پس از آنکه نرجس خاتون، ماجرای ازدواج خود را با امام حسن عسگری علیه السلام و مسلمان شدن خود را برای
بشیر بن سلیمان بازگو کرد، بشر از نرجس پرسید: با این که تو نواده قیصر روم هستی، چگونه وارد اسیران جنگی و کنیزان شدی؟
نرجس خاتون پاسخ داد یک شب امام حسن عسگری علیه السلام در خواب به من فرمود: « جدت به زودی سپاهی روانه جنگ با مسلمانان خواهد نمود و خود نیز همراه آنان حرکت می نماید. تو هم با لباس خدمتکاران به صورت ناشناس از فلان راه به آنان ملحق شو! من نیز چنان کردم، تا این که پیش قراولان سپاه مسلمانان به ما دست یافتند و من نیز به اسارت مسلمانان در آمدم.
شخصی که من به عنوان غنیمت در سهمش قرار گرفتم از اسمم پرسید و من خودم را نرجس معرفی کردم.
آن مرد با شنیدن این نام گفت: این اسم از نام های کنیزان است. تا کنون جز تو هیچ کس نمی داند که من دختر قیصر روم هستم و تو را نیز من خودم از این موضوع آگاه کردم.
منابع:
بحارالانوار، ج 51، ص 9، حدیث 12 ------------ غیبه الشیخ
مراجعه شود به:
ورود نرجس خاتون به بغداد