منو
 کاربر Online
1368 کاربر online
تاریخچه ی: کشته ای که سخن گفت

تفاوت با نگارش: 4

Lines: 1-18Lines: 1-19
-((میثم تمار|میثم تمار)) مىگوید: همراه جمعى از اصحاب ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|على علیه السلام)) و یاران ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) در دم مویم امیالممنین لیه السلام در ((مسجد کوف|سجد جامع کوفه)) بودیم و حرت همانند ماه شب چهارد بود که ر یان ستارگان مدرخشید که ناهان ا در مسد مردى ب د در حالى که باى از ریر سیاه به تن دات و امه ای زرد رنگ ر سر بسته بد و و مشیر مای کرده بود، وارد شد و بون اینکه ام کند یا ن گوید شست. +((میثم تمار|میثم تمار)) می‌گوید:
همراه جمعى از اصحاب ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|على علیه السلام)) و یاران ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) در ((مجد کوفه|مجد جامع کوه)) نسته بودیم. امام علی لیه السلام همنند ما شب هارده بود که در میان تارگان می‌درخشید. ناگهان از در مسجد مردى بلندقد با قبائى از حریر سیاه و عمامه ای زرد رنگ و دو شمشیر حمایل‌شده وارد شد و بدون اینکه سلام کند یا سخن بگوید نشست.
همه نگاه ها متوجه او شد و همه به طرف او گردن کشیدند. امام سر به زیر انداخته بود.
پس از آنکه آرامش
در مسجد حاکم شد، مرد تازه وارد با زبانى فصیح چی سخن گفت:«کدام یک از شما در شجعت برزیده است و در فضیلت و دانش و جمال، جامع؟ کدام یک از شما در حرم (خانه‌ی خدا) ولادت یافته و در خصال اخلاقى نمونه و به کرامت و زروارى موصوف است؟ کدام یک از شما قهرمان و دلاور و مجری حکم ((قاص)) است؟ کدام یک از شما ثمره‌ی باطراوت ابوطالب و قهرمان با هیبت اوست؟ کدام یک از شما جانشین محمد است که او را یاری داد و مقام و عزتش به واسطه او تثبیت گشت؟»
در این حال، امام علی سر
بلند کرد و فرمود:«اى ابو سعد رومى، چه مى‌گویى؟ هر چه مى‌خواهى بپرس. من مخزن داش پیامبرى هستم.»
ا
و گفت:«به ما خبر رسیده که و ((وحی)) رسول خدا جانشین او بر امتش هستى و حلال مشکلاتى. من فرستاده شصت هزار مرد به سوى تو هستم. جنازه اى همراه دارم ه ر آستانه در مسجد است در علت مرگش اختلاف شده است. اگر او را زنده کنى مدانیم که راستگو و بااصالت و نجیب هستى و براى ما محقق مى‌شو که حجت خدا در زمین او و انشین محمد بر امتش تو هسى و ار این کار را نکنى مىفهمیم که ادعاى نادرستى دارى
امام
ب یم رمود:
بر شترت سوار شو و
در کوچه‌ها و محله‌هاى کوفه اعلان کن که هر کس مى خواهد علم ربانى و دانش خدادادی را که خداند به برار رسول الله و همسر دخترش عطا کرد ببیند به سوى ((نجف)) بشتابد.
مردم همراه آن جن
ازه ه نجف سرازیر شدند. تابوت که گشوده شد نوجوانى بسیار زیباچهره پدیدار شد.
به امام گفتند: یک روز است که مرده ات. در بستر، سرش را بریده اند و کون پنجاه نفر به قتلش متهم هستند.»
امام فرمود:«عمویش او را کشته زیرا دخترش را به او داده بود ولى این جوان با دیگرى زدواج کرد. عمویش از روی خشم و کینه او را سر بریده است
آن شخص گفت:«کاری کن خودش ش
هادت بد تا جن و ونریزى ز میان ما برداشته ود.»
ا
ما برخاست و پس از حمد و سپاس الهى و درود بر پیامبر فرمود:«اى کوفیان، ((گاو بنی اسرئیل|او بنى اسرائیل)) منزلتش نزد خداوند بی از من نیست و من برادر رسول خدایم.»
آ
ن گاه پای مبارک خود را به ازه زد و فرمود:«اى مدرک پسر حنظله، به اذن خدا برخیز!»
جو
ان مه زنده د و گفت:«عمویم را کشته است.»
-همه نگاه ها متوجه او شد و همه به طرف او گردن کشیدند و حضرت سرش پایین بود. پس از آنکه آرامش در مسجد حاکم شد مرد تازه وارد با زبانى گویا که چون شمشیر بر کشیده از نیام بود چنین سخن گفت: کدام یک از شما در شجاعت برگزیده است و در فضیلت و دانش و جمال جامع؟ کدام یک از شما در حرم (خانهء خدا) ولادت یافته و در خصال اخلاقى نمونه و به کرامت و بزرگوارى موصوف است؟ کدام یک از شما اصلع (کسى جلوى سرش موى ندارد) و قهرمان و دلاور و گیرنده ((قصاص)) است؟ کدام یک از شما شاخه تازه و با طراوت ابوطالب و قهرمان با هیبت اوست؟ کدام یک از شما جانشین محمد است که او را یاری داد و مقام و عزتش به واسطه او تثبیت گشت؟

در این حال حضرت سرش را بلند کرد و فرمود: اى ابو سعد رومى چه مى گویى ؟هر چه مى خواهى بپرس من مخزن دانش پیامبرى هستم، او گفت: به ما خبر رسیده که تو ((وحی)) رسول خدا و جانشین او بر امتش هستى و تو حل کننده مشکلاتى و من فرستاده شصت هزار مرد به سوى تو هستم. جنازه اى همراه دارم که در آستانه در مسجد است و در علت مرگش اختلاف شده است. اگر او را زنده کنى مىدانیم که تو راستگو و با اصالت و نجیب هستى و براى ما محقق مى شود که تو حجت خدا در زمین او و جانشین محمد بر امتش هستى و اگر اینکار را نکنى مىفهمیم که ادعاى نادرستى دارى.

حضرت به میثم فرمود: بر شترت سوار شو و در کوچه ها و محله هاى کوفه اعلان کن که هر کس مى خواهد آن علم ربانى و دانش خداداد را که خداوند به برادر رسول الله و همسر دخترش عطا کرد ببیند به سوى ((نجف)) بیاید.

مردم همراه آن کفن و جنازه به نجف سرازیر شدند. تابوت که گشوده شد نوجوانى بسیار زیبا چهره پدیدار شد. به حضرت گفتند: یک روز است که مرده است. در بستر، بدون هیچ سابقه بیمارى دیده که سرش را بریده اند و اکنون پنجاه نفر به قتلش متهم هستند.

حضرت فرمود: عمویش او را کشته زیرا دخترش را به او داده بود ولى این جوان با دیگرى ازدواج کرد و عمویش بخاطر خشم و کینه او را سر بریده است. آن شخص گفت: خودش شهادت بدهد تا جنگ و خونریزى از میان ما برداشته شود.

حضرت برخاست و پس از حمد و سپاس الهى و درود بر پیامبر فرمود: اى کوفیان، ((گاو بنی اسرائیل|گاو بنى اسرائیل)) منزلتش نزد خداوند بیش از من نیست و من برادر رسول خدایم.
آنگاه حضرت کنار بدن مرده آمد و با پایش به او زد و فرمود: (قم باذن الله یا مدرک بن حنظلة) (اى مدرک پسر حنظله به اذن خدا برخیز ). جوان مرده برخاست و گفت که عمویم مرا کشته است.

!
منابع:
*بحارالانوار، ج40، ص 274، حدیث 40 --------- فضائل، روضه
+منابع:
بحارالانوار، ج40، ص 274، حدیث 40 --------- فضائل، روضه

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 25 خرداد 1384 [10:15 ]   5   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 چهارشنبه 18 خرداد 1384 [10:25 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 18 خرداد 1384 [10:24 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 19 اسفند 1383 [11:12 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 08 مهر 1383 [14:27 ]   1   مینا ورمزیار      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..