تاریخچه ی:
نوادگان تیمور
!پیر محمد جهانگیر
« 809 -807 ق / 1406 -1405 م»
تیمور به هنگام مرگ، پیر محمد، پسر میرزا جهانگیر را به جانشینى خود برگزید. اما به هنگام وفاتش پیر محمد دور از ((سمرقند))، در غزنین سکونت داشت. از این رو، مقرر شد تا ((سلطان خلیل)) پسر ((میرانشاه))، به طور موقت زمام امور را به دست گیرد تا پیر محمد خود را به تختگاه برساند. اما در این بین میرزا خلیل از فرو گذارى امارت خوددارى کرد و به همین خاطر پیر محمد ناگزیر شد تا براى به دست آوردن جانشینى که حق خود مىدانست به زور متوسل شود. از طرفى چون سپاه و توان لازم را براى برخورد با ((خلیل سلطان)) نداشت، به همین خاطر حق جانشینى خود را به معین الدین شاهرخ که عم و شوهر مادرش بود واگذاشت. به این ترتیب، شاهرخ نیز، پیر محمد را به حکومت ((فارس)) فرستاد و کوشش نمود تا او را راضى و خرسند نگه دارد.
با این حال چون، سازش شاهرخ با خلیل سلطان، بر پیر محمد گران آمد، از این رو به ((ماوراءالنهر ))لشکر کشید، اما در این نبرد شکست خورد و به ((قندهار)) گریخت. تا این که چندى بعد در بلخ به دست امیران خویش کشته شد «809 ق / 1406 م».
!خلیل سلطان تیمورى
« 814-807 ق / 1411-1405 م
با وجودى که تیمور وصیت کرده بود بعد از مرگش پیر محمد به جانشینى او منسوب شود ولى چون در آن هنگام وى دور از تختگاه در حدود غزنین بود، امیران تیمورى، ((خلیل سلطان)) پسر میرانشاه را که همراه تیمور به هنگام مرگش بر بالین وى حضور داشت، به طور موقت به نیابت از ((نوادگان تیمور|پیر محمد جهانگیر))، به امارت برداشتند. ولى خلیل سلطان در ((سمرقند))، دولت موقت را به یک دولت دائم مبدل کرد که این امر نارضایتى را در بین سرداران و امیران تیمورى پدید آورد به طورى که بنا به دعوت آنها، شاهرخ تیمور به سمرقند لشکر کشید اما مصالحهاى در این بین انجام گرفت که کار به جنگ و نزاع نکشید. ولى با این وجود، ناخرسندى امیران از سلطنت خلیل سلطان خاتمه پیدا نکرد، چرا که سلطنت او در واقع یک فرمانروایى نبود، بلکه یک عیاشى و خوشباشى بى انقطاع و بلا منازع بود که البته دوام این شیوه فرمانروایى که عارى از هر گونه مسئولیت در محیطى چنین آشفته، نا آرام و پر مدعایى باشد غیر ممکن به نظر مىرسد.
!عزل و محبوس شدن میرزا خلیل توسط یکی از امیران
چون میرزا خلیل، جوانى عاشق پیشه، شاعر، و لاابالى بود، در سمرقند به عشق مطربهاى به نام شاد ملک گرفتار شد که این عشق به حد جنون رسید. به طورى که با زنان تیمور که به عنوان حرم صاحبقران در دربار مورد احترام بودند، بد رفتارى پیشه کرد و امراى تیمور را هم که طرز زندگى او را نمىپسندیدند، از خود مأیوس و ناخشنود ساخت. تا این که وقتى به دست یکى از امیران خویش معزول و محبوس شد، خان کاشغر بر ولایتش مستولى پیدا کرد. به این ترتیب شاهرخ به ناچار به ماوراءالنهر رفت تا آن جا را تحت فرمان خود در آورد و پسر خود میرزا امغ بیگ را به امارت نشاند «812 ق / 1409 م» به همین خاطر خلیل سلطان را به حکومت جبال فرستاد. به علاوه شاد ملک، معشوقه میرزا خلیل هم تنبیه و تبعید شد، که ظاهراً چندى بعد به خلیل سلطان پیوست. تا این که خلیل سلطان در حالى که در رى همچنان به خوشباشى و عیاشى سر مىکرد در آن جا بیمار و عاقبت درگذشت «814 ق / 1411 م» و محبوبه وفادارش، شاد ملک، که در همان دقایق بر بالین او حاضر شده بود، در کنار پیکر بى جان خلیل، خود را با دشنهاى که در دست داشت هلاک کرد. سرانجام آن دو دلداده، به امر شاهرخ در همان شهر و در یک مقبره به خاک سپرده شدند و ماوراءالنهر نیز تحت فرمانروایى ((میرزا الغ بیگ ))به قلمرو شاهرخ ضمیمه شد به طورى که به نواحى شرقى ((خراسان)) ایران پیوست.