تاریخچه ی:
وداع با اهل بیت علیهم السلام
تفاوت با نگارش: 3
- | روز عاشورا هنگامی که حضرت سی الشهدا مشاهده کرد که هفتاد و دو تن از یاران و اهل بیتش شهید شدهاند عزم جهاد کرد. از این رو برای وداع با اهل بیتش به سوی خیمه زنان رفت و فرمود:« ای ((سکینه - یژگیها رتحا|سکینه))، ای ((فاطمه بنت الحسین - ویژگیها و ارتحال|فاطمه))، ای ((زینب))، ای ((ام الکلثوم دختر امام علی علیه السلام|ام کلثوم ))، با همهی شما وداع میکنم.» |
+ | روز عاشورا هنگامی که ((حضرت امام حسین لیه السلام|حضرت سیدالشهداء)) مشاهده کرد که هفتاد و دو تن از یاران و اهل بیتش شهید شدهاند عزم جهاد کرد. از این رو برای وداع با اهل بیتش به سوی خیمه زنان رفت و فرمود:« ای ((سکینه دختر اام حسین علیه الا|سکینه))، ای ((فاطمه بنت الحسین|فاطمه))، ای ((حضرت زینب کبری علیهاسلام|زینب))، ای ((ام الکلثوم، دختر امام علی علیه السلام|ام کلثوم ))، با همهی شما وداع میکنم.» |
| سکینه فریاد برآورد:« پدرجان، تن به مرگ دادی؟» | | سکینه فریاد برآورد:« پدرجان، تن به مرگ دادی؟» |
| فرمود:« چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یاور و مددکاری ندارد؟» | | فرمود:« چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یاور و مددکاری ندارد؟» |
- | سکینه گفت:« پس ما را به حرم جدمان،مدینه، باز گردان.» |
+ | سکینه گفت:« پس ما را به حرم جدمان، مدینه، باز گردان.»
|
| امام فرمود:« اگر مرغ قطا را رها می کردند، میخوابید.»( کنایه از آن که این لشگر دست از من بر نمیدارد و نمیگذارد شما را از اینجا ببرم.) | | امام فرمود:« اگر مرغ قطا را رها می کردند، میخوابید.»( کنایه از آن که این لشگر دست از من بر نمیدارد و نمیگذارد شما را از اینجا ببرم.) |
| صدای گریهی زنان بلند شد. امام آنان را ساکت نمود و رو به ام الکلثوم فرمود:« ای خواهرم! به تو سفارش می کنم که خوددار باشی.» | | صدای گریهی زنان بلند شد. امام آنان را ساکت نمود و رو به ام الکلثوم فرمود:« ای خواهرم! به تو سفارش می کنم که خوددار باشی.» |
- | آن گاه سکینه فریاد کنان به سوی امام آمد. امام که وی را بسیار دوست می داشت، او را به سینه چسباند و اشک از دیدگانش پاک نمود و اشعاری به این مضمون خواند:« ای سکینه! بدان که گریهی تو پس از شهادت من طولانی خواهد شد؛ مادامی که جان در تن من است، دل مرا با اشک حسرت خویش مسوزان. آن هنگام که کشته شوم، تو سزاوارتری که به سوگ من نشینی، ای برگزیدهی زنان.» |
+ | آن گاه سکینه فریاد کنان به سوی امام آمد. امام که وی را بسیار دوست می داشت، او را به سینه چسباند و اشک از دیدگانش پاک نمود و اشعاری به این مضمون خواند: « ای سکینه! بدان که گریهی تو پس از شهادت من طولانی خواهد شد؛ مادامی که جان در تن من است، دل مرا با اشک حسرت خویش مسوزان. آن هنگام که کشته شوم، تو سزاوارتری که به سوگ من نشینی، ای برگزیدهی زنان.» |
- | منابع: منتهی الامال، ج 1، ص 710. قصه کربلا، ص 360. |
+ | !منابع: *منتهی الامال، ج 1، ص 710. *قصه کربلا، ص 360. |
- | مراجعه شود به:
((تنهایی امام و یاری با امام سجاد)) |
+ | !مراجعه شود به: *((تنهایی امام حسین و یاری امام سجاد علیهماالسلام در کربلا)) |