منو
 صفحه های تصادفی
پرچم ایران
فتح تهران و اولین دولت
حسن و حسین، نام دو درخت بهشتی
نظریه فرد هویل
دانیل هیلیس
آثار بیولوژیکی الکتریسیته هوا
تسامح یا تساهل دینی
علل پیروزی و شکست جنگها
عواطف کودکان و عوامل موثر بر آن
رشته مهندسی آبیاری
 کاربر Online
713 کاربر online
Lines: 1-27Lines: 1-31
-((زهیر بن قین| زهیر بن قین بجلی )) از هواداران ((عثمان بن عفان|عثمان)) بود و همزمان با امام حسین علیه السلام مراسم حج را به جا آورده بود و به کوفه باز می گشت.
جماعتی از قبیله ((بنی فزاره ))و ((بجیله )) چنین نقل کرده اند:
+((زهیر بن قین|زهیر بن قین بجلی)) از هواداران ((عثمان بن عفان|عثمان)) بود و همزمان با ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) مراسم حج را به جا آورده بود و به ((کوفه)) باز می گشت.

جماعتی از قبیله ((بنی فزاره)) و ((بجیله)) چنین نقل کرده اند:
 ما با زهیر بن قین از مکه باز می گشتیم و در راه همراه با حسین علیه السلام و همراهانش راه می پیمودیم. هرگاه حسین علیه السلام در محلی توقف می‌کرد، ما حرکت می کردیم و در جای دیگری توقف می‌کردیم، ولی در منزل‌گاه زَرود ناچار شدیم با کاروان امام توقف کنیم.  ما با زهیر بن قین از مکه باز می گشتیم و در راه همراه با حسین علیه السلام و همراهانش راه می پیمودیم. هرگاه حسین علیه السلام در محلی توقف می‌کرد، ما حرکت می کردیم و در جای دیگری توقف می‌کردیم، ولی در منزل‌گاه زَرود ناچار شدیم با کاروان امام توقف کنیم.
 با زهیر نشسته بودیم و غذا می خوردیم که ناگهان فرستاده حسین علیه السلام وارد شد و سلام کرد و گفت:« ای زهیر بن قین! مرا ابا عبدالله بن الحسین به سوی تو فرستاده. به دیدارش برو.» ما همه دست از غذا کشیدیم و سکوت کردیم.  با زهیر نشسته بودیم و غذا می خوردیم که ناگهان فرستاده حسین علیه السلام وارد شد و سلام کرد و گفت:« ای زهیر بن قین! مرا ابا عبدالله بن الحسین به سوی تو فرستاده. به دیدارش برو.» ما همه دست از غذا کشیدیم و سکوت کردیم.
 همسر زهیر - که دیلم (یا دلهم)، دختر عمرو بود - گفت:« سبحان الله! فرزند پیامبر کسی را به دنبالت فرستاده و تو را فرا خوانده و تو از رفتن خودداری می کنی؟! چه می‌شود اگر نزد او بروی و سخن او را بشنوی!»  همسر زهیر - که دیلم (یا دلهم)، دختر عمرو بود - گفت:« سبحان الله! فرزند پیامبر کسی را به دنبالت فرستاده و تو را فرا خوانده و تو از رفتن خودداری می کنی؟! چه می‌شود اگر نزد او بروی و سخن او را بشنوی!»
 زهیر از جا برخاست و به سوی خیمه ی امام رفت. طولی نکشید که با چهره‌ای درخشان و شادمان باز گشت. فرمان داد خیمه را برچینند و بار و بنه را برداشته، در جوار اردوی امام علیه السلام خیمه بزنند. بعد به همسرش گفت:« تو را طلاق دادم؛ زیرا فقط خوبی تو را می‌خواهم. من تصمیم گرفته‌ام همراه حسین علیه السلام باشم و جانم را فدای او کنم.» زهیر از جا برخاست و به سوی خیمه ی امام رفت. طولی نکشید که با چهره‌ای درخشان و شادمان باز گشت. فرمان داد خیمه را برچینند و بار و بنه را برداشته، در جوار اردوی امام علیه السلام خیمه بزنند. بعد به همسرش گفت:« تو را طلاق دادم؛ زیرا فقط خوبی تو را می‌خواهم. من تصمیم گرفته‌ام همراه حسین علیه السلام باشم و جانم را فدای او کنم.»
 سپس همسر خود را با مقداری آذوقه و مال و با چند تن از عمو زاده هایش همراه کرد تا او را به مقصد برسانند.  سپس همسر خود را با مقداری آذوقه و مال و با چند تن از عمو زاده هایش همراه کرد تا او را به مقصد برسانند.
-همسر زبیر بر خاست و گریست و با او وداع کرد و گفت:« خداوند یار و مددکار تو باشد و این سفر را برای تو به خیر کند. روز قیامت، این از خود گذشتگی مرا به جدّ حسین علیه السلام یادآوری کن.»
زهیر بعد از وداع با همسرش به همراهان خود گفت:« هر کس از شما دوست دارد با من بیاید و گرنه این آخرین دیدار ماست!»
بعد نقل کرد که:« ما در نواحی دریای خزر جنگ می‌کردیم؛ خداوند ما را پیروز کرد و غنائمی به دست آوردیم. ((سلمان باهری )) به ما گفت:« آیا از این پیروزی و کسب غنائم خوشحالید؟»
+همسر زبیر برخاست و گریست و با او وداع کرد و گفت:« خداوند یار و مددکار تو باشد و این سفر را برای تو به خیر کند. روز قیامت، این از خود گذشتگی مرا به جدّ حسین علیه السلام یادآوری کن.»

زهیر بعد از وداع با همسرش به همراهان خود گفت:« هر کس از شما دوست دارد با من بیاید وگرنه این آخرین دیدار ماست!»
بعد نقل کرد که:« ما در نواحی ((دریای خزر)) جنگ می‌کردیم؛ خداوند ما را پیروز کرد و غنائمی به دست آوردیم. ((سلمان باهری)) به ما گفت:« آیا از این پیروزی و کسب غنائم خوشحالید؟»
 گفتیم:« آری!»  گفتیم:« آری!»
-گفت:« (از پیامبر اکرم شنیدم که فرمود) در آینده، به جنگ در کنار سرور جوانان آل محمد (حسین علیه السلام) و یاری او و غنائمی که در این مسیر نصیب شما خواهد شد، بیشتر شاد باشید!» +گفت:« (از ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم)) شنیدم که فرمود) در آینده، به جنگ در کنار سرور جوانان ((آل محمد - ص- « آل الرسول »|آل محمد)) (حسین علیه السلام) و یاری او و غنائمی که در این مسیر نصیب شما خواهد شد، بیشتر شاد باشید!»
 من هم اکنون شما را به خدا می سپارم.» من هم اکنون شما را به خدا می سپارم.»
   
-ابراهیم بن سعید که از همراهان زهیر در سفر حج بود روایت کرده است که امام به زهیر فرموده بود:« من در کربلا کشته خواهم شد و سرم را زحر بن قیس به امید جایزه نزد یزید خواهد برد ولی یزید چیزی به او نخواهد داد.» +ابراهیم بن سعید که از همراهان زهیر در سفر حج بود روایت کرده است که امام به زهیر فرموده بود:« من در کربلا کشته خواهم شد و سرم را زحر بن قیس به امید جایزه نزد ((یزید بن معاویه|یزید)) خواهد برد ولی یزید چیزی به او نخواهد داد.»
-منابع:
قصه کربلا، ص 178.
حیاه الامام الحسین، ج 3، ص 66.
ابصار العین، ص 95
اللهوف، ص 30.
مراصد الاطلاع، ج 1، ص 220.
اثبات الهداه، ج 2، 588.
+!منابع:
*قصه کربلا، ص 178.
*حیاه الامام الحسین، ج 3، ص 66.
*ابصار العین، ص 95
*اللهوف، ص 30.
*مراصد الاطلاع، ج 1، ص 220.
*اثبات الهداه، ج 2، 588.
-مراجعه شود به:
((درگیری هنگام خروج از مکه))
+*مراجعه شود به:
*((درگیری امام حسین علیه السلام و یارانش هنگام خروج از مکه))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 02 مهر 1384 [06:51 ]   4   شکوفه رنجبری      جاری 
 شنبه 27 فروردین 1384 [07:12 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 دوشنبه 19 بهمن 1383 [10:21 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 شنبه 14 شهریور 1383 [08:26 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..