تاریخچه ی:
گفتگو با حضرت خضر
تفاوت با نگارش: 2
- | ((حارث اعور همدانی ))می گوید: در نُخَیله (محلی نزدیی کوفه از طرف شام) پیر مری را با امیرالمؤمنین علیه السلام دیدم به حضرت گفتم این کیست ؟
فرمود: این برادرم ((خضر|خضر ))است، نزد من آمده و از باقی ماندة عمر دنیا می پرسد و من نیز از مقداری که از عمر دنیا گذشته از او پرسیدم.
او بمن خبر داد، ولی من از او نسبت به پرسشی که کردم آگاهترم.
امیر المومنین علیه السلام فرمود: برای ما طبقی از خرمای تازه از آسمان آوردند اما خضر هسته هایش را دور انداخت، ولی من در دستم جمع کردم. |
+ | ((حارث اعور همدانی)) می گوید: |
- | ارث اد به یر الومنین فتم :
هته را بمن بخش حضرت ی را بمن بخشید ن ها را کشت. از آها بترین رب خرم ک نمونه ش را یچگ ندیده م دست آمده. |
+ | ر ((یه|نُیل))، نزدیک ((وفه)) یمردی را ب ((حضرت ایمنی عی یه الا|ایرمنین ی یه لام)) یدم. |
- | باراانوا، 39، 131، دی 3 ----------- اانبیا |
+ | به مام گفتم:« این مرد کیست؟ » فرمود:« برادر ((خضر|خضر)) است که نزد من آمده و ا اق منده مر دنا می پد. من نز ز مقداری که ز عمر دنیا گذشت ا پرسیدم. او به من خبر داد، ولی من ا او آگاه ترم.» |
- | مراجعه شود به: <BR>((مقام حضرت علی علیه السلام نزد حضرت خضر علیه السلام)) |
+ | آن گاه فرمود:
« برای ما طبقی از ((خرما))ی تازه از آسمان آوردند. خضر هسته هایش را دور انداخت، ولی من در دستم جمع کردم.»
به امیرالمومنین گفتم:
« هسته ها را به من ببخش.»
امام نیز آنها را به من بخشید و من آنها را کاشتم و محصولی که داد، بهترین رطبی بود که تا آن زمان دیده بودم.
!منبع: <br />*بحارالانوار، ج 39، ص131، حدیث 3 ------ قصص الانبیاء
!مراجعه شود به:
>*((مقام حضرت علی علیه السلام نزد حضرت خضر علیه السلام)) |