منو
 صفحه های تصادفی
حسام الدوله اردشیر پسر کین خواز
مؤمنین در هنگام مرگ
تاریخ ولادت امام سجاد علیه السلام
امکان زندگي مسالمت آميز با پيروان اديان ديگر
عثمان بن حنیف
عینکهای آفتابی
نرخ ترجیحی ارز
انحصارگرایی در دین یهود با توجه به تورات
زیگومورف
کوههای آند
 کاربر Online
779 کاربر online
تاریخچه ی: کار و دانش

قران می فرماید : (طه / . 14)
__~~green:« و قل رب زدنی علما »" ::بگو خدایا بر دانش من بیفزای ::. ~~__
قرآن کریم یک روش و سبک خاصی دارد که گاهی مطلبی را که می‏خواهد به‏ عموم امت بگوید و عموم را مخاطب قرار دهد شخص رسول اکرم را به عنوان‏ سخنگو و سخن شنوی امت انتخاب می‏کند و او را مخاطب قرار می‏دهد .

البته‏ این قاعده کلی نیست بلکه قرآن عنایت دارد که مستقیما با خود مردم سخن‏ بگوید و خود آنها را مخاطب قرار دهد و لهذا کلمه " « یا ایها الناس " که به معنای " ای مردم " است از کلمات رایج و شایع قرآن است ، ولی در عین حال در پاره‏ای از موارد به واسطه ملاحظاتی ، در مطلبی که مربوط به عموم مردم است شخص پیغمبر را مخاطب قرار می‏دهد .

معمولا این گونه‏ خطابها در جایی است که تو هم این می‏رود که استثنائی در کار است ، ولی‏ وقتی که شخص اول اسلام مخاطب قرار گرفت دیگر احتمال تبعیض و استثناء نمی‏رود . مثلا در یک جا می‏فرماید تو اگر معصیت بکنی چنین و چنان‏ خواهی شد .

البته اگر عموم مردم به طور مستقیم طرف سخن می‏بودند جای این‏ تو هم برای بعضی از خود خواهان بود که این قانون شامل حال ما که دارای‏ فلان امتیاز نژادی و خونی و یا انتسابی هستیم نمی‏باشد ، ولی وقتی که شخص‏ رسول اکرم طرف خطاب و عتاب قرار گرفت هیچ عاقلی نمی‏تواند تصور کند که‏ درباره او استثنائی است .

از جمله مواردی که شخص رسول اکرم مخاطب قرار گرفته همان آیه است که‏ در آغاز سخن تلاوت شد میفرماید : ای پیغمبر بگو : پروردگارا بر علم و دانش من بیفزا .
^ ~~green:پس وقتی که رسول اکرم که‏ با وحی و الهام سر و کار دارد موظف است که از خداوند افزایش معلومات‏ خود را بخواهد حال دیگران معلوم است ، همه امت اسلامیه که به تعلیمات‏ او گردن نهاده‏اند باید با او هم آواز و هماهنگ شوند و بگویند خداوندا بر علم و دانش ما بیفزا~~ ^
البته واضح است این دستور فقط این نیست که تنها بگوییم " خدایا بر دانش من بیفزا " بلکه خواستار است ، باید بخواهیم و طلب کنیم و جستجو نماییم . مخاطب این جمله همان کسی‏ است که در تعلیمات خود فرمود :
::{picture file=img/daneshnameh_up/home_img_mod.jpg} ::::__~~green:«علم را جستجو کنید و لو آنکه لازم‏ باشد تا چین بروید »~~__::

::__~~brown:پس تنها گفتار نیست بلکه خواستار است ، خواستار فقط هم نیست ، کردار و رفتار و حرکت و تکاپو و جستجو است . ~~__::

در آثار دینی ما مکرر به این نکته اشاره شده که علم است که به عمل‏ ارزش می‏دهد و آن را بالا می‏برد ، اثر و ارزش یک کاری که با نیروی علم و معرفت صورت گیرد صدها برابر کاری است که جاهلانه صورت گیرد ، علم ، افزایش دهنده اثر و ارزش کار است .

هر کاری‏ را که در نظر بگیریم می‏بینیم اگر با علم و شناسایی و معرفت توأم گردد اثر و ارزش بسیار بیشتری پیدا می‏کند .

روی همین اصل است که در اسلام دو چیز محترم است : کار و دانش و دو چیز مردود است : بیکاری و نادانی .

ولی این نکته را از اسلام نباید فراموش کرد که کار و دانش که محترم‏ است از یکدیگر جدا نیستند ، یعنی نه این است که برای بعضی کار محترم‏ است و برای بعضی دیگر دانش ، بعضی اهل کار باشند و بعضی اهل دانش ، اینطور نیست ، کار و دانش اگر از یکدیگر جدا افتند اهمیتی ندارند ، این‏ دو اصل مقدس هنگامی برای بشر به صورت دو بال در می‏آیند که معاون یکدیگر و کمک یکدیگر بوده باشند ، یعنی کار در روشنایی علم صورت گیرد ، و اگر یکی عالم باشد و گوشه نشین و دیگری کارگر باشد و جاهل ، مثل این است که‏ در یک شب تاریک یکی چراغ به دست بگیرد و در گوشه‏ای بنشیند و دیگری‏ راه پیمایی کند ولی چراغ نداشته باشد ، باید همان کس که راه پیمایی‏ می‏کند چراغ داشته باشد و همان کس که چراغ دارد راه پیمایی می‏کند ، یعنی‏ همگی به نوبه خود و سهم خود در زندگی حرکت و فعالیت و راه پیمایی کنند و همگی چراغ در دست داشته باشند .
^
__~~green:تعاون و همکاری اصل مقدسی است ، ولی هیچ همکاری و هماهنگی و همگامی ، مقدس تر و پر ارزش تر از همکاری و همگامی کار و دانش نیست ، یعنی‏ کارگر دانشمند و مطلع و عالم باشد و عالم اهل عمل و کار و فعالیت باشد . ~~__

