منو
 صفحه های تصادفی
هدانبرژیت
ابوالعلاء صاعدی صاعد
رسانش الکترونی در فلزات
سالم بن عمرو و شهادت در کربلا
محمد بن ملکشاه سلجوقی
اسیدهای موجود در عسل
IP
ژنوم در موجودات مختلف
طبقه بندی چربیها
مناجات و نماز شب
 کاربر Online
712 کاربر online
تاریخچه ی: وشمگیر بن زیار

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:4


وشمگیر بن زیار

«356-323ق / 967-935م»

با قتل مرداویج به دست غلامان ترکش، برادر وی وشمگیر بن زیار به فرمانروایی زیاریان برگزیده شد. وی که وارث سپاهی در هم شکسته و خزاین دستبرد خورده برادر شده بود، با وجودی که از همان آغاز امارت از یک سو با تحریکات سامانیان و از سوی دیگر با خصومت های آل بویه مواجه شد، خود را خیلی بیش از آن چه انتظار می‏رفت، شایسته امارت نشان داد.

تنها سه سال پیش از مرگ مرداویج بود که به اصرار برادر از کار در مزارع برنج گام به عالم سیاست گذارد و برای مدتی کوتاه حکمرانی اصفهان و سپس ری را برعهده گرفت.
وشمگیر تجربه زیادی در کار سرکردگی سپاه نداشت. خامی و ناتوانی وشمگیر در اوان کار «320 ق / 932 م» بدان حد بود که سخنانش را اطرافیان مایه یأس و نومیدی می‏دانستند.

با این وصف، این امیر زیاری با چنین سابقه‏ای، در آغاز امارت و در اداره قلمرو یی که به او رسیده بود ، چنان قدرت و استعداد شگفت انگیزی نشان داد که مایه حیرت اطرافیان شد.

منازعات وشمگیر بر سر ری و جرجان (گرگان) و اصفهان

در آغاز، با مخالفت سامانیان که سلطه اغیار را در ری و جرجان مایه تهدید خراسان و تحمل ناپذیر می‏دانستند، مواجه شد. از این رو چون منتظر فرصت بودند، بلافاصله پس از قتل مرداویج، در صدد تسخیر و باز پس گیری این نواحی برآمدند.
بدین گونه
  • تسخیر ری نخستین گرفتاری وشمگیر مقابله با لشکری بود که امیر ابوبکر محمد بن مظفر چغانی - والی نیشابور و سپهسالار خراسان - به حکم نصر بن احمد، امیر بخارا، از نیشابور به قصد تسخیر ری فرستاد. در همان احوال، امیر سامانی به ماکان کاکی هم که از سوی سامانیان حکومت کرمان را داشت، فرمان داد تا جهت تسخیر جرجان به سپاه خراسان ملحق شود.
  • فتح جرجان به دست سپاه وشمگیر ماکان از راه بیابان خود را به دامغان رساند و محمد مظفر در این هنگام که در بسطام بود، به ماکان پیغام فرستاد تا پیش از رسیدن سپاه خراسان، از درگیری و مقابله با سپاه وشمگیر که سپهسالاری به نام «بنجین» بر آن فرماندهی می‏کرد، خودداری ورزد. اما ماکان به این اخطار توجهی نکرد و به جانب جرجان عزیمت کرد و از سپاه بنجین شکست خورده، ناچار عقب نشست و جرجان به دست سپاه وشمگیر افتاد «324 ق / 936 م».
    • اتحاد وشمگیر با دشمن پس از این فتح، سردار سپاه وشمگیر در حادثه‏ای از اسب به زیر افتاد و در دم جان سپرد «رمضان 324 ق / اگوست 936 م». این واقعه باعث شد تا ماکان بار دیگر روی به جرجان آورد، اما این بار با تبانی پنهانی با وشمگیر، علیه امیر خراسان عصیان کرد. این توافق پنهانی وشمگیر با ماکانی کاکی، موجب شد که برای مدتی سامانیان به جرجان مشغول شوند و وشمگیر بتواند با تحکیم مواضع خود در برابر سامانیان، فشار آل بویه را دفع نماید.
  • فتح اصفهان به دست وشمگیر وشمگیر که اصفهان را جزو قلمرو مرداویج می‏دانست و نمی‏خواست شاهد استقرار آل بویه در آن جا باشد، لشکری عظیم از ری به اصفهان برد.
حسن بن بویه که در آن هنگام در اصفهان بود، آن جا را رها کرد و بدین گونه شهر به دست سپاه زیاری افتاد و خطبه به نام وی خوانده شد. وشمگیر سپس لشکری از ری به الموت برد و آن جا را تسخیر کرد «327 ق / 938 م». اما در بازگشت با مشکل مواجه گشت.

