهل بیت)) علیهم السلام هستم و اینک وان یارانم درباره ام چنین میگویند!» />امام رضا علیه السلام فرمود:« ای یونس! نگران مباش. اکنون که امام تو از تو راضی است، هر چه می خواهند، بگویند. از مقام و موقعیت تو چیزی کم نمی شود. ای یونس، با مردم به قدر فهم و دانش آنها سخن بگو و از گفتن آنچه درک نمیکنند، لب فرو ببند. اگر مرودی در دست راستت باشد و مردم بگویند ی بی ارزشی است، و چی ی رزشی در دست چپت باشد و مردم بگویند ری قیمتی است، آیا نفع یا ضرری به تو می رسد؟» یونس گفت:«نه.» مم فرمود:«ای یونس! اگر تو مطیع امام خود باشی، راه حق را ترک نکنی و امام خود را راضی کنی، مردم نخواهند توانست به تو آسیبی برسانند.» |
| !مورد اعتماد امام | | !مورد اعتماد امام |
- | عبدالعزیز بن المهتدی که جزو بهترین ((شیعه|شیعیان)) قمی و وکیل حضرت رضا علیه السلام ست، می گوید: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم: من همیشه نمی توانم خدمت شما برسم. بفرمایید من سؤالات دینی ام را از چه کسی بپرسم. حضرت فرمود: از یونس بن عبد الرحمن.
روایت مشاب دیگری نیز به این مضمون وجود دارد: عبدالعزیز از حضرت رضا علیه السلام پرسید: آیا یونس بن عبد الرّحمن مورد وثوق و اعتماد شماست تا من سؤالات دینی ام که مورد احتیاج است، از او بپرسم؟ حضرت فرمود: بله |
+ | عبدالعزیز بن المهتد که جزو بهترین ((شیعه|شیعیان)) قمی و وکیل حضرت رضا علیه السلام ود، از حضرت رضا علیه السلام پرسید:« من همیشه نمی توانم خدمت شما برسم. سؤالات دینی ام را از چه کسی بپرسم.» اما فرمود:« از یونس بن عبد الرحمن.» |
| !رد رشوه وکیلان امام | | !رد رشوه وکیلان امام |
- | یونس بن عبد الرّحمن می گوید: وقتی حضرت ((حضرت امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر)) شهید شد، نزد وکیلان آن حضرت اموا زیادی مانده بود و لذا بعضی از آنها به ت طمع در آن اموال به امامت حضرت رضا علیه السلام ایمان نیاوردند. مثلاً در نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار و در نزد ((علی بن ابی حمزه بطائنی|علی بن ابی حمزه)) سی هزار دینار بود. وقتی که حق برای من روشن شد و فهمیدم حضرت رضا علیه السلام امام بعد از حضرت موسی بن جعفر است، سعی کردم حقیقت را برای شیعیان بیان کنم. |
+ | خود یونس بن عبد الرّحمن می گوید: وقتی حضرت ((حضرت امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر)) شهید شد، اول یاد نزد وکیلان اما مانده بود و بعضی از آنها به یل طمع در آن اموال، به امامت حضرت رضا علیه السلام ایمان نیاوردند. مثلاً نزد زیاد بن مروان قند هفتاد هزار دینار و نزد ((علی بن ابی حمزه بطائنی|علی بن ابی حمزه)) سی هزار دینار بود. وقتی که حق برای من روشن شد و فهمیدم حضرت رضا علیه السلام امام بعد از حضرت موسی بن جعفر است، سعی کردم حقیقت را برای شیعیان بیان کنم. اما آن دو نفر ( زیاد بن مروان و علی ابن ابی حمزه) به من اعتراض کردند که:« چرا شیعیان را به سوی حضرت رضا دعوت می کنی؟ اگر پول می خواهی ما بی نیازت می کنیم.» سپس تضمین کردند اگر من دیگر حرفی از امامت حضرت رضا علیه السلام نزنم، ده هزار دینار به من بدهند. من نپذیرفتم و به آنها گفتم از دو امام معصوم ((حضرت امام محمد باقر علیه السلام|امام باقر)) و ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام|امام صادق)) علیهماالسلام روایتی به دست ما رسیده که فرمودهاند:« زمانی که بدعت ها در دین ظاهر شود، بر هر عالمی واجب است که علم خود را ظاهر کند. اگر علمش را مخفی بدارد، خداوند نور ایمان او را می گیرد.» لذا من هم در این امر الهی، نهایت تلاش و کوشش خود را انجام می دهم و دست بردار نیستم، گرچه پول هنگفتی را از دست بدهم.» آن دو نفر مرا دشنام دادند و دشمنی مرا در دل گرفتند. |
- | آن دو نفر - زیاد بن مروان و علی ابن ابی حمزه - ه من اعتراض کردند که: چا شیعیان را به سوی حضرت رضا دعوت می کنی؟ اگر پول می وهی ما تو را بی نیاز می کنیم. سپس ده هزار دینار برای من ضمانت کردند که دیگر من حرفی درباره امامت حضرت رضا علیه السلام نگوی. من ن رد کرم و به آنها گفتم از دو ام صوم ((ضرت اما مد با علیه السلام|امام باقر)) و ((حضرت ام جعفر صادق لیه السلام|امام صادق)) علیلسلام وایتی بدت ما رسیده ه فموده اند: زمانی که بدعت ها در دین هر ود، بر هر عالمی واجب است که علم خو را ظاهر کن. ر علم را مخف بدارد، خداوند نو ایمن و ا می گیرد، لذا ن هم در ین مر اهی، نهی تلش و کو خد را انجا میهم و دس بردار یتم رچه پولهای هنگفتی را از دست بدهم. آن دو نفر مرا دش دان و دشمنی مرا در د گرتند. |
+ | !علامه مان ود و برای امام رضا علیه السلام />ینس ن د الرّمن دام ما د ب و کتاای یادی . ود می ف:«من بی ال سکو کدم، و ی ال ر تو ک. اکنن ه سات ه از من می ش ا می د.» |
- | !علامه زمان خود و حج برای امام رضا علیه السلام در سفینه البحار آمده است که یونس بن عبد الرّحمن علاّمه زمان خود بود. کتابهای زیادی تصنیف کرد و خودش می گفت من بیست سال سکوت کردم و بیست سال پرسش و جستجو کردم. اکنون به سؤالاتی که از من می شود پاسخ می دهم. یونس عبدالرحمن پنجاه و یک بار به زیارت ((اهمیت حج درفرهنگ دین|حج)) رفت و آخرین حج را برای حضرت رضا علیه السلام جام د. |
+ | یونس عبدالرحمن پنجاه و یک بار به ((اهمیت حج|حج)) رفت و آخرین حج را برای حضرت رضا علیه السلام جا ود. |
| منابع: | | منابع: |
| اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام/ 800- 801. | | اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام/ 800- 801. |
| بحار الانوار، ج 2، ص 65، ح 5. | | بحار الانوار، ج 2، ص 65، ح 5. |
| بحار الانوار، ج 2، ص 251، ح 66- 67. | | بحار الانوار، ج 2، ص 251، ح 66- 67. |
| بحار الانوار، ج 48، ص 252، سطر 3. | | بحار الانوار، ج 48، ص 252، سطر 3. |
| سفینه البحار، ج 1، ص 49. | | سفینه البحار، ج 1، ص 49. |