منو
 صفحه های تصادفی
درخت المپیاد ریاضی
ژینوفور
نام تجارتی
کانسار کانیهای رسی
دعاهای مستجاب امام موسی کاظم علیه السلام
میدان مغناطیسی بار متحرک
پدیده وحی
اختلاف منظر و سرعت نور
حکومت موحدون بر اندلس
خاستگاه گوهرها
 کاربر Online
329 کاربر online
تاریخچه ی: ویژگیهای فقیه جامع الشرایط

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:4
ویژگی های فقیه جامع الشرایط برای ولایت فقیهی بدین شرح می باشد :



اجتهاد مطلق


اسلام، یک مجموعه منسجم است‏به گونه‏اى که دیانت آن، عین سیاست است و سیاست آن، عین دیانتش مى‏باشد و فهم درست و کامل ره‏آورد وحى، زمانى صورت مى‏گیرد که فقیه، به همه ابعاد آن آگاه باشد و از اینرو، اسلام‏شناس واقعى کسى است که در همه اصول و فروع، در عبادات و عقود و احکام و ایقاعات و سیاست اسلامى مجتهد باشد. بنابراین، کسى که در تحلیل همه معارف دین، اجتهاد مطلق ندارد و به اصطلاح، «مجتهد مطلق‏» نیست، بلکه «مجتهد متجزى‏» است، صلاحیت ولایت‏بر جامعه اسلامى و اداره آن را ندارد و همچنین فقیهى که ابعاد سیاسى اسلام را خوب نفهمیده است، توان چنین مسؤولیت عظیمى را نمى‏تواند داشته باشد.

فقیه حاکم بر نظام اسلامى که در عصر غیبت، مجرى و حافظ و مبین قرآن است، باید به تمام جوانب آن آگاه باشد. او باید علاوه بر شناخت احکام و معارف قرآن کریم، درباره انسان و جامعه اسلامى، روایات رسیده از عترت(علیهم‏السلام) را نیز به خوبى بررسى نماید و به شناختى کامل و جامع از احکام اسلام برسد. اگر شخصى برخى از مسائل اسلامى برایش حل نشده و خود نمى‏تواند آنها را عمیقا بررسى نماید، او ولى مسلمین نیست; یعنى نه «مرجع فتوا»ست و نه «مصدر ولایت‏»; نه مى‏تواند فتوا بدهد و نه مى‏تواند اسلام را به اجرا درآورد.

فقیهى که شعاع عملش همدوش شعاع فقه باشد و بتواند مسائل جدید و مستحدثه مسلمین را حل کند و آنها را بر اصول و فروع دین تطبیق دهد، او «مجتهد مطلق‏»ى است که در صورت واجد بودن شرایط دیگر، مى‏تواند مسؤولیت ولایت و مدیریت جامعه اسلامى را بپذیرد و از عهده آن برآید.

عدالت مطلق


فقیه جامع‏الشرایط، کسى است که علاوه بر جناح عقل نظرى، در جناح عقل عملى نیز به مقدار ممکن کامل باشد; یعنى علاوه بر اینکه لازم است علم دین را درست‏بفهمد، باید آن علم را در خودش و محدوده حیاتش و در جامعه اسلامى به درستى اجرا نماید; لازم است همه وظایف دینى خود را انجام دهد و آنچه از دین باید به مردم ابلاغ کند، ابلاغ نماید و چیزى را کتمان نکند. فقیه عادل، باید به میل و هوس کارى نکند; مطیع هواهاى نفسانى نگردد و گناهى از او سرنزند; نه واجبى را ترک کند و نه حرامى را مرتکب شود.

شخصى که مطیع هوس است، در درون جانش بتکده‏اى دارد و در نهادش، بت‏پرستى رسوخ یافته است و در واقع، هوایش را معبود و اله خود قرار داده و همان را مى‏پرستد: «افرایت من اتخذ الهه هواه‏» . چنین شخصى، هیچ‏گاه صلاحیت ولایت و هدایت مسلمین را ندارد و مشمول خطاب ابراهیم خلیل(سلام‏الله‏علیه) است که فرمود: «اف لکم ولما تعبدون من دون الله‏» ; اف بر شما و بر هر آنچه غیر خدا مى‏پرستید. این بیان عتاب‏آمیز، تنها شامل بت‏پرستان بتکده‏هاى صورى نیست، بلکه بتکده‏هاى درونى هواپرستان را نیز شامل مى‏شود.

بنابراین، ویژگى دوم فقیه جامع‏الشرایط، ترک هوا و هوس و تابعیت عملى محض سبت‏به احکام و دستورهاى دین است. فقیه حاکم، اگر فتوا مى‏دهد، باید خود نیز به آن عمل کند و اگر حکم قضایى صادر مى‏کند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حکم ولایى و حکومتى صادر و انشاء مى‏نماید، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نکند.

قدرت مدیریت و استعداد رهبرى


در اصل یکصدونهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، ویژگى‏هاى رهبر، چنین بیان شده است:

شرایط و صفات رهبرى:

1- صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه.

2- عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام.

3- بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى.

در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصى که داراى بینش فقهى و سیاسى قوى‏تر باشد مقدم است.

بنابراین، علاوه بر اجتهاد مطلق و صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه و همچنین عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام، استعداد و توانائى رهبرى و کشوردارى، شرط ضرورى سوم براى فقیه است.

فقیه جامع‏الشرایط باید علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، اولا بینش درست و صحیحى نسبت‏به امور سیاسى و اجتماعى داخل و خارج کشور داشته باشد و ترفندهاى دشمنان خارج را خوب بشناسد و ثانیا از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد; زیرا مدیریت، گذشته از تئورى، نیازمند ذوق اداره و هنر تدبیر است; بسیارى از ما اوزان شعر را مى‏دانیم که مثلا فلان شعر باید بر وزن «مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن‏» باشد; اما دانستن عروض، هیچ گاه کسى را شاعر نمى‏کند. شعرشناسى، غیر از شاعر بودن است; چراکه انشاء شعر، گذشته از آشنائى به قواعد شعر، نیازمند استعدادهاى خاصى است. همه ما مى‏دانیم که باید کشور را بر اساس قسط و عدل اداره کرد، اما مدیر و مدبر بودن، غیر از دانش و بینش سیاسى است; هنرى است که هر کس آن‏را ندارد. شرط اسلام‏شناسى را ممکن است‏برخى داشته باشند ولى همه آنان شجاعت لازم را مانند شجاعت امام راحل(قدس‏سره) ندارند. وقتى خبر حکومت نظامى را در یکى از روزهاى دهه دوم بهمن‏57 به ایشان دادند، امام هراسناک نبودند و فرمودند: بیرون بروید و حکومت نظامى را بشکنید! و آن زمان که خبر تجاوز رژیم عراق و توطئه استکبار بر ضد انقلاب اسلامى را به ایشان رساندند، نترسیدند و شجاعت‏خود را به دیگران نیز انتقال دادند.

در رژیم فاسد و منحوس پهلوى، در بحبوحه گرفت‏وگیرها، بعضى از آقایان، خدمت مراجع و فقهاى بزرگ مى‏رفتند و با آنان مشورت مى‏کردند و خواستار اطلاعیه مى‏شدند. من خدمت‏یکى از بزرگان فقه رفتم، خدا غریق رحمتش کند که بر ما حق بزرگى داشت. در آن اوضاع بحرانى که امام مى‏فرمودند وقتى که دین در خطر باشد، تقیه حرام است و براى حفظ دین از هیچ چیزى حتى جان نباید دریغ ورزید، من دیدم این فقیهى که به علم و دانش او خیلى اعتقاد داشتیم و داریم، بحارالانوار رحلى مرحوم مجلسى(رض) را جلوى خود گذاشته و بحث تقیه را مطالعه مى‏کند. او به همه آنچه در کتاب و سنت نوشته شده، علم داشت و اگر اعلم از دیگران نبود، دیگران از او اعلم نبودند; ادق از دیگران بود ولى هنر کشوردارى و تدبیر و مدیریت در او نبود که در پرتو آن، اگر به او بگویند ده نفر یا صدنفر کشته شده‏اند، آن خون‏ها را هدر رفته نبیند و بلکه شهادت هزاران نفر را براى حفظ اسلام و زنده کردن دین و حیات انسانى در جامعه ضرورى ببیند.

بنابراین، نمى‏توان گفت هر فقیه عادلى صلاحیت رهبرى جامعه را دارد، بلکه باید گذشته از شرائط علمى، داراى استعداد و توانایى لازم براى اداره امت اسلامى باشد.


ویژگی های فقیه جامع الشرایط برای ولایت فقیهی بدین شرح می باشد :



اجتهاد مطلق


اسلام، یک مجموعه منسجم است‏به گونه‏اى که دیانت آن، عین سیاست است و سیاست آن، عین دیانتش مى‏باشد و فهم درست و کامل ره‏آورد وحى، زمانى صورت مى‏گیرد که فقیه، به همه ابعاد آن آگاه باشد و از اینرو، اسلام‏شناس واقعى کسى است که در همه اصول و فروع، در عبادات و عقود و احکام و ایقاعات و سیاست اسلامى مجتهد باشد. بنابراین، کسى که در تحلیل همه معارف دین، اجتهاد مطلق ندارد و به اصطلاح، «مجتهد مطلق‏» نیست، بلکه «مجتهد متجزى‏» است، صلاحیت ولایت‏بر جامعه اسلامى و اداره آن را ندارد و همچنین فقیهى که ابعاد سیاسى اسلام را خوب نفهمیده است، توان چنین مسؤولیت عظیمى را نمى‏تواند داشته باشد.

فقیه حاکم بر نظام اسلامى که در عصر غیبت، مجرى و حافظ و مبین قرآن است، باید به تمام جوانب آن آگاه باشد. او باید علاوه بر شناخت احکام و معارف قرآن کریم، درباره انسان و جامعه اسلامى، روایات رسیده از عترت(علیهم‏السلام) را نیز به خوبى بررسى نماید و به شناختى کامل و جامع از احکام اسلام برسد. اگر شخصى برخى از مسائل اسلامى برایش حل نشده و خود نمى‏تواند آنها را عمیقا بررسى نماید، او ولى مسلمین نیست; یعنى نه «مرجع فتوا»ست و نه «مصدر ولایت‏»; نه مى‏تواند فتوا بدهد و نه مى‏تواند اسلام را به اجرا درآورد.

فقیهى که شعاع عملش همدوش شعاع فقه باشد و بتواند مسائل جدید و مستحدثه مسلمین را حل کند و آنها را بر اصول و فروع دین تطبیق دهد، او «مجتهد مطلق‏»ى است که در صورت واجد بودن شرایط دیگر، مى‏تواند مسؤولیت ولایت و مدیریت جامعه اسلامى را بپذیرد و از عهده آن برآید.

عدالت مطلق


فقیه جامع‏الشرایط، کسى است که علاوه بر جناح عقل نظرى، در جناح عقل عملى نیز به مقدار ممکن کامل باشد; یعنى علاوه بر اینکه لازم است علم دین را درست‏بفهمد، باید آن علم را در خودش و محدوده حیاتش و در جامعه اسلامى به درستى اجرا نماید; لازم است همه وظایف دینى خود را انجام دهد و آنچه از دین باید به مردم ابلاغ کند، ابلاغ نماید و چیزى را کتمان نکند. فقیه عادل، باید به میل و هوس کارى نکند; مطیع هواهاى نفسانى نگردد و گناهى از او سرنزند; نه واجبى را ترک کند و نه حرامى را مرتکب شود.

شخصى که مطیع هوس است، در درون جانش بتکده‏اى دارد و در نهادش، بت‏پرستى رسوخ یافته است و در واقع، هوایش را معبود و اله خود قرار داده و همان را مى‏پرستد: «افرایت من اتخذ الهه هواه‏» (53) . چنین شخصى، هیچ‏گاه صلاحیت ولایت و هدایت مسلمین را ندارد و مشمول خطاب ابراهیم خلیل(سلام‏الله‏علیه) است که فرمود: «اف لکم ولما تعبدون من دون الله‏» (54) ; اف بر شما و بر هر آنچه غیر خدا مى‏پرستید. این بیان عتاب‏آمیز، تنها شامل بت‏پرستان بتکده‏هاى صورى نیست، بلکه بتکده‏هاى درونى هواپرستان را نیز شامل مى‏شود.

بنابراین، ویژگى دوم فقیه جامع‏الشرایط، ترک هوا و هوس و تابعیت عملى محض سبت‏به احکام و دستورهاى دین است. فقیه حاکم، اگر فتوا مى‏دهد، باید خود نیز به آن عمل کند و اگر حکم قضایى صادر مى‏کند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حکم ولایى و حکومتى صادر و انشاء مى‏نماید، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نکند.

قدرت مدیریت و استعداد رهبرى


در اصل یکصدونهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، ویژگى‏هاى رهبر، چنین بیان شده است:

شرایط و صفات رهبرى:

1- صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه.

2- عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام.

3- بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى.

در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصى که داراى بینش فقهى و سیاسى قوى‏تر باشد مقدم است.

بنابراین، علاوه بر اجتهاد مطلق و صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه و همچنین عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام، استعداد و توانائى رهبرى و کشوردارى، شرط ضرورى سوم براى فقیه است.

فقیه جامع‏الشرایط باید علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، اولا بینش درست و صحیحى نسبت‏به امور سیاسى و اجتماعى داخل و خارج کشور داشته باشد و ترفندهاى دشمنان خارج را خوب بشناسد و ثانیا از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد; زیرا مدیریت، گذشته از تئورى، نیازمند ذوق اداره و هنر تدبیر است; بسیارى از ما اوزان شعر را مى‏دانیم که مثلا فلان شعر باید بر وزن «مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن‏» باشد; اما دانستن عروض، هیچ گاه کسى را شاعر نمى‏کند. شعرشناسى، غیر از شاعر بودن است; چراکه انشاء شعر، گذشته از آشنائى به قواعد شعر، نیازمند استعدادهاى خاصى است. همه ما مى‏دانیم که باید کشور را بر اساس قسط و عدل اداره کرد، اما مدیر و مدبر بودن، غیر از دانش و بینش سیاسى است; هنرى است که هر کس آن‏را ندارد. شرط اسلام‏شناسى را ممکن است‏برخى داشته باشند ولى همه آنان شجاعت لازم را مانند شجاعت امام راحل(قدس‏سره) ندارند. وقتى خبر حکومت نظامى را در یکى از روزهاى دهه دوم بهمن‏57 به ایشان دادند، امام هراسناک نبودند و فرمودند: بیرون بروید و حکومت نظامى را بشکنید! و آن زمان که خبر تجاوز رژیم عراق و توطئه استکبار بر ضد انقلاب اسلامى را به ایشان رساندند، نترسیدند و شجاعت‏خود را به دیگران نیز انتقال دادند.

در رژیم فاسد و منحوس پهلوى، در بحبوحه گرفت‏وگیرها، بعضى از آقایان، خدمت مراجع و فقهاى بزرگ مى‏رفتند و با آنان مشورت مى‏کردند و خواستار اطلاعیه مى‏شدند. من خدمت‏یکى از بزرگان فقه رفتم، خدا غریق رحمتش کند که بر ما حق بزرگى داشت. در آن اوضاع بحرانى که امام مى‏فرمودند وقتى که دین در خطر باشد، تقیه حرام است و براى حفظ دین از هیچ چیزى حتى جان نباید دریغ ورزید، من دیدم این فقیهى که به علم و دانش او خیلى اعتقاد داشتیم و داریم، بحارالانوار رحلى مرحوم مجلسى(رض) را جلوى خود گذاشته و بحث تقیه را مطالعه مى‏کند. او به همه آنچه در کتاب و سنت نوشته شده، علم داشت و اگر اعلم از دیگران نبود، دیگران از او اعلم نبودند; ادق از دیگران بود ولى هنر کشوردارى و تدبیر و مدیریت در او نبود که در پرتو آن، اگر به او بگویند ده نفر یا صدنفر کشته شده‏اند، آن خون‏ها را هدر رفته نبیند و بلکه شهادت هزاران نفر را براى حفظ اسلام و زنده کردن دین و حیات انسانى در جامعه ضرورى ببیند.

بنابراین، نمى‏توان گفت هر فقیه عادلى صلاحیت رهبرى جامعه را دارد، بلکه باید گذشته از شرائط علمى، داراى استعداد و توانایى لازم براى اداره امت اسلامى باشد.



تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 19 تیر 1384 [05:55 ]   5   محمد ورهرام      جاری 
 سه شنبه 10 خرداد 1384 [08:39 ]   4   محمد ورهرام      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 خرداد 1384 [08:37 ]   3   محمد ورهرام      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 خرداد 1384 [08:35 ]   2   محمد ورهرام      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 خرداد 1384 [06:45 ]   1   محمد ورهرام      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..