زمانیکه
آمنه در اتاقی تنها بر مرگ همسر خود
«عبدالله» می گریست ناگهان درد زایمان او را فرا گرفت. خواست از اتاق خارج شود ولی در باز نشد بازگشت و در حالیکه درد می کشید بر تنهایی خویش گریست ناگاه دید که سقف گشوده شد و چهار حوری بهشتی از آن فرود آمدند. صورت های آنان چنان نورانی بود که خانه از پرتو آنان روشن شد.
آنان به آمنه گفتند: نترس از چیزی بیمناک نباش ما آمده ایم تا در زایمان تو را کمک کنیم پس یک تن از آنان در سمت راست و دیگری در چپ و یکی جلو و دیگری در پشت سر آمنه نشست. آرام چشمان آمنه به خواب رفت و آن گاه چشم گشود که
حضرت محمد صلی الله علیه و آله را در کنار خویش دید در حالی که پیشانی بر زمین نهاده بود و سجده می کرد و انگشت سبابه* خود را به آسمان بلند کرده بود و اشاره به لا اله الا الله (وحدانیت خداوند) می کرد.
انگشت سبابه: انگشت اشاره*
مراجعه شود به:
کرامت های زمان ولادت حضرت محمد -ص