از دست دادن جرجان (گرگان) و اصفهان و ری

  • جرجان به دست سامانیان تصرف شد عصیان ماکان کاکی در جرجان، خراسان را برای سامانیان به خطر می‏انداخت، از این رو به فرمان امیر نصر، سپهسالار جدید خراسان، ابو علی چغانی که به جای پدرش ابوبکر محمد بن مظفر به آن ولایت آمده بود، از نیشابور عازم جرجان شد و آن را در محاصره گرفت. ماکان از وشمگیر یاری طلبید و سپاه زیاری عازم آن دیار شد. اما هنگامی به جرجان رسید که برای جلوگیری از سقوط جرجان بسیار دیر شده بود. مذاکرات صلحی که با ابتکار سردار وشمگیر صورت گرفت، منجر به آن شد که لشکر خراسان اجازه خروج سپاه ماکان را از جرجان بدهد و بدین ترتیب جرجان به تصرف سامانیان در آید.
  • اصفهان به دست آل بویه تصرف شد از طرف دیگر، چون اکثر سپاه وشمگیر به یاری ماکان رفته بودند، حسن بن بویه از فرصت سود جسته، بار دیگر اصفهان را به تسخیر خود درآورد «328 ق / 939 م».
  • با سقوط جرجان و اصفهان، ری نیز به خطر افتاد و وشمگیر با توطئه‏ای مواجه گشت که برای برانداختن وی، آل بویه با امیر خراسان به توافق رسیده بودند.
  • ری به دست سامانیان تصرف شد سپاه سامانی به سپهسالاری ابو علی چغانی از جرجان عازم ری شد «محرم 328 ق / اکتبر 939 م» و سپاه آل بویه نیز از اصفهان رهسپار آن حدود گشت. ماکان کاکی هم برای کمک به وشمگیر، عازم صحنه نبرد شد. در جنگی که روی داد «ربیع الاول 329 ق / دسامبر 940 م» و نبرد سختی هم بود ، ماکان کشته و سرش به بخارا فرستاده شد. وشمگیر نیز با بازمانده سپاه خویش به طبرستان گریخت و ری به دست سپاهیان سامانیان افتاد.

فرار به طبرستان و تصرف ساری

در عزیمت به طبرستان، وشمگیر از لاریجان به آمل رفت «ربیع الثانی 329 ق / ژانویه 941 م»، اما در ساری با مخالفت حسن بن فیروزان دیلمی، پسر عموی ماکان که وشمگیر را مسئول قتل ماکان می‏دانست، مواجه شد و وی از تسلیم ساری به وشمگیر خودداری کرد.
وشمگیر توسط سردار خود شیرج بن لیلی، حسن بن فیروزان دیلمی را از ساری بیرون راند .وی از استرآباد به جرجان گریخت و خود را به نیشابور رساند و نسبت به امیر سامانی اظهار اطاعت کرد و از وی برای باز پس گیری ساری ، یاری خواست.

  • حضور چندین باره ی سامانیان در مرکز و غرب ایران بار دیگر ابو علی چغانی، سپهسالار خراسان، لشکر به سوی ساری آورد و آن شهر را در محاصره گرفت. وشمگیر که تاب مقاومت نداشت، ناچار تسلیم شد و اظهار اطاعت و انقیاد به دربار سامانی نمود. پسر وشمگیر به نام سالار نیز به عنوان گروگان، به دربار خراسان برده شد اما در میانه راه حسن بن فیروزان بر سپاه ابو علی چغانی تاخت و سالار را از دست آنان بیرون آورد و بعدها که رابطه وی با وشمگیر بهبود یافت، فرزندش را بدو باز گرداند.