^
در دوره‏هایی از تاریخ در میان بعضی از ملتها فاصله بین کار و دانش‏ وجود داشته است . گذشته از این که این جدایی بین علم و عمل ظلمی عظیم‏ بود یک عامل مهم رکود بشریت همین بود . یکی از خدمات بزرگی که اسلام به‏ بشریت کرد این بود که کار را وظیفه همگانی و دانش را حق همگانی دانست‏ .

گمان نمی‏کنم کسی فی الجمله به منطق اسلام آشنا باشد و منطق این آیین‏ مقدس را در مورد عمومیت وظیفه مقدس شغل داشتن و کار کردن ببیند و از طرف دیگر منطق این دین مقدس را در مورد اهمیت علم و اینکه این حق ، اختصاصی نیست و حق عموم مردم است بداند ، کوچک ترین شکی و تردیدی در مطلبی که گفته شد بتواند بکند . نه وظیفه کار کردن اختصاص به دسته‏ای‏ دارد و نه حق علم و دانش از مختصات دسته‏ای دیگر است .

گذشته از همه اینها اسلام ، علم و عمل ، دانش و کار را به همکاری و همگامی یکدیگر دعوت کرد ، از طرفی فرمود علم بدون عمل مانند درخت بی‏ ثمر است ، فایده و ارزش ندارد ، از طرف دیگر هنگام مقایسه عمل توأم با علم و عمل بدون علم ارزش عمل توأم با علم را صدها برابر عمل بدون علم‏ تعیین کرد .

کار هر نوع کاری باشد ، همینکه صحیح و لازم و وظیفه شد باید با دانش‏ توأم شود تا ارزش و اثر زیاد پیدا کند .

مگر نه این است که بین کار و نیرو تناسب مستقیم است ، نیروی بیشتر کار بیشتر و عالی تر تولید می‏کند ، و مگر نه این است که برای بشر ، دانش بزرگ ترین منبع نیرو و قدرت است . قدرت عظیم انسان که جماد و نبات و حیوان و صحرا و دریا و فضا را مسخر کرده از منبع عظیم علم سرچشمه می‏گیرد .

__~~orange:انسان ماشین نیست که قدرتش بستگی به‏ میزان بخار و برق و حرارت داشته باشد ، حیوان هم نیست که مانند اسب و فیل همه قدرتش همان باشد که در دست و پا و پشت اوست ، قدرت بیشتر انسان قدرت فکری و مغزی است ، به موجب این قدرت است که چنین تمدنی‏ عظیم به وجود آورده ، قدرتهای برق و بخار و قدرتهای عضلانی اسب و فیل و هر حیوان دیگر را به استخدام خویش در آورده است . ~~__

اگر کار از علم و دانش جدا شود حداکثر اثر و ارزش کار این است که‏ کارگر از زمین ، جو و گندم و سبزی و پنبه تولید می‏کند ، از معدن زغال و فلزات استخراج می‏کند ، به وسیله دامداری شیر و کره و ماست و پنیر و پشم‏ به وجود می‏آورد ، و دیگر از این حد تجاوز نمی‏کند ، ولی اگر کار و دانش‏ به کمک یکدیگر آمدند و دست یکدیگر را فشردند علاوه بر همه اینها از همان‏ پنبه و از همان پشم که با واحد تن و خروار می‏فروخت و از همان ابریشم که‏ به بهای مناسب به بازار می‏آورد ، پارچه‏های گران قیمت که با واحد متر خرید و فروش بشود به وجود می‏آورد و از همان فلز کم قیمت ماشینهای گران‏ قیمت به وجود می‏آورد .

این است معنای اینکه دانش اثر و ارزش کار را بالا می‏برد ، و این است معنای هنر و صنعت و کار توأم با دانش .

((سعدی)) در اول باب هفتم گلستان می‏گوید :

__~~brown:" حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است ، یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد ، اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنرمند در نفس خود دولت است ، هر جا که‏ رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند " ~~. __




منبع : حکمتها و اندرزها
نویسنده : شهید استاد مرتضی مطهری
صفحه : 203



تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 پنج شنبه 30 تیر 1384 [14:40 ]   3   یاسر ناظم نیا      جاری 
 پنج شنبه 30 تیر 1384 [14:37 ]   2   یاسر ناظم نیا      v  c  d  s 
 یکشنبه 19 تیر 1384 [16:13 ]   1   یاسر ناظم نیا      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..