| آن را گرفتم و به سینه چسباندم. وقتی سیب را دو نیم کردم، نوری از میانش جهید که من ترسیدم. | | آن را گرفتم و به سینه چسباندم. وقتی سیب را دو نیم کردم، نوری از میانش جهید که من ترسیدم. |
| جبرئیل گفت:« نترس و آن را بخور که این نور کسی است که در آسمان، «منصوره» و در زمین «فاطمه» نام دارد.» | | جبرئیل گفت:« نترس و آن را بخور که این نور کسی است که در آسمان، «منصوره» و در زمین «فاطمه» نام دارد.» |
| پرسیدم:« چرا منصوره و فاطمه نامیده شده؟» | | پرسیدم:« چرا منصوره و فاطمه نامیده شده؟» |
| گفت:« او فاطمه نامیده شده چون فاطمه یعنی کسی که دوستان و شیعیانش از آتش جهنم دور باشند، و منصوره نامیده میشود زیرا خدا میفرماید:« و یومئذ یفرح المومنون بنصر الله ینصر من یشاء» (یعنی او کسی است که شیعیان و دوستدارانش را کمک و یاری میفرماید.)» | | گفت:« او فاطمه نامیده شده چون فاطمه یعنی کسی که دوستان و شیعیانش از آتش جهنم دور باشند، و منصوره نامیده میشود زیرا خدا میفرماید:« و یومئذ یفرح المومنون بنصر الله ینصر من یشاء» (یعنی او کسی است که شیعیان و دوستدارانش را کمک و یاری میفرماید.)» |