منو
 صفحه های تصادفی
امام حسن علیه السلام در زمان رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم
تمدن مایا
برتیئریت
سما الدوله دیلمی
فرهنگ استان کهکیلویه و بویر احمد
امام حسین
احمد بن بویه
عشق و ایمان حنظله غسیل الملائکه در احد
تولید ظروف آشپزخانه
ستون فقرات
 کاربر Online
728 کاربر online
تاریخچه ی: ورود سپاه عمر سعد به کربلا

((عمر بن سعد|عمر بن سعد ))یک روز بعد از ورود امام حسین علیه السلام به ((کربلا|کربلا))، یعنی روز سوم محرم، با چهار هزار سوار از اهل کوفه وارد کربلا شد و ((عروة بن قیس احمی)) را نزد امام فرستاد و گفت:« از او بپرس برای چه به این سرزمین آمده و چه می‌خواهد.»
عروه چون خودش از کسانی بود که برای امام نامه نوشته بود، شرم ‌کرد نزد او برود.
عمرو سعد این کار را به همه بزرگانی که نامه به امام نوشته بودند پیشنهاد کرد و همگی از انجام آن خودداری کردند. عاقبت ((کثیر بن عبدالله شعبی )) که مردی گستاخ بود، برخاست و گفت:« من به نزد او می روم و اگر بخواهی، به خدا او را غافلگیر می کنم و می‌کشم.»
عمر گفت:« نمی خواهم او را بکشی، ولی از او بپرس برای چه به این جا آمده.»
کثیر به سوی امام رفت.
((ابوثمامه صائدی|ابو ثمامه صائدی )) که از یاران امام بود، وی را مشاهده کرد و به امام عرض کرد:« خدا کارت را به نیکی پایان دهد یا ابا عبدالله! بدترین مردم زمان و جسورترین و خونریزترین آنان به نزد تو می‌آید.»
آن‌گاه برخاست و سر راه او را گرفت و گفت:« اگر می‌خواهی نزدیک بیایی، شمشیرت را بگذار!»
گفت:« نه به خدا این کار را نمی کنم. من یک فرستاده هستم. اگر سخن مرا می‌شنوید، پیغامی را که آورده ام، می گویم و گرنه باز می‌گردم.»
ابوثمامه گفت:« پیغامت را به من بگو تا برسانم. من نمی گذارم تو به امام نزدیک شوی، زیرا تو مردی بددل و خونریزی.»
کثیر به سوی عمر بن سعد بازگشت و جریان را به او گفت.
عمر سعد، ((قرة بن قیس حنظلی )) را فرستاد.
هنگامی که امام علیه السلام وی را دید، به اصحاب فرمود:« آیا او را می شناسید؟»
((حبیب بن مظاهر|حبیب بن مظاهر ))گفت:« آری این مردی است از قبیله حنظله تمیم و از خواهر زادگان من است. او را مردی خوش عقیده می دانستم و باور نداشتم که در این معرکه حاضر شود و به جنگ شما بیاید.»
قره آمد و به امام علیه السلام سلام کرد و پیام عمر بن سعد را رساند. امام حسین علیه السلام فرمود:« مردم این شهر به من نامه نوشتند که به این جا بیایم. پس اگر آمدن مرا خوش ندارید، باز می گردم.»
حبیب بن مظاهر به او گفت:« وای بر تو ای قره! کجا به نزد مردم ستمکار باز می گردی؟! همان جا بمان و این مرد را که خداوند به وسیله پدرانش تو را به سعادت و بزرگواری رسانید، یاری کن.»
قره گفت:« پیش رییس خویش باز می‌گردم و پاسخ این پیغام را می رسانم. آن گاه در این باره فکر می کنم!»
پس به سوی عمر بن سعد باز گشت و پاسخ امام را به او گفت.
عمر گفت:« امیدوارم خداوند مرا از جنگ و قتال با او معذور دارد.»

منابع: ارشاد مفید، ج 2، ص 86.

مراجعه شود به:

((واکنش امام به شنیدن نام کربلا))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 28 فروردین 1384 [07:16 ]   3   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 30 آذر 1383 [15:13 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 دوشنبه 29 تیر 1383 [08:57 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..