{picture file=img/daneshnameh_up//GHADIR1.JPG}
|
پس از پایان مراسم حج در سال دهم ((هجرت ))پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت که از ((مکه|مکه ))به سوی ((مدینه، مدینة النبی، یثرب|مدینه ))حرکت کند،هنگامی که کاروان به منطقه ای به نام ((رابغ ))رسید که در نزدیکی ((جحفه ))بود.
((جبرئیل|جبرئیل ))به پیامبر از سوی خداوند متعال ((وحی|وحی ))فرستاد که (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته) (سوره مائده آیه 67) (ای فرستاده ما آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاُ به مردم ابلاغ کن و اگر این کار را نکنی رسالت او را انجام نداده ای.)
پیامبر که از لحن آیه اهمیت خطیر ماموریت را فهمید و دستور داد که کاروان از حرکت خودداری کند و آنان که جلوتر بودند از حرکت باز ایستادند و آنان که عقب تر بودند به کاروان رسیدند.
هوا به شدت گرم بود و مردم قسمتی از عباهای خود را زیر پا و قسمتی را روی سر انداخته بودند برای پیامبر در زیر درخت با چادر سایبانی درست کردند و پیامبر نماز ظهر را با جماعت خواند و آنگاه بالای بلندی که از جهاز شتران درست شده بود در برابر دیدگان دهها هزار نفر از کاروانیان در بیابان ((گزارشی از حادثه غدیر و خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم|غدیر خم ))خطبه ای را با صدای رسا ایراد فرمود و در این خطبه به مردم یادآور شد که من به زودی دعوت حق را ((لبیک ))می گویم و از میان شما می روم رسول خدا صلی الله علیه و آله در ضمن سخنانش چندین بار با اعترافات مردم روبرو شد که می گفتند تو در راه رسالت الهی ات کوشش کردی خداوند تو را پاداش نیک دهد و نیز اعترافات مردم بر یگانگی خداوند و رسالت پیامبر و حقانیت زندگی پس از مرگ.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من در میان شما دو چیز نفیس و گرانمایه می گذارم یکی کتاب خدا که یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر آن در دست شماست و دیگری ((عترت پیامبر|عترت ))و ((اهل بیت، عترت، آل رسول، قربی|اهل بیت ))من، خداوند به من خبر داد که این دو یادگار هرگز از هم جدا نخواهند شد، هان ای مردم بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید و درعمل به هر دو کوتاهی نکنید که هلاک می شوید.
آنگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و آن را آنقدر بلند کرد که سفیدی زیر بغل هر دو برای مردم نمایان شد و او را به مردم معرفی کرد و از مردم پرسید: سزاوارتر بر مومنان از خود آنها کیست؟
همگی پاسخ دادند: خدا و پیامبر او داناترند.
پیامبر فرمود: خداوند مولای من و من مولای مومنان هستم و من بر آنها از خودشان سزاوارترم و آنگاه اینگونه ادامه داد: (من کنت مولاه فهذا علی مولاه) (هرکس من مولای او هستم این علی مولای اوست) و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد: (اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار )؛ (بار خدایا کسانی را که علی را دوست دارند دوستشان بدار و کسانی را که بااو دشمنند دشمن بدار. خدایا یاران علی را یاری کن، دشمنان علی را خوار و ذلیل کن و او را محور حق قراربده )
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای مردم اکنون ((جبرئیل|فرشته وحی ))نازل شد و این آیه را آورد (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا) (سوره مائده آیه 3) (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نموده و ((اسلام ))را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم.)
پیامبر در این هنگام صدای خود را به تکبیر بلند کرد و فرمود: خدا را سپاسگزارم که آیین خود را کامل کرد و نعمتش را به پایان رساند و از وصایت و ولایت و جانشین علی پس از من خشنود گشت و به دنبال این سخنان پیامبر از بالای جهاز شتر فرود آمد و به علی دستور داد تا زیر خیمه بنشیند تا مردم با او بیعت کنند و به او تبریک بگویند پیش از همه افراد ((ابوبکر|ابوبکر ))و ((عمر بن خطاب|عمر ))به حضرت علی علیه السلام تبریک گفتند و او را مولای خود معرفی کردند.
پس از آنها تمام مسلمانان به دستور پیامبر خدا با ((امیرالمؤمنین|عنوان امیرالمؤمنین ))علیه السلام به حضرت علی علیه السلام سلام کردند و با او بیعت انجام دادند.
مراجعه شود به:
((گزارشی از حجه الوداع آخرین حج پیامبر - ص))