پس از اظهار اطاعت وشمگیر نسبت به امیر سامانی، هر از گاه، شهرهای جرجان و ری به سبب اهمیتشان، دست به دست می‏گشتند و با وجود میانجی گری امیران سامانی، دو خاندان زیاری و بویه هیچ گاه وجود یکدیگر را تحمل نکردند.


پایان کار وشمگیر

با تیره و تار شدن روابط میان امیر سامانی منصور بن نوح و آل بویه ، امیر سامانی با فرستادن نامه‏ای به وشمگیر و حسن بن فیروزان، که ولایت آنها نیز به دست آل بویه افتاده بود، خواست تا تجهیز لشکر نمایند.

سپاه سامانیان به سپهسالاری ابوالحسن سیمجور، عازم ولایات جبال گشت و قرار شد که وشمگیر زیاری، فرمانده کل سپاه متحدان باشد.
رکن الدوله نیز خود را برای مقابله با دشمن آماده ساخت. پسرش عضدالدوله و برادر زاده‏اش عز الدوله بختیار نیز سپاهیانی برای یاری او گسیل داشتند.

سپاه خراسان به دامغان رسید و رکن الدوله برای مقابله با خصم بیرون آمد. اما در این بین، وشمگیر که از جرجان عازم آن دیار بود و می‏بایست بر تمام سپاه خراسان و طبرستان فرماندهی کند، پیش از عزیمت در یک شکارگاه در حوالی جرجان با سقوط از اسبی نو رکاب، از پای درآمد و کشته شد «ذی الحجه 356 ق / نوامبر 967 م» و بدین گونه رکن الدوله و قلمرو آل بویه از یک تهدید جدی رهایی یافت.

بعد از وشمگیر دو پسرش بیستون و قابوس هر دو خواهان امارت و جانشینی وی شدند که برای مدتی بیستون توانست بر قلمرو پدر حاکم شود.



وشمگیر بن زیار

«356-323ق / 967-935م»

با قتل مرداویج به دست غلامان ترکش، برادر وی وشمگیر بن زیار به فرمانروایی زیاریان برگزیده شد. وی که وارث سپاهی در هم شکسته و خزاین دستبرد خورده برادر شده بود، با وجودی که از همان آغاز امارت از یک سو با تحریکات سامانیان و از سوی دیگر با خصومت های آل بویه مواجه شد، خود را خیلی بیش از آن چه انتظار می‏رفت، شایسته امارت نشان داد.

تنها سه سال پیش از مرگ مرداویج بود که به اصرار برادر از کار در مزارع برنج گام به عالم سیاست گذارد و برای مدتی کوتاه حکمرانی اصفهان و سپس ری را برعهده گرفت.
وشمگیر تجربه زیادی در کار سرکردگی سپاه نداشت. خامی و ناتوانی وشمگیر در اوان کار «320 ق / 932 م» بدان حد بود که سخنانش را اطرافیان مایه یأس و نومیدی می‏دانستند.

با این وصف، این امیر زیاری با چنین سابقه‏ای، در آغاز امارت و در اداره قلمرو یی که به او رسیده بود ، چنان قدرت و استعداد شگفت انگیزی نشان داد که مایه حیرت اطرافیان شد.

منازعات وشمگیر بر سر ری و جرجان (گرگان) و اصفهان

در آغاز، با مخالفت سامانیان که سلطه اغیار را در ری و جرجان مایه تهدید خراسان و تحمل ناپذیر می‏دانستند، مواجه شد. از این رو چون منتظر فرصت بودند، بلافاصله پس از قتل مرداویج، در صدد تسخیر و باز پس گیری این نواحی برآمدند.
بدین گونه
  • تسخیر ری نخستین گرفتاری وشمگیر مقابله با لشکری بود که امیر ابوبکر محمد بن مظفر چغانی - والی نیشابور و سپهسالار خراسان - به حکم نصر بن احمد، امیر بخارا، از نیشابور به قصد تسخیر ری فرستاد. در همان احوال، امیر سامانی به ماکان کاکی هم که از سوی سامانیان حکومت کرمان را داشت، فرمان داد تا جهت تسخیر جرجان به سپاه خراسان ملحق شود.
  • فتح جرجان به دست سپاه وشمگیر ماکان از راه بیابان خود را به دامغان رساند و محمد مظفر در این هنگام که در بسطام بود، به ماکان پیغام فرستاد تا پیش از رسیدن سپاه خراسان، از درگیری و مقابله با سپاه وشمگیر که سپهسالاری به نام «بنجین» بر آن فرماندهی می‏کرد، خودداری ورزد. اما ماکان به این اخطار توجهی نکرد و به جانب جرجان عزیمت کرد و از سپاه بنجین شکست خورده، ناچار عقب نشست و جرجان به دست سپاه وشمگیر افتاد «324 ق / 936 م».
    • اتحاد وشمگیر با دشمن پس از این فتح، سردار سپاه وشمگیر در حادثه‏ای از اسب به زیر افتاد و در دم جان سپرد «رمضان 324 ق / اگوست 936 م». این واقعه باعث شد تا ماکان بار دیگر روی به جرجان آورد، اما این بار با تبانی پنهانی با وشمگیر، علیه امیر خراسان عصیان کرد. این توافق پنهانی وشمگیر با ماکانی کاکی، موجب شد که برای مدتی سامانیان به جرجان مشغول شوند و وشمگیر بتواند با تحکیم مواضع خود در برابر سامانیان، فشار آل بویه را دفع نماید.
  • فتح اصفهان به دست وشمگیر وشمگیر که اصفهان را جزو قلمرو مرداویج می‏دانست و نمی‏خواست شاهد استقرار آل بویه در آن جا باشد، لشکری عظیم از ری به اصفهان برد.
حسن بن بویه که در آن هنگام در اصفهان بود، آن جا را رها کرد و بدین گونه شهر به دست سپاه زیاری افتاد و خطبه به نام وی خوانده شد. وشمگیر سپس لشکری از ری به الموت برد و آن جا را تسخیر کرد «327 ق / 938 م». اما در بازگشت با مشکل مواجه گشت.

از دست دادن جرجان (گرگان) و اصفهان و ری

  • جرجان به دست سامانیان تصرف شد عصیان ماکان کاکی در جرجان، خراسان را برای سامانیان به خطر می‏انداخت، از این رو به فرمان امیر نصر، سپهسالار جدید خراسان، ابو علی چغانی که به جای پدرش ابوبکر محمد بن مظفر به آن ولایت آمده بود، از نیشابور عازم جرجان شد و آن را در محاصره گرفت. ماکان از وشمگیر یاری طلبید و سپاه زیاری عازم آن دیار شد. اما هنگامی به جرجان رسید که برای جلوگیری از سقوط جرجان بسیار دیر شده بود. مذاکرات صلحی که با ابتکار سردار وشمگیر صورت گرفت، منجر به آن شد که لشکر خراسان اجازه خروج سپاه ماکان را از جرجان بدهد و بدین ترتیب جرجان به تصرف سامانیان در آید.
  • اصفهان به دست آل بویه تصرف شد از طرف دیگر، چون اکثر سپاه وشمگیر به یاری ماکان رفته بودند، حسن بن بویه از فرصت سود جسته، بار دیگر اصفهان را به تسخیر خود درآورد «328 ق / 939 م».
  • با سقوط جرجان و اصفهان، ری نیز به خطر افتاد و وشمگیر با توطئه‏ای مواجه گشت که برای برانداختن وی، آل بویه با امیر خراسان به توافق رسیده بودند.
  • ری به دست سامانیان تصرف شد سپاه سامانی به سپهسالاری ابو علی چغانی از جرجان عازم ری شد «محرم 328 ق / اکتبر 939 م» و سپاه آل بویه نیز از اصفهان رهسپار آن حدود گشت. ماکان کاکی هم برای کمک به وشمگیر، عازم صحنه نبرد شد. در جنگی که روی داد «ربیع الاول 329 ق / دسامبر 940 م» و نبرد سختی هم بود ، ماکان کشته و سرش به بخارا فرستاده شد. وشمگیر نیز با بازمانده سپاه خویش به طبرستان گریخت و ری به دست سپاهیان سامانیان افتاد.

فرار به طبرستان و تصرف ساری

در عزیمت به طبرستان، وشمگیر از لاریجان به آمل رفت «ربیع الثانی 329 ق / ژانویه 941 م»، اما در ساری با مخالفت حسن بن فیروزان دیلمی، پسر عموی ماکان که وشمگیر را مسئول قتل ماکان می‏دانست، مواجه شد و وی از تسلیم ساری به وشمگیر خودداری کرد.
وشمگیر توسط سردار خود شیرج بن لیلی، حسن بن فیروزان دیلمی را از ساری بیرون راند .وی از استرآباد به جرجان گریخت و خود را به نیشابور رساند و نسبت به امیر سامانی اظهار اطاعت کرد و از وی برای باز پس گیری ساری ، یاری خواست.

  • حضور چندین باره ی سامانیان در مرکز و غرب ایران بار دیگر ابو علی چغانی، سپهسالار خراسان، لشکر به سوی ساری آورد و آن شهر را در محاصره گرفت. وشمگیر که تاب مقاومت نداشت، ناچار تسلیم شد و اظهار اطاعت و انقیاد به دربار سامانی نمود. پسر وشمگیر به نام سالار نیز به عنوان گروگان، به دربار خراسان برده شد اما در میانه راه حسن بن فیروزان بر سپاه ابو علی چغانی تاخت و سالار را از دست آنان بیرون آورد و بعدها که رابطه وی با وشمگیر بهبود یافت، فرزندش را بدو باز گرداند.

پس از اظهار اطاعت وشمگیر نسبت به امیر سامانی، هر از گاه، شهرهای جرجان و ری به سبب اهمیتشان، دست به دست می‏گشتند و با وجود میانجی گری امیران سامانی، دو خاندان زیاری و بویه هیچ گاه وجود یکدیگر را تحمل نکردند.


پایان کار وشمگیر

با تیره و تار شدن روابط میان امیر سامانی منصور بن نوح و آل بویه ، امیر سامانی با فرستادن نامه‏ای به وشمگیر و حسن بن فیروزان، که ولایت آنها نیز به دست آل بویه افتاده بود، خواست تا تجهیز لشکر نمایند.

سپاه سامانیان به سپهسالاری ابوالحسن سیمجور، عازم ولایات جبال گشت و قرار شد که وشمگیر زیاری، فرمانده کل سپاه متحدان باشد.
رکن الدوله نیز خود را برای مقابله با دشمن آماده ساخت. پسرش عضدالدوله و برادر زاده‏اش عز الدوله بختیار نیز سپاهیانی برای یاری او گسیل داشتند.

سپاه خراسان به دامغان رسید و رکن الدوله برای مقابله با خصم بیرون آمد. اما در این بین، وشمگیر که از جرجان عازم آن دیار بود و می‏بایست بر تمام سپاه خراسان و طبرستان فرماندهی کند، پیش از عزیمت در یک شکارگاه در حوالی جرجان با سقوط از اسبی نو رکاب، از پای درآمد و کشته شد «ذی الحجه 356 ق / نوامبر 967 م» و بدین گونه رکن الدوله و قلمرو آل بویه از یک تهدید جدی رهایی یافت.

بعد از وشمگیر دو پسرش بیستون و قابوس هر دو خواهان امارت و جانشینی وی شدند که برای مدتی بیستون توانست بر قلمرو پدر حاکم شود.


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 29 مهر 1385 [09:13 ]   5   آآوا رسا      جاری 
 شنبه 29 مهر 1385 [09:07 ]   4   آآوا رسا      v  c  d  s 
 شنبه 29 مهر 1385 [09:00 ]   3   آآوا رسا      v  c  d  s 
 شنبه 29 مهر 1385 [08:58 ]   2   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 16 اسفند 1383 [11:17 ]   1   نغمه آذربویه      